عملیات کربلای ۴ از نگاه آمریکایی ها
کتاب «درسهای جنگ مدرن: جنگ ایران و عراق»، جلد دوم مجموعه کتابهای «درسهای جنگ مدرن» اثر آنتونی اچ. کردزمن (معاون وزیر دفاع سابق آمریکا) و آبراهام آر. واگنر است که در ۱۵ فصل از سوی انتشارات «وست ویوو» چاپ شده است. کردزمن یکی از نویسندگان بسیار شناختهشده در حوزۀ جنگها و مناقشات بینالمللی است و به کمک واگنر کتاب حاضر را به رشته تحریر درآورده است.
ویژگی این دو فرد این است که هر دو با مسائل نظامی و راهبردی آشنایی دارند و متخصص علوم استراتژیک میباشند و مطالعات گستردهای را نیز در حوزه مسائل امنیتی و نظامی در خاورمیانه انجام دادهاند. برخی از تحلیلهای ارائهشده در این کتاب، بهویژه در مواردی که متکی بر اخبار واقعی و کامل نبوده است، نادرست میباشد؛ ازجمله چگونگی اختلافنظر بین ارتش و سپاه در نحوه اجرای عملیاتها.
شکست عملیات «کربلا ۴»، بهسرعت با پیروزی غافلگیرکننده و سهمگین «کربلای۵» جبران شد، اما فرصتی بود برای تحلیلگران خارجی که به نوع نگرش سپاه در اجرای عملیاتهای بزرگ با دیده تردید بنگرند. این تحلیلگران بدون توجه به خیانت و فرار صورتگرفته که به اطلاع دقیق ارتش عراق از محل و نحوه عملیات انجامیده بود، عوامل دیگری را بهعنوان عوامل شکست در عملیات کربلای۴ مطرح کردند که همان عوامل، در پیروزیهای بزرگ گذشته نظیر «والفجر۸» و آینده نظیر «کربلا ۵» و «بیتالمقدس ۲» ، «نصر ۸» و «والفجر ۱۰» خودنمایی می کرد.
جدای از این موضوع، تحلیل کردزمن و واگنر درباره دستهبندیهای سیاسی کشور نسبت به استراتژی جنگ نیز فاقد اشکال و خالی از نقص نیست. بااینحال، نوع نگاه و تحلیل این دو میتواند قدرت استنباط درک و تجزیهوتحلیل خواننده را دربارۀ نظرات بیگانگان نسبت به این جنگ توسعه دهد؛ که به مناسبت سالگرد این دو عملیات، نظرات آنها را عیناً از صفحه ۴۷۵ تا ۴۹۳ همان کتاب نقل میکنیم.
در بخش اول این نوشته عملیات «کربلای۴» آورده شده است:
عملیات کربلای ۴
اگرچه ایران از پایان ماه سپتامبر [حدود ۸ مهر] تا اواخر ماه دسامبر [اوایل دی] تحرکات زمینی چندانی از خود نشان نداده بود، اما تهدیدهایش را دربارۀ ازسرگیری عملیاتی بزرگ، بارها تکرار کرده بود. ایران در اواسط اکتبر [اواخر مهر] نیز ادعا کرد که پاسداران و کردهای طرفدار این کشور، کرکوک را گلولهباران کردهاند؛ ادعایی که واقعیت نداشت و به نظر میرسید صرفاً با توجه به اوضاع سیاسی داخلی ایران توجیهپذیر است. در این میان، باران زمستانی در اواسط ماه نوامبر [اواخر آبان] بدون اینکه اتفاق خاصی رخ دهد، باریدن گرفت.
نظر دو گروه در جنگ تحمیلی و کدورت میان فرماندهان
درواقع به نظر میرسید بحثهای جدیتری میان رهبران ایران دربارۀ اینکه جنگ را چگونه دنبال کنند، بهآرامی آغاز شده، گرچه تقریباً نمیشد فهمید دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. بنا به گفتۀ بعضی منابع ایرانی، این مجادله از یک سو میان فرماندهان جنگی مجربتر ارتش و سپاه ـ که شخصیتهایی نظیر [آیتالله] خامنهای از آنها حمایت میکردند ـ و از سوی دیگر پاسداران و روحانیان عالیرتبهای نظیر رفسنجانی جریان داشت که گروه اول به حملات کوچک، دقیق و برنامهریزیشده اعتقاد داشتند، درحالیکه گروه دوم از حملههای امواج انسانی حمایت میکردند که پیروزی در آنها به شور انقلابی نیروهای ایران و آسیبپذیری عراقیها نسبت به تلفات نظامی وابسته بود. [۱]
گزارش برخی منابع حاکی از این بود که کدورتی میان شماری از فرماندهان ارتش نظیر امیر صیاد شیرازی و فرماندهان سپاه نظیر محسن رضایی رخ داده است. طبق این گزارشها، نیروهای ارتش، طرفدار محاصرۀ دقیقاً طرحریزیشدۀ شهر بصره ازطریق مواضع تسخیرشده در فاو و هویزه بودند، درحالیکه پاسداران، طرفدار حملات مستقیم ازطریق عبور از شطالعرب [اروندرود] و ادامۀ حملات امواج انسانی بودند.[۲] برخی منابع هنوز معتقدند که افشای معاملات اسلحه با امریکا، رهبرانی نظیر رفسنجانی را واداشت تا موضع بسیار سختتر اتخاذ کنند و حمایت خود را از اجرای حملات بزرگ جدید [۳] اعلام کنند.
به نظر میرسد که ایران اجرای حملات جدیدش را ابتدا برای اوت [شهریور] طرحریزی کرده و سپس اجرای آنها را به ماه نوامبر [آذر] تغییر داده بود. نشانههایی از این تحولات در ماه نوامبر [آبان ـ آذر] آشکار شد؛ زمانی که ایران ادعا کرد که از سپتامبر ۱۹۸۰ [شهریور ۱۳۵۹ ش]، یک میلیون زن بسیجی را آموزش داده و ۹۰ اردوگاه آموزش نظامی برای بانوان دایر کرده است. [۴] ایران اعلام کرد که تقریباً یکهزار نفر از بانوان موفق به اخذ درجۀ مربیگری رزمی شده و برای استفاده از آر.پی.جی و تیربار آموزش دیدهاند. ایران مدعی شد که در ۳۰ نوامبر [۹ آذر]، ۵ لشکر از بانوان داوطلب [۵] جلوی ساختمان مجلس در تهران رژه رفتهاند. (Jane s Defence Weekly, December ۱۳, ۱۹۸۶, p. ۱۳۷۲)
رفسنجانی در ۳ دسامبر [۱۲ آذر]، در یک گردهمایی نظامی برای حدود ۱۰۰ هزار نفر از نیروهای پاسدار و بسیجی و حدود ۲ هزار نفر از روحانیان سخنرانی کرد و مشخص شد که ایران درحال تدارک نوعی حمله است. ایران اعلام کرد که ۱۰۰ هزار نفر نیروی بسیجی تازهنفس درحال اعزام به جبهۀ خلیج [فارس] هستند. [۶] این اعزام نیرو مانند سالهای گذشته بود که واحدهای داوطلب بعد از شروع بارندگی در اواخر اکتبر [اوایل آبان] و اوایل نوامبر [اواسط آبان] به جبهه فرا خوانده میشدند، یعنی زمانی که فراخوان اولیۀ نیروها برای بهکارگیری آنها در زمستان تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نداشت.
ازلحاظ نظری، زمانبندی این فراخوان به نیروهای جدید بسیجی امکان میداد که کاربرد سلاحهای سبک و تاکتیکهای جنگی را در طول ۳ ماه آموزش ببینند و سپس ۳ تا ۶ ماه به جبهه بروند و پس از آن مختار بودند همچنان در جبهه بمانند یا به خانههای خود بازگردند. (Washington post, December ۴, ۱۹۸۶, p. A-۴۹; Washington Times, December ۲, ۱۹۸۶, p. ۸A.)
صرفنظر از وجود هر نوع مجادلهای میان رهبران ایران، این کشور منتظر نماند تا نیروهایی که بهتازگی فرا خوانده شده بودند، آموزش چندانی ببینند و در شب ۲۳ و ۲۴ دسامبر [۲ و ۳ دی ۱۳۶۵]، عملیاتی جدید موسوم به کربلای۴ را آغاز کرد. زمانبندی این عملیات احتمالاً با تلاشهای ایران برای مرعوبکردن نشست سران کشورهای اسلامی ـ که قرار بود در پایان دسامبر [اوایل دی] در کویت برگزار شود ـ مرتبط بود. براساس دستکم یکی از منابع موجود، ایرانیها به همین دلیل حمله خود را زودتر آغاز کردند، درحالیکه قرار بود این عملیات بخشی از یک حملۀ بسیار وسیعتر باشد [۷] که محاصرۀ بصره را نیز شامل میشد.
این عملیات یکی از عملیاتهایی بود که با فرماندهی [سپاه] پاسداران، ازطریق شطالعرب [اروندرود] و در جبههای به عرض ۲۵ مایل انجام شد و از منطقۀ ابوالخصیب در جنوب بصره تا جزیرۀ امالرصاص در نزدیکی آبادان گسترش یافت. این حمله علیه مواضع نیروهای سپاه سوم عراق در شرق بصره و سپاه هفتم عراق نزدیک شبهجزیرۀ فاو انجام شد. این مواضع از بهترین مواضع پدافندی عراق محسوب میشدند.
منابع مختلف دربارۀ گسترۀ این عملیات ـ که ایران بعداً کوشید آن را کوچک جلوه دهد ـ اختلافنظر دارند. این عملیات ظاهراً با استفاده از یک نیروی آفندی به استعداد ۱۵ هزار نفر آغاز شد. نیروهای ایرانی جزایر امالرصاص، امالبابی، کوات (کواتیه) و سهیل (ساحنیه) را تصرف کردند. این جزایر نوعی پل راهبردی بر روی شطالعرب [اروندرود] ـ که در این نقطه حدود ۴۸۰ متر عرض و جریانی آرام دارد ـ تشکیل میدادند. عملیات با اولین موج حملۀ تکاورها و غواصها آغاز شد و آنها بهسرعت جزیرۀ امالرصاص و جزایر یا سواحل شنی مجاور آن را که دفاع ضعیفی داشتند با همان شیوهای که پیش از آن در ماه فوریه [بهمن ۱۳۶۴] انجام داده بودند، فتح کردند.
ایران سپس در روشنایی روز به مواضع عراقیها ـ که در خاک این کشور از جادۀ منتهی به شطالعرب [اروندرود] دفاع میکردند ـ حمله کرد. این حمله را نیروهایی از لشکر موسوم به لشکر حضرت محمد رسولالله (ص) انجام دادند؛ (مترجم: سپاهیان محمد رسولالله (ص) احتمالاً به اشتباه لشکر خوانده شدهاند که ربطی به یگان سازمانی سپاه با نام لشکر۲۷ محمد رسولالله (ص) ندارد.) نامی که ایران برای طرح گردآوری ۱۰۰ هزار نیروی داوطلب مردمی در قالب ۵۰۰ گردان رزمی انتخاب کرده بود. این نیروی آفندی بسیاری از نیروهای باتجربه را داشت، اما بیشتر به نیروهای داوطلب کمتجربه متکی بود. حدود ۶۰ هزار نفر از نیروهای سپاه و بسیج از شطالعرب [اروندرود] عبور کرده، وارد جزیرۀ امالرصاص در خاک عراق شده بودند. [۸]
حمله به شکل امواج انسانی
زمانی که نیروهای تهاجمی پاسدار و بسیجی کوشیدند از جادۀ منتهی به شطالعرب [اروندرود] بهطرف بصره پیشروی کنند، کمترین پشتیبانی ارتش را داشتند که این پشتیبانی بیشتر به شکل آتش توپخانه بود و از آن سوی رودخانه اجرا میشد. بسیاری از نیروهای ارتش ایران در موقعیتهایی دیگر مقابل بصره یا مواضعی در جبهۀ مرکزی و مقابل شهر بغداد متمرکز شده بودند.
آمادگی این نیروی مهاجم با آمادگی منظم و قاعدهمندی که ایرانیها در حمله به فاو از خود نشان داده بودند قابلمقایسه نبود. آنها این بار مجبور بودند به مواضع پدافندی کاملاً آمادۀ عراقیها پشت جزیرۀ امالرصاص حمله کنند و عملیات خود را از روبهرو و از میان سیمهای خاردار و میدانهای مین و زیر آتشی که منطقه را به یک منطقۀ کشتار مطلوب عراقیها تبدیل کرده بود، انجام دهند.
نیروی مهاجم ایران که به شکل امواج نیروی انسانی حمله میکردند، هماهنگی لازم را نداشتند. ایرانیها بهجز استفاده از پوشش شب در شروع حمله، برای بهکارگیری تاکتیکهای پیچیدۀ رخنه تلاش جدی دیگری نکردند. (مشکل اصلی نبود امکان رخنه میان نیروهای عراقی، هوشیاری آنها و غافلگیرنشدن قوای دشمن بود.) فرماندهان نظامی ایران پس از درگیرشدن نیروهایشان، همچنان به حملات مستقیم با استفاده از نیروهای انبوه پیاده به مواضع کاملاً آمادۀ عراقیها ادامه دادند.
درحقیقت عملیات کربلای۴ به یکی از بدترین عملیاتهای طرحریزی و انجامشده تبدیل شد که از زمان حملات بدفرجام بنیصدر ـ در اوایل جنگ ـ به این طرف سابقه نداشت. این عملیات بسیاری از مشخصههای حملات نومیدانۀ نیروهای پیاده پرحجم انگلیس، فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم یکدیگر را در جنگ جهانی اول تداعی میکرد.
گذشت تقریباً یک روز و نیم از این عملیات [۹] نشان داد که ایرانیها با اشتباه خود در حمله رودررو به مواضع کاملاً آماده عراقیها تا چه اندازه ممکن است متحمل خسارت شوند. نیروهای ایرانی هم با آتش مستقیم سلاح و توپخانۀ عراقیها کشته میشدند و هم در تیررس هواپیماها و بالگردهای توپدار نیروهای عراقی قرار داشتند و بسیاری از تجهیزات آبیخاکی که ایران به منطقه آورده بود نیز در این نبرد غرق شدند. در نتیجه، نیروهای ایران به آن سوی شطالعرب [اروندرود] عقب رانده شدند. اگرچه کارشناسان درباره گستره این عملیات توافق نظر ندارند، بسیاری از آنها تأیید کردهاند که ایران در این عملیات دستکم ۹ تا ۱۲ هزار کشته و زخمی داشته است. عراق مدعی بود که درمقابل هر عراقی ۱۰۰ ایرانی کشته شده و ایران در مجموع ۶۰ تا ۹۰ هزار مجروح و ۱۰ هزار کشته داده است [۱۰] (Speech by Iraqi Minister of Defense Adnan Khairallah, December ۲۷, ۱۹۸۶. The Mujahideen opposition movement claimed Iran had ۱۶,۰۰۰ dead)
عراق احتمالاً حدود ۱ تا ۲ هزار کشته و زخمی داشته، اما ایرانیها مدعی بودند که عراقیها ۹۵۰۰ تا ۱۴ هزار کشته و زخمی داشتهاند که این آمار مسلماً نامعقول بود. (Washington post, December ۲۶, ۲۷, and ۲۸, ۱۹۸۶, Economist, January ۳, ۱۹۸۷, pp. ۲۶-۲۷.)
این کتاب(«درسهای جنگ مدرن: جنگ ایران و عراق») بههمت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و با تلاش حسین یکتا به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۹ از سوی نشر مرز و بوم در دو جلد چاپ شد.
توضیحات:
۱] این ادعا صحیح نیست، زیرا تصمیمات اساسی دربارۀ عملیاتها و نیز چگونگی ادامۀ جنگ بیشتر در جلسۀ سران قوا که آقایان هاشمی رفسنجانی و خامنهای و نخستوزیر در آن حضور داشتند و با تأیید امام خمینی اتخاذ میشد. همچنین این مسائل در شورای عالی دفاع به ریاست رئیسجمهور و با حضور فرماندهان عالی نیروهای مسلح و رئیس مجلس ـ که فرماندۀ جنگ هم بود ـ مطرح و تصویب میشد.
۲] اختلافات میان فرماندهان سپاه و ارتش وجود داشت، اما اصولاً ارتش با ادامۀ عملیات در هور، فاو و هویزه موافق نبود و تاکتیک سپاه هم بر استفاده از امواج انسانی متکی نبود، بلکه بر شناسایی دقیق از مواضع، استعداد و زمین دشمن تأکید میشد تا براساس اطلاعات دقیق و صحیح بتوان عملیاتهای موفق را از این نقاط به عقبههای دشمن تدارک دید و قوای آنها را محاصره کرد.
۳] آقای هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۶۲ معتقد به اجرای یک عملیات بزرگ سرنوشتساز بود که نیروهای ایرانی با کمک آن بتوانند بر عراق فشاری جدی وارد کنند و جنگ را به پایان برسانند. این سیاست ربطی به افشای ماجرای مکفارلین ندارد.
۴] ایران هیچگاه چنین ادعایی نکرد و هیچگاه نتوانست یک میلیون نیروی مرد بسیجی را برای اجرای عملیاتی معین آموزش دهد و به کار گیرد؛ بنابراین، چنین مطلبی از پایه بیاساس است.
۵] ایران هیچگاه از خانمها در واحدهای رزمی استفاده نکرد و بانوان در هیچ عملیات جنگی در خط مقدم به شکل سازمانیافته حضور نداشتند.
۶] احتمالاً منظور نویسنده سپاه صد هزار نفری سپاهیان محمد (ص) است که برای اعزام به جبهۀ جنگ با عراق آماده میشدند، نه اعزام به جبهۀ خلیج فارس.
۷] زمان اجرای عملیات کربلای۴ ربطی به اجلاس در کویت نداشت، این عملیات قرار بود زودتر انجام شود، اما بهدلیل آمادهنبودن یگانها با تأخیر و در سوم دی ۱۳۶۵ اجرا شد.
۸] این آمار اشتباه است. اگر این تعداد ـ که معادل ۶ لشکر پیاده میشود ـ از اروندرود عبور کرده بودند، عملیات کربلای۴ موفق میشد و با ناکامی در مراحل اولیه مواجه نمیشد.
۹] فرماندهان سپاه در همان شب اول عملیات متوجه هوشیاری دشمن شدند و تا صبح، ادامۀ عملیات را متوقف کردند.
۱۰] تلفات ایران در این عملیات زیاد بود، اما آمار ذکرشده در اینجا بسیار اغراقآمیز است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر