می خواهم نزد پدر و مادری که مرا به فرزندخواندگی پذیرفته‌اند زندگی کنم چرا که آن ها همه امکانات رفاهی را برایم فراهم کرده اند ولی باز هم می خواهم آزاد باشم و هر کاری که دوست داشتم انجام بدهم. نمی خواهم وقتی رختخوابم را خیس می کنم کسی مرا سرزنش کند. مادرم همواره از این که ملحفه تخت و تشک را تعویض می کند یا شست و شو می دهد ناراحت است و به من اعتراض می کند اما ...

جوان ۲۵ ساله که به اتهام ولگردی در ساعت ۳ بامداد توسط نیروهای انتظامی دستگیر و به کلانتری هدایت شده بود، در حالی که خود را کارشناس ارشد یکی از رشته های علوم تجربی معرفی می کرد با دیدن چهره نگران مادرش که برای آزادی او به کلانتری آمده بود، در تشریح سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: تا چند سال قبل نمی دانستم که پدر و مادر واقعی من در یکی از روستاهای گناباد زندگی می کنند.

با وجود این روزی که مادرم واقعیت ماجرا را برایم بازگو کرد که مرا از پدر چوپانم به فرزند خواندگی پذیرفته اند، حاضر نشدم نزد خانواده ام باز گردم چرا که پدر و مادر خوانده ام بهترین شرایط و امکانات را برای من فراهم کرده اند و من از همان دوران کودکی در مدارس غیرانتفاعی تحصیل کردم. ولی آن ها درباره خیلی از مسائل و موضوعات اجتماعی سخت گیری می کنند. به طور مثال عمویم که در آلمان زندگی می کند، بارها پیشنهاد کرده است به خارج کشور بروم و در آن جا ساکن شوم اما آن ها رضایت نمی دهند.

از سوی دیگر می خواهم مانند غربی ها هیچ تفاوتی میان ارتباط دختر و پسر نباشد و من با هر کسی که دوست دارم رابطه داشته باشم به همین دلیل هنگام جست و جو در شبکه های مجازی با دو نفر آشنا شدم که خودشان را شکوفه و فرزانه معرفی می کردند. مدتی با آن ها از طریق تلگرام و نرم افزارهای دوست یابی ارتباط داشتم. آن ها هم مدام از من تعریف و تمجید می کردند تا این که تصمیم گرفتم با آن ها به صورت پنهانی و حضوری ملاقات کنم ولی آن دو نفر که تصاویر زیبایی از خودشان را در صفحات مجازی منتشر کرده بودند از من خواستند برای اولین دیدار پنهانی مبلغی را به حساب آن ها واریز کنم.

اگرچه پدر و مادرم پول های زیادی را برای من خرج می کردند ولی خواسته آن دو دختر زیاد بود به همین دلیل لپ تاپی را که پدرم هفته قبل به مبلغ ۱۴ میلیون تومان خریده بود، دو میلیون تومان فروختم سپس سه میلیون تومان پول تو جیبی ام را نیز برداشتم و دوباره با دو دختر مذکور تماس گرفتم. آن ها اصرار داشتند پنج میلیون تومان را کارت به کارت کنم تا مرا در یکی از خیابان های مشهد سوار خودرو کنند من هم مبلغ مذکور را به حساب آن ها ریختم و در ساعت ۱۱ شب قرار ملاقات گذاشتیم اما هر چه در سر قرار انتظار خودروی مدل بالایی را کشیدم که آن ها مدعی بودند با آن خودرو سر قرار می آیند، خبری از آن ها نشد و بعد از دریافت پول دیگر پیامکی هم به من ندادند. 

حدود ساعت ۳ بامداد وقتی توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم، تازه فهمیدم که آن ها مرا سر کار گذاشته اند و ... اظهارات این جوان ۲۵ ساله در حالی بود که مادرخوانده او می گفت دیگر از رفتارهای پسرم خسته شده ام اما او حاضر به بازگشت نزد پدر و مادر واقعی اش نیست و ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.