حسن غفوری فرد از اعضای حزب موتلفه اسلامی و فعال سیاسی اصولگرا امروز میهمان دستخط بود او در این برنامه درباره مسائل مختلفی از مصوبات شورای انقلاب فرهنگی تا رای دادن به میرحسین موسوی و روحانی گفت. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از این گفت‌گو است؛‌

بررسی شده است چقدر از مصوبات شورای انقلاب فرهنگی اجرا می‌شود چون خیلی‌ها معتقدند مصوباتی که شورا دارد آن طور که باید اجرا نمی‌شود.

اتفاقاً روز گذشته جلسه‌ای به همین مناسب داشتیم. در دبیرخانه با حضور دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. ما به این نتیجه رسیدیم که بیش از دو سوم مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی حتماً اجرا شده است. یک سوم شاید معلق باشد یا به دلایلی هنوز به اجرا درنیامده است.

با این همه پیشرفت‌هایی که بیان کردید بخشی از این است، بخش‌ها و صنایع دیگر نیز هست و در همین صنعت آب و برق هم چیزهای دیگری است که الان از این می‌گذریم، مردم اینها را حس می‌کنند و در این ۴۰ سال پیشرفت‌های خوبی شده است ولی آن چیزی که باید سر سفره خود ببینند و در اقتصاد خود ببینند مشکل دارند. این را نمی‌توان کتمان کرد.

از لحاظ معیشت ۱۰۰ درصد الان مردم مشکل دارند اما دقت بفرمائید که علت این مشکل یک بخشی این است که توقعات مردم زیادتر شده است. یقیناً سطح زندگی مردم بسیار بسیار از ابتدای انقلاب بهتر است. در ابتدای انقلاب که دانشجو بودیم اگر یک دوچرخه می‌توانستیم قسطی بخریم خیلی خوشحال بودیم. البته برخی از دانشجویان با ماشین شخصی خود می‌آیند. از نظر رفاه شخصی وضع مردم حتماً خیلی بهتر شده است.

دولت آقای روحانی را در این ۵ سال چطور دیدید؟

دولت آقای روحانی همانطور که عرض کردم تمام قدرت دیپلماسی خود را در سبد برجام قرار داد. در این برجام به موفقیت دست یافتیم، آقای روحانی در زمینه کنترل تورم بسیار موفق عمل کرد اما برخی معتقدند نباید این میزان تورم را کاهش می‌دادیم. این میزان نیرو صرف کاهش تورم شود رکود و بیکاری کارگران اتفاق خواهد افتاد.

آقای جهانگیری در سال گذشته موقع انتخابات بیان کردند که ما ۹۶۰ هزار شغل دائمی ایجاد کردیم. اخیراً ایشان فرمودند اگر خیلی هنر کنیم همین شغل‌های موجود را حفظ کنیم در نتیجه حفظ همین شغل‌ها مشکل خواهد بود. بنابراین من فکر می‌کنم از نظر ایجاد اشتغال و بهبود شرایط مردم قدری مشکل داریم.

شما یک ادم ورزشی هم هستید. خیلی از ورزشی‌ها صحبت‌های شما را دنبال می‌کنند. گفته بودید تا ساختارهای لازم فراهم نشود موافق حضور بانوان در استادیوم‌ها نیستم. می‌دانید این بحث داغی است. شما کسی بودید که بحث دوچرخه‌سواری بانوان زمان شما شکل گرفت و آن زمان انتقاداتی را به همراه داشت.

بحث بانوان ورزشکار اسلامی که یک مسابقاتی راه‌اندازی شد. الان معتقد هستید که هنوز ساختارها فراهم نیست. این ساختارها چیست که باید فراهم شود؟

من همان روزهای اول دومی که مسئول ورزش مملکت شدم همین مصاحبه را کردم و زنده هم پخش شد و خانمی پرسید که می‌توانیم به ورزشگاه برویم؟ گفتم در شرایط کنونی خیر. در عین حال کارهایی که برای بانوان کردم این است که اولین قدم در ارتقای ورزش بانوان این بود که ما معاونت ورزش بانوان را گذاشتیم. قسمت دوم شرکت در المپیک آسیایی ۱۹۹۰در پکن بود. در آنجا برای اولین بار بانوان ما با مقنعه و چادر رژه رفتند. همه خانم‌ها هم مقنعه و هم چادر داشتند. باز در اینجا هم بسیار مخالفت شد.

دو الی سه روز قبل از این به مقام معظم رهبری گزارش دادند که اینها می‌خواهند خانم‌ها را ببرند نمایش دهند. حضرت آقا من را خواستند و من توضیح دادم و با این شرایط می‌خواهیم ببریم و ایشان تائید فرمودند و ما بردیم.

آن زمان فشار سیاسی زیادی هم وارد شد. سر دوچرخه سواری.

بله.

خود آقای هاشمی حمایت کردند؟

آقای هاشمی حمایت کردند. بله.

البته برخی که مخالفت می‌کردند را توضیح می‌دادیم. مثلاً برخی چیزها بدون دلیل ممنوع بود. مثلاً ورزش شمشیربازی ممنوع بود. شطرنج ممنوع بود، بوکس ممنوع بود. ما یکی یکی صحبت کردیم. امام (ره) مطلبی درباره شطرنج فرمودند و بعد با آقای هاشمی هماهنگ کردیم و فدراسیون شطرنج ایجاد شد. من هنوز معتقدم زیرساخت‌ها فراهم نیست.

برای حضور خانم‌ها در ورزشگاه؟

بله.

چه زیرساخت‌هایی نیاز است؟

اصولاً ساخته شده ... یک زمانی همین سوال از من پرسیده شد و گفتم بچه‌های کوچک تکواندو یا کاراته کار می‌کنند لباس‌ها کاملاً پوشیده است و پدران و مادران هم علاقه دارند این بچه را تماشا کنند. هیچ کسی آنجا با بدن لخت نیست. بچه‌ها هستند و والدین هم دوست دارند فرزندان خود را ببینند. گفتیم بیایند. خانم‌ها در سالن حضور پیدا کردند ولی سرویس بهداشتی برای بانوان نبود. اصلاً ساخته نشده است.

حالا همین را در ورزشگاه‌های بزرگ در نظر بگیرید. تونل‌هایی که می‌خواهند خارج شوند تنگ و تاریک و شلوغ است. اینها آماده برای این شرایط نیست.

اگر فشارهایی وارد شود که تحریم می‌شوید، در فضای ورزشی نمی‌توانید شرکت کنید، در مسابقات موانع ایجاد می‌کنند، چطور؟

این فشارها زمان ما هم بود. من نمی خواهم آمار بدهم ولی همه این فشارها زمان ما هم بود.

البته الان فوتبال خیلی در کشورهای مختلف پیشرفت کرده است. این هم باید در نظر داشت.

بله. پیشرفت داشته است، ولی مقایسه با سطح جهانی کنیم... حالا بودجه تربیت بدنی نسبت به زمانی که من بودم، چند برابر شده است؟ حدس بزنید.

واقعاً نمی‌دانم.

بیش از چند هزار برابر شده است. یعنی کل بودجه ما زیر یک میلیارد تومان بود، الان بودجه یک تیم حدود 30 میلیارد تومان است. آن زمان ما به پیشنهاد یکی از دوستان، آقای دکتر آقامحمدی را مدیر باشگاه استقلال گذاشتیم، گفت برنامه بریزیم که این سه تیم اول ایران که آن زمان پرسپولیس و استقلال و پاس بود، کل هزینه‌شان را در سال بیش از ۲۰ میلیون تومان نکنند.

همین تیم با هزینه کمتر از ۲۰ میلیون تومان در آسیا اول شد. می‌خواهم بگویم این شرایط و فشارهای جهانی آن زمان هم بود. تیم فوتبال شاهین در بازی‌های حذفی اول شده بود و رفت خارج از کشور برای فینال مسابقه بدهد، باران آمده بود و پیراهن خیس شده بود و پیراهن اضافه نداشتیم که تعویض کنند. با این شرایط تیم‌های ما اول می‌شدند. می‌خواهیم علاوه بر بودجه و شرایط قدری مدیریت هم تاثیرگذار در ورزش است.

فکر می‌کنید، الان که ورزش به وزارت‌خانه تبدیل شده اوضاع بهتر شده است؟ آن زمان شما دنبال چنین چیزی بودید؟

من دنبال این نبودم ولی مخالف این هم نبودم. اصولاً دنبال تقویت تشکیلات نیستم؛ آن زمان فقط یک چیزی مرحوم دکتر حسن حبیبی پیشنهاد کرد، گفتم من به شرطی قبول می‌کنم که معاونت ورزشی رئیس‌جمهوری ایجاد شود و مسئول ورزش حق شرکت در جلسات هیات دولت را داشته باشد، تا هیات دولت متوجه مشکلات ورزش شود. پیشنهاد هم قبول شد.

تا آن زمان عضو دولت نبود.

نخیر. نبود.

آقای محمدنبی حبیبی که از دوستان شما در شورای مرکزی موتلفه هستند اینجا بودند، می‌گفتند ما بررسی کردیم، ۹۰ درصد پست‌های دولت روحانی دست اصلاح‌طلبان است. این را تائید می‌کنید؟

تقریباً همین است، بله. من فکر می‌کنم شاید به 100 درصد هم برسد. اصولاً اصولگرایان در صحنه نیستند. خود جناب روحانی جزو اصولگرایان بودند و هستند.

یعنی آقای روحانی را هنوز اصولگرا می‌دانید؟

بله. جزو شورای مرکزی روحانیت مبارز تهران بودند. این اصلی‌ترین ارگان اصولگرایان بوده است و ایشان جزو شورای مرکزی این ارگان بودند، اما الان اکثریت قاطع پست‌ها دست اصلاح‌طلبان است.

الان اصلاح‌طلبان یک انشقاقی با دولت پیدا کردند. برخی می‌گویند علنی این را بیان کنیم که فاصله با دولت ایجاد کنیم که برای انتخابات مجلس بتوانیم خود را بازیابی کنیم. برخی هم چنین نظری ندارند و می‌گویند همچنان باید از دولت آقای روحانی حمایت شود. شما این را به لحاظ سیاسی فکر می‌کنید چه معنایی دارد؟

نظر دیگری هم وجود دارد. من فکر می‌کنم عده زیادی از اصلاح‌طلبان که نقش اساسی در موفقیت دولت آقای روحانی داشته‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند، حال درست یا غلط، به این نتیجه رسیده اند که آن طور که فکر می‌کردند موفقیت برای دولت آقای روحانی به دست نیامده و محبوبیتی که در ابتدا داشتند کاهش یافته و یا فکر می‌کنند بسیاری از انتظاراتی که مردم داشتند و دولت تعهد داد و وعده‌هایی داده بود، خیلی‌ها تحقق نیافت...

این «فکر می‌کنندها» را شما قبول دارید؟

بخشی را قبول دارم. برخی از این موارد در ظاهر اعلام کردند ولی برخی را در این اندیشه هستند ولی اعلام نکردند و برخی هم به طرز دیگری بیان کردند مثلاً گفته‌اند ما به این نتیجه رسیدیم که اصلاح‌طلبان به تنهایی نمی‌توانند موفق باشند و باید دنبال اصولگرایان معتدل برویم. من فکر می‌کنم مسئله انتخابات بر این تاثیرگذار است که بالاخره برای انتخابات اینها خرج خود را جدا کنند.

فکر می‌کنید در انتخابات مجلس برای سال بعد چه اتفاقی به لحاظ طیف‌بندی می‌افتد؟ شاهد طیف‌بندی جدیدی خواهیم بود؟

فرق مجلس دهم با مجلس قبلی این است که مجلس قبلی از ابتدا تا آن زمان یک جناح اکثریت بود و جناحی در اقلیت بود. مثلاً اصولگرایان در مجلس نهم اکثریت بودند و در مجلس ششم اصلاح طلبان اکثریت بودند و اداره مجلس ساده‌تر بود چون گروهی که اکثریت بود رئیس مجلس و هیات رئیسه را انتخاب می‌کرد و رئیس مجلس، مجلس را اداره می‌کرد و هر تصمیمی می‌گرفتند بدنه مجلس همراه بود. اگر می‌خواستند به وزیری رای بدهند مشخص بود.

مجلس دهم این مشکل را دارد که اکثریت و اقلیت ندارد؛ سه گروه هستند و هیچ کدام اکثریت نیستند و به همین دلیل، اداره آن بسیار بسیار سخت است و کار آقای لاریجانی کار بسیار سختی است. در دنیا هم می‌بینید مثلاً در آمریکا یک دوره دموکرات‌ها هستند ...

تکلیف روشن است.

بله. تکلیف روشن است و اداره هم خیلی ساده می‌شود. هم سنا و هم مجلس نمایندگان یک زمانی دموکرات‌ها هستند و رئیس هم دموکرات است و اداره می‌کند و یک زمانی جمهوری‌خواه هستند. برای اولین بار ما در مجلس اکثریت نداریم. سه گروه هستند که اکثریت نیستند و اداره این مجلس سخت است. من فکر می‌کنم این شرایط در مجلس آینده تغییر می‌کند.

ما به اکثریت می‌رسیم؟

بله. به احتمال زیاد هم آن اکثریت جزو اصولگرایان هستند، اگر خوب کار کنند.

یعنی پیش‌بینی شما این است که مجلس آینده دست اصولگرایان خواهد بود؟

بله. به احتمال زیاد اینچنین خواهد بود.

فکر می‌کنید برای ریاست جمهوری ما چه چهره‌هایی را خواهیم دید؟

مردم ما دقیقه نودی هستند. به یاد دارم انتخابات سال 76 که آقای ناطق و اقای خاتمی بودند، من گفته بودم یک میلیون شرط می‌بندم که آقای ناطق انتخاب می‌شود؛ تا این اندازه مطمئن بودیم. جالب است که آقای ناطق درباره دولت آینده‌اش تصمیم گرفته بود. به من گفته بود فلان آقا را فلان مسئول می‌گذاریم. تا این اندازه مطمئن بودیم.

درباره مجلس یک مطلبی را اصلاح‌طلبان بیان می‌کنند، آقای انصاری در این برنامه اشاره کردند، برخی اشاره کرد که مجلس دهم که فهرست اصلاح‌طلبان در تهران کامل رای آورد، انتقاداتی را به مجلس می‌بینند و آقای انصاری می‌گفت اینها نیروهای اصلی ما نیستند. وقتی شورای نگهبان با نظارت استصوابی نیروهای اصلی ما را تائید نمی‌کند، نیروهای درجه دو و سه می‌آیند که این وضع می‌شود. ان قلت اینچنینی می‌آورند که به نوعی اگر نیروهای اصلی ما تائید می‌شدند این اتفاقات رخ نمی‌افتاد و مجلس مطلوب‌تر بود. این به نظر شما استدلال درستی است؟

این بحث را بارها شنیده‌ام. به نظر من این بحث‌ها به ضرر خود اصلاح‌طلبان است اگر بیان کنند. فرض کنید در فلان شهر یک نماینده می‌خواهد. ایشان بگویند ما فقط یک نفر داریم و همان یک نفر را شورای نگهبان رد می‌کند و ما نفر دومی که داریم سطحش پائین‌تر است و یا در تهران چند میلیون نفری 30 نفر نمی‌توانند آماده کنند؟

اینکه نفرات اصلی را شورای نگهبان رد کرده است، چه دلیلی داشته است؟ به چه دلیل؟ آیا افرادی که رد شدند، اگر اسم ببرند به ضرر خود اصلاح‌طلبان است. من چند بار شنیدم و به برخی دوستان هم گفتم که به نظر من این بحث به نفع شما نیست.

دهه ۸۰ شما و آقای عسگر اولادی مبدع گفت‌وگو با اصلاح طلبان بودید و با جبهه مشارکت صحبت کردید. اولاً در این گفت‌وگوها چیزی به دست آمد؟ ثانیاً الان هم این اتفاق می افتد؟

من از خیلی وقت‌ پیش، یعنی از ابتدا که وارد سیاست شدم همیشه علاقه داشتم با همه صحبت کنم. وقتی مسئول بودم دفتر من به روی همه گروه ها باز بود. مرحوم عسگراولادی اعتقاد به این داشتند که نمی‌خواهیم اصلاح‌طلبان اصولگرا شوند و یا اصولگرایان اصلاح‌طلب شوند ولی این تخاصم و تنافر باید کاهش یابد. من هم این را معتقد هستم اما این که نتیجه‌ای داشت یا خیر، یک مقدار عسگر اولادی کاهش یافت.

ان زمان با چه کسانی صحبت کردید؟

آن زمان یک جمعی تشکیل شد که بهزاد نبوی ...

جبهه مشارکت؟

نخیر؛ با جبهه صحبت نکردیم. فرض کنید مدت ها بحث داشتیم و آقای بهزاد نبوی، سید حسین موسوی از مدرسین حوزه علمیه قم، آقای کاشفی و چند نفر از دوستان دیگر در این زمینه بودند و بحث می‌کردند. بیشتر مشارکتی‌ها بودند و از طرف ما هم بنده، اقای نبوی، آقای باهنر و دیگران بودیم که صحبت می‌کردیم. آقای عشگراولادی هم نامه‌نگاری‌های مفصلی با اینها انجام دادند.

یقیناً در کاهش این تنازعات خیلی خیلی موثر بود و جو آرامی ایجاد شد. در مجلس هم اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هستند و هیچ کدام اکثریت ندارند ولی درگیری‌های سال ۷۶ ایجاد نمی‌شود. بعد از سال ۷۶ تا سال ۸۰ این جوها خیلی تند شد و به همین علت همان زمان پیشنهاد کردیم این خانه احزاب درست شود. هدف خانه احزاب این بود که دور هم بنشینیم و بحث کنیم و اینها به جامعه کشیده نشود. خیلی هم موفق بودیم. دور اول ریاستش دست اصلاح‌طلبان بود و ما با آنها همکاری کردیم. دوره دوم اصولگرایان بودند و من رئیس خانه احزاب بودم و باز آقای سید حسین موسوی و دیگران بودند و کمک کردند.

اهل فوتبال هستید؟

فوتبال در دبیرستان قدری بازی می‌کردم، ولی بعد رها کردم.

قصه آقای پروین در مقابل ذوب آهن چه بود که نمی‌خواست بازی کند؟ شما به فرماندهی نیروی انتظامی تهران زنگ می‌زنید و ایشان را پیدا می‌کنند.

روز اول مسابقات جام باشگاه‌های ایران بود و آقای پروین گفت من نمی‌روم. قرار بود به اصفهان بروند و مسابقه بدهند. اگر نمی‌رفت، به هم می‌خورد چون بازی...

چرا گفت نمی‌روم؟

عرض می‌کنم. گفتند آمادگی ندارد. اگر این طور می‌شد از آن به بعد هر کسی می‌گفت من آمادگی ندارم و بازی نمی‌کرد. من هر چه گشتم او را پیدا نکردم. آقای سردار عقبایی فرمانده نیروی انتظامی تهران بود. با ما رفیق و دوست بود و به دفتر ما می‌آمد و ما به دفتر ایشان می‌رفتیم. به ایشان زنگ زدم و گفتم این را بگردید و پیدا کنید.

گفت نیست و گفتم شما قاچاقچی‌ها را به راحتی پیدا می‌کنید، اینکه علی پروین است و مگر می‌شود پیدا نکنید. یک ساعت بعد گفت در دفتر من است. گفتم به او بگویید همین الان باید تیم را بردارید و ببرید. گفت میگوید تیم ما بازیکن ندارد و بازیکنان نیستند. گفتم به او بگویید همین الان ماشین دم خانه تک تک بایکنان بفرستید و همه را جمع کنید و اتوبوس جور کردم و تا اصفهان اسکورت کردم.

رفت و آن زمان هم اول شدند. قدری بهانه داشتند چون هنوز تیم آنها جمع‌و جور نشده بود و رفتند و برنده هم شدند.

شما سرمربی تیم ملی فوتبال آقای پروین را گذاشتید؟

بله. این را هم بگویم که ایشان هم مربی تیم پرسپولیس و هم مربی تیم ملی بودند؛ یک ریال هم حقوق نمی‌گرفتند. آن زمان عربستان...

واقعاً حقوق نمی‌گرفتند؟

یک ریال حقوق نگرفتند؛ از خودش هم خرج می‌کردند. آن زمان صحبت این بود که عربستان به ایشان ۵۰ میلیون تومان پیشنهاد کرده بود. آن زمان حقوق من به عنوان معاون رئیس‌جمهور ۱۸ هزار تومان بود. ۵۰ میلیون تومان حقوق ۳ هزار ماه من می‌شد. خدا آیت‌الله هاشمی را رحمت کند، یک بار من را دید و گفت آقای پروین می‌خواهد به عربستان برود؟ گفتم بله. علت را پرسیدند و گفتم ۵۰ میلیون به ایشان می‌دهند. گفت شما چقدر می‌دهید؟ گفتم ما هیچی نمی‌دهیم.

ایشان گفت به اقای پروین بگویید نرود. به آقای پروین این صحبت را بیان کردم و گفتند نمی‌روم. به همین راحتی از ۵۰ میلیون تومان گذشتند.

قرار بود مربی تیم ملی عربستان شوند؟

یک مسابقه با تیم نیسان ژاپن داشتند. اینها پول بلیط رفت و برگشت را هم نداشتند. آقای پروین نزد من آمد و چون حقوق نمی‌گرفت گفت چکار کنیم. گفتم دو میلیون تومان به شما وام می‌دهم اگر برنده شدم به شما می‌بخشم و اگر بازنده شدید باید دو میلیون تومان را برگردانید. قبول کردند. یک چک دو میلیون تومانی از ایشان گرفتم و دو میلیون پول به آنها دادم که رفتند.

آنجا رفتند و بازی را مساوی کردند. در برنامه ما باخت و برد بود. مشخص نبود باید با این پول چکار کنیم. در همان زمان من از تربیت بدنی بیرون آمدم. آن وقت چک ایشان را بعد از من اجرا گذاشتند. به من گفت و من هم به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم و ایشان بخشیدند و چک را برگرداندند.

هنوز با علی پروین ارتباط دارید؟

بله. هم با ایشان هم با قلعه‌نوعی و دیگران ارتباط داریم.

یک چیزی از شما خواندم که شما قبل از انقلاب رانندگی تاکسی هم کرده‌اید.

من سال 52 پدرم فوت شد، به ایران نیامدم. برای این که می‌دانستم اگر بیایم حتماً من را می‌گیرند.

شما به عنوان دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا بودید.

بله.

آن زمان چه کسانی بودند؟

قبل از ما انجمن اسلامی دانشجویان تحت عرب‌ها بود. ما می‌خواستیم قسمتی جداگانه درست کنیم و برخی گفتند اختلاف ایجاد می‌شود و شیعه و سنی می‌شود. داخل آن گروه توانستیم انجمن اسلامی دانشجویان فارسی زبان را راه‌ اندازی کنیم. اسم ایرانی و تشیع نگذاشتیم. ایرانی‌ها، عرب‌ها و تاجیک‌ها بودند. من دبیر تشکیلات بودم. مرحوم نوربخش بود. آقای شیخ‌الاسلام بود. آقای علی ساداتیان بود. آقای وحاجی‌ها بودند.

و آن زمان بنی صدر می‌خواست سخنرانی کند و اجازه ندادید.

یک سالی مجمع عمومی انجمن که در شهر کانزاس بود. برخی از دوستان مانند محمد هاشمی بدون اطلاع تشکیلات از آقای بنی صدر دعوت کرده بودند که از اروپا به امریکا آمد همان شهری که ما بودیم خواست سخنرانی کند و من مخالفت کردم. آن مجلس به هم خورد و ایشان نتوانست سخنرانی کند.

یک بار هم آقای قطب زاده را آورده بودند و گفتند ۵ دقیقه سخنرانی کند و من مخالفت کردم. خیلی شناخت نداشتم، ولی یکی دو مقاله ایشان را خواندم مخالف بودم. تلاشی داشت تئوری‌های مارکسیست و اسلام را با هم مطابقت بدهد.

بعد از انقلاب هم شما مدتی در مدرسه عالی ساختمان امیرکبیر بودید. بعد از استعفای دولت موقت، آقای هاشمی گفت به خراسان بروید که احمدزاده دارد خراسان را به آتش می کشد.

گفت همین الان به خراسان بروید که آقای احمدزاده خراسان را آتش زده است. مهندس میرسلیم آن زمان معاون وزیر کشور بود. به خراسان آمد و گفت به نظرم خراسان از دست رفته است. شرایط اینچنین بود. ما را به آنجا فرستادند و گفت همین الان بروید.

حتی من به خانه نرفتم که خداحافظی کنم. مستقیم به خراسان رفتم. گفتم بلیط بگیرند و بروم. زنگ زدند و گفتند هواپیما پر است. آن زمان پارتی‌بازی اصلاً نمی‌شد. به وزیر کشور هم یک بلیط ندادند. گفت خودتان بلیط قطار بگیرید و بروید. ما هم بلیط گرفتیم و رفتیم.

آقای موسوی شما را برای وزارت نیرو دعوت کرد و یکسری شروط گذاشتید و قبول کرد؟

ایشان به من زنگ زدند و فرمودند آقای دکتر می‌خواستم از شما اجازه بگیرم که اسم شما را برای وزارت نیرو بدهم. گفتم من شرایطی دارم که خدمت شما باید بازگو کنم و اگر قبول کردید من اقدام می‌کنم. گفتند اجازه بدهید من اسم شما را بدهم و هر شرطی شما داشته باشید من قبول می‌کنم.

نه تنها هیچ یک از شروط ما را قبول نکردند بلکه پیشنهادات و چیزهایی دادیم که به شدت رد کردند. یکی از پیشنهادات من این بود که سازمان انرژی اتمی از وزارت نیرو جدا نشود. اشتباه بزرگی بود که به نظر من کردند و هزینه برای مملکت داشت. سازمان تشکیلات فنی و مهندسی است و اینکه از وزارت نیرو جدا شد.

حالا با چنین عقبه‌ای که با آقای موسوی داشتید، چرا در سال ۸۸ به آقای موسوی رای دادید؟

(می‌خندد) این هم جالب است. من این را جزو افتخارات خود می‌دانم که رسماً و شجاعانه بیان می‌کنم به فلانی رای دادم. می‌توانستم بگویم به آقای احمدی‌نژاد رای دادم و کسی هم نمی‌دانست. من می‌گویم این یک صداقت است و باید تائید شود.

اخیراً همین سوال را از من در مشهد پرسیدند و من قسمت دوم را بیان کردم و گفتند ما این قسمت دوم را نمی‌دانستیم. گفتم الان پشیمان هستم. این را بیان نمی‌کنند. بین آن ۴ نفر کاندیدا که بودند آقای کروبی رادر حد ریاست جمهوری نمی‌دانستم، آقای احمدی نژاد را به هیچ وجه در این حد نمی‌دانستم، آقای احمدی نژاد در جامعه نظام مهندسی که من دبیرکل بودم و ایشان عضو اصلی هم نبودند و عضو علی‌البدل بود؛ برای همین در جمع کوچک هم برای شورای مرکزی رای نداشت. قبلا هم گفتم و الان هم می‌گویم ظرفیت ریاست جمهوری شدن نداشت و به همین دلیل مشکلاتی ایجاد شد. کسی کاری را بپذیرد که ظرفیت آن را نداشته باشد، همین مشکلات ایجاد می‌شود.

آقای محسن رضایی هم بودند که بنده علاقه و ارادت دارم و فرد قوی می‌دانم ولی  خود من چند بار به ایشان پیشنهاد کردم بهترین جایی که می‌توانید باشید سپاه است و خودشان از سپاه بیرون آمدند.

می‌توانستم یا رای ندهم و یا به آقای موسوی رای بدهم. چاره‌ای جز این نداشتم برای این که هر کدام از آنها یک مشکلاتی داشتند.

سال ۹۲ به چه کسی رای دادید؟

به آقای روحانی رای دادم.

و از رای خود پشیمان نیستید؛

در سال 92 خود آقای روحانی هم با بنده مشورت کرد. قبل از این جریان هم با من مشورت کردند و نظرخواهی کردند. ایشان یک بار فرمودند بیایید صحبت کنیم. من خدمت ایشان رفتم و صحبت کردم. به نظر شما چه کسی باید کاندیدای ریاست جمهوری شود؟ من گفتم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی باید کاندید شوند.

ایشان فرمودند اگر ایشان بیایند من نمی‌آیم. من عقیده‌ام همان چیزی است که آن زمان بیان کردم و بعد فرمودند بعد از ایشان چه کسی؟ گفتم بعد از ایشان هم آقای ناطق نوری بیایند. هنوز هم همین را می‌گویم. ایشان فرمودند اگر ایشان بیایند من هم نمی‌آیم. گفتند بعد از ایشان چطور؟ گفتم بعد از ایشان، جنابعالی و آقای ولایتی.

سال ۹۶ به چه کسی رای دادید؟

به آقای رئیسی.

شما با آقای هاشمی خیلی رفیق بودید؛ به حدی که می‌گفتند آقای هاشمی دایی شما است.

بله. وقتی استاندار خراسان شده بودم... من اولین استاندار بدون کراوات بودم و همه می‌گفتند پارتی دارد. گفتند آقای هاشمی رفسنجانی دایی ایشان است. ایشان یک بار به مشهد آمدند و من گفتم می‌گویند شما دایی من هستید و من استاندار شدم؛ گفتند اگر من دایی شما نبودم الان نخست‌وزیر بودید. بعد شایعه کرده بودند ولی هیچ نسبتی با هم نداریم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.