«ایران» در ادامه نوشت: وقتی پیام از سوی خلبان مخابره شد همهمه زیادی داخل هواپیمای بویینگ ۷۰۷ به وجود آمد. چشم‌ها نگران شد و ذهن‌ها مغشوش. وحشت از آنکه شاید این آخرین لحظات عمرشان است. چند ثانیه لازم بود تا هرکدام آخرین تصاویری که از عزیزانشان در ذهن دارند مرور کنند. همسر، فرزندان، پدر، مادر، برادر و خواهری که دیگر تا قیامت نخواهند دید. هواپیما قصد فرود در پایگاه هوایی فتح را دارد؛ پایگاهی که انتهایش آخر زندگی ۱۵ سرنشین است. آخر دنیا برای دلاورمردان ارتشی و خدمه هواپیما. اولین تماس هواپیمای باری با زمین نشان از آن دارد که قرار نیست فرود معمولی باشد. لرزه بر اندام همه سرنشینان افتاده، انتظار می‌کشند تا شاید از این هیاهوی وحشت زنده بمانند اما وقتی دیواره انتهای باند هم نمی‌تواند این تابوت مرگ را کنترل کند، دیگر همه سرنشین‌ها خودشان را برای سفری دیگر آماده می‌کنند؛ سفری که دیگر مقصدش «پیام» نیست.

اما برخورد با ویلای مسکونی کنار باند، آخر ماجرا نیست. ۱۵ مسافر بارشان را بستند و رفتند اما یکی از مسافران برگشت. برگشت به این دنیا تا وقتی همگان پیکر سوخته هواپیمای ۷۰۷ را می‌بینند، متعجب شوند از اینکه او چگونه تنها بازمانده آخرین سفر است.

سرهنگ «فرشاد مهدوی قلعه» مهندس پرواز، تنها بازمانده این هواپیما حالا در بستر بیماری است. او جراحت‌های زیادی برداشته که در آینده‌ای نزدیک ترمیم می‌شود اما زخمی که از سفر همیشگی یاران و همسفرانش بر دلش مانده شاید هیچگاه التیام نیابد. هر چند به علت جراحت و شوک شدید پزشکان به وی اجازه گفت‌و‌گو نداده‌اند ولی موفق شدیم تا با «نازی بهاری» همسر وی درباره آن روز تلخ و وضعیت همسرش به گفت‌و‌گو بنشینیم.

زن جوان در حالی که اشک می‌ریخت گفت: «خدا را شکر می‌کنم که همسرم زنده است و از مردم می‌خواهم برای سلامتی‌اش دعا کنند و به خانواده‌هایی که عزیزانشان را در این حادثه غم‌انگیز از دست داده‌اند تسلیت می‌گویم و امیدوارم خداوند برای تحمل این مصیبت به آنها صبر بدهد.

چند سال است که با مهندس فرشاد مهدوی قلعه ازدواج کردید؟

۲۱ سال است و دو پسر ۱۷ ساله و ۱۱ ساله داریم.

همسرتان چند سال است که در نیروی هوایی خدمت می‌کند؟

حدود ۲۷ سالی می‌شود که به عنوان مهندس پرواز در نیروی هوایی فعالیت دارد.

خبر حادثه را کی شنیدید؟

من خانه بودم که تلفن زنگ خورد. وقتی گوشی را برداشتم از ستاد موضوع سانحه هوایی را به من خبر دادند و گفتند که از جزئیات بیشتر بی‌خبر هستند اما ظاهراً همسرم شهید شده است. دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. چشمانم سیاهی رفت و از شدت ناراحتی بیهوش شدم.

کی متوجه شدید که مهندس مهدوی قلعه زنده هستند؟

در تماس‌های بعدی به من اطلاع دادند که همسرم زنده هستند و او را به بیمارستان شریعتی استان البرز منتقل کرده‌اند. خودم را به سرعت به آنجا رساندم وقتی شوهرم را دیدم که روی تخت است و سر و صورتش را بسته‌اند شوکه شدم ولی همین که او زنده بود سجده شکر به جا آوردم.

ماجرای نجات همسرتان را می‌دانید؟

من بعد از اینکه همسرم از بیمارستان شریعتی به بیمارستان بعثت تهران منتقل شد متوجه شدم فردی که در ساختمان‌های مجاور محل حادثه کار می‌کرده او را نجات داده است.

آیا با این مرد صحبت کرده‌اید؟

هنوز شرایطی فراهم نشده که با او ملاقات داشته باشیم ولی من و فرزندانم مدیون او هستیم. او جان همسرم را از مرگ حتمی نجات داد و تا پایان عمرمان دعاگوی او هستیم.

می‌گویند لحظه نجات، همسر شما از زنده بودن سه همکارش در هواپیما اطلاع داده است. آیا این موضوع صحت دارد؟

خیر، من چنین حرفی نشنیدم ضمن اینکه شرایط جسمی و روحی همسرم طوری بوده است که توانایی صحبت‌کردن در این مورد را ندارد.

هم‌اکنون وضعیت جسمانی او چگونه است؟

او بشدت از ناحیه سر و دست آسیب دیده است اما خدا را شکر رو به بهبودی است. بیشترین مشکلی که دارد، شوک شدید روحی است که از شنیدن خبر شهادت همکارانش به او وارد شده است. او بهترین رفیق و هم‌خدمتی‌اش را که ۲۷ سال با یکدیگر دوست بودند به نام سرهنگ علیزاده در این حادثه از دست داده و بشدت شوکه شده است و پزشکان از ما خواسته‌اند از تداعی‌کردن این حادثه تلخ برای او خودداری کنیم.

آیا در پروازهای قبلی خطراتی را تجربه کرده بود؟

نه. درست است که پروازهای زیادی داشتند اما تا کنون چنین حادثه تلخی را تجربه نکرده بود. همسرم رزمی‌کار است و بیشتر تکواندو کار می‌کند و قدرت بدنی خوبی دارد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.