اصلاح طلبان با وضعیت پیچیده ای مواجه هستند، وضعیتی که خیلی شبیه سال های ۸۱ تا ۸۴ است. اصلاح طلبان بعد از سال ۸۰ سرمست پیروزی های متوالی در دو دوره ریاست جمهوری، مجلس ششم و شورای شهر اول بودند و با غرور فضای سیاسی کشور را به سمت رادیکالیسم بردند و می گفتند قطار اصلاحات عقب گرد ندارد اما این حال و هوای آنها دوام زیادی نداشت چون رادیکالیسم معکوس نتیجه داد. آنها باد کاشتند و توفان درو کردند.

عقب نشینی سنگر به سنگر

به واسطه دعواهای داخلی در شورای شهر، وزارت کشور دولت اصلاحات حکم به انحلال شورا داد. این مسئله خاطره بدی در ذهن مردم به جا گذاشت. اسفند سال 81 دومین انتخابات شورای شهر بود، از همان مقطع زمانی اصلاح طلبان سنگر به سنگر کرسی های قدرت را به رقیب واگذار کردند. مجلس ششم با همه حاشیه های رادیکالی اش و تحصن سیاسی نمایندگان در اعتراض به شورای نگهبان، خروجی اش روی کارآمدن مجلس هفتم 90درصد نمایندگان اصولگرا بود.

جامعه از فضای رادیکالی دست‌ساز اصلاح طلبان خسته بود و تشتت نیروهای جریان اصلاحات نیز مزید بر علت شد تا فضایی فراهم شود که احمدی نژاد با مواضع خود همه سامان سیاسی را به هم بریزد.

احمدی نژاد در عین ناباوری اصولگرایان و اصلاح طلبان با هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 84 راه یافت و توانست کرسی دومین مقام کشور را تصاحب کند. او تمام ساختارهای اداره کشور را برهم زد و هزینه های گزافی را به جامعه تحمیل کرد.

خطر رئیس‌جمهور غیرقابل پیش بینی

این روزها بسیاری از تحلیلگران نسبت به تکرار تجربه احمدی نژاد هشدار و انذار می دهند. اکبر ترکان اخیرا اعلام کرد «خطر یک رئیس‌جمهوری غیرقابل پیش‌بینی که مقید به هیچ چیز نیست بزرگ است». این خطر زمانی بیشتر محسوس می شود که زاکانی نیز «انتخابات مجلس شورای اسلامی را دوربرگردان انقلاب خواند». معنا و مفهوم صحبت زاکانی این است که ساختار تشکیلاتی جریان رقیب اصلاحات به جد وقوع چنین اتفاقی را پیگیری می کند.

اما از یک مسئله نیز نباید غافل بود و آن اینکه اگر به دلیل ناکارآمدی شورای شهر پنجم، بی تحرکی فراکسیون امید و ضعف دولت در امور اقتصادی، رویگردانی عمومی از جریان اصلاحات شکل بگیرد، یک خلایی در صحنه سیاسی کشور اتفاق می افتد که خیلی قابل پیش بینی نیست چه جریانی برنده انتخابات شود. در چنین فضایی شخصیت فردی نامزد می تواند در جلب و جذب حمایت افکارعمومی مهم و تأثیرگذار باشد. اینجاست که یک نامزد غیرجدی ولو آنکه مورد حمایت هیچ جریان یا حزب سیاسی نباشد، می تواند در قامت یک احمدی نژاد جدید ظاهر شود و همه معادلات را به هم بریزد. کما اینکه احمدی نژاد سال 84 به تنهایی و بدون آنکه مورد حمایت حزب خاصی قرار بگیرد برکسی ریاست جمهوری تکیه زد. او از نردبان اصولگرایی بالا رفت و شهردار شد اما به قواعد کار تشکیلاتی پشت پا زد و وقتی فرصت را مغتنم دید حاضر نشد، کسی غیر از خودش رئیس جمهور شود.

دو جریان برای ظهور نکردن احمدی‌نژاد جدید تدبیر دارند؟

8 سال ریاست جمهوری او چنان آسیبی به کشور و جریان سیاسی اصولگرا وارد کرد که هنوز اصولگرایان نتوانستند بعد 5 سال از خروج احمدی نژاد از جایگاه ریاست جمهوری، کمر راست کنند. حال باید منتظر ماند و دید دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب برای مدیریت فضای انتخابات مجلس آینده و ریاست جمهوری 1400 چه طرح و برنامه ای دارند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.