وقتی یک عده دلال برای تئاتر تعیین تکلیف میکنند!
اظهارات صادقی درباره تجربه یک سال گذشته و اوضاع فعلی تئاتر را در ادامه میخوانید.
یک سال از آغاز به کار سالن تئاتر «شانو» میگذرد. این یک سال و مسائلی که داشتید چطور تجربهای به همراه داشت؟
اگر میدانستم تا این حد مشکلات مالی و اداری جانبی دارد هرگز چنین کاری نمیکردم. از بیمه آتشسوزی گرفته تا بیمه کارمندان، دریافت وام و در عین حال دست و پنجه نرم کردن با تورم، همه اینها به سختی پیش رفت و در این یک سال من تلاش کردم پروژه با شکست مواجه نشود. با وجود تمام مشکلات که بعضا موجب شد برای اولینبار پایم به دادگاه باز شود با این همه از اینکه توانستم پایگاهی به دست بیاورم بسیار خوشحالم. به هر حال اینکه چراغی به چراغهای فرهنگ و هنر این شهر و این کشور اضافه شده برایم خوشحالکننده است.
در این وضعیت که شهرداری برنامهای برای حمایت از سالنهای خصوصی تئاتر ندارد شما چه برنامهریزیای دارید؟
در گام اول از همه دوستانی که کارشان ارزنده بود دعوت کردم نمایشهای خود را در این سالن روی صحنه ببرند. البته در مقاطعی پیش آمد که نمایشهای ضعیف را با وجود مشکلات مالی رد کردم و به بهای خالی ماندن سالن، تن به کیفیت پایین ندادم. در مرحله بعد سعی کردم این سالن فقط محلی برای اجرا نباشد بلکه به صورت یک آکادمی فعالیت کند. به طوری که خروجی اول آموزشها به زودی در قالب نمایش «باغ آلبالو» توسط هنرجویان آماده اجرا میشود. خودم هم دو نمایش را آماده اجرا میکنم و خیلی حس خوبی است که این کار بدون خواهش و تمنا از کارمندان دون پایه انجام میشود. حالا دیگر دغدغه اینکه جایی برای کار داشته باشم مطرح نیست. چهار سال است به مدیران میگویم بعد از نمایش «عزیز شنگال» حتی یک نمایش هم در تئاتر شهر کارگردانی نکردهام. از قضا این اتفاق در دوران حضور افرادی رخ داد که به لحاظ مشی فکری و سیاسی تا حدی به یکدیگر نزدیک بودیم. اما حالا آسوده هستم و در گفتوگویی که با شهرام کرمی داشتم قرار شد برای سالن اصلی تئاتر هم نمایش آماده کنم.
زمانی که سالنهای خصوصی رو به افزایش بود عدهای اعتقاد داشتند این افزایش کمی در نهایت به افزایش کیفی منجر خواهد شد. به نظر شما تئاتر در سالهای اخیر به سمت ارتقای کیفی حرکت کرده است؟
افزایش کمی لزوما به افزایش کیفی منجر نمیشود. گرچه جوانان بااستعداد بسیار زیادی فعال هستند ولی این طور نیست که فکر کنیم در پرتو کمیت به کیفیت میرسیم. این به تعریف افراد از تئاتر بستگی دارد. مسالهای که آزارم میدهد باندبازی در تئاتر است چون به جای افراد خبره، حالا یک عده دلال برای تئاتر تعیین تکلیف میکنند. شما دقت کنید از شیوه تبلیغات گرفته تا پوسترها، انتخاب نمایشنامهها و غیره ذرهای کیفیت هنری مطرح نیست، بلکه فقط روی حضور چهرهها مانور میدهند که پول بیشتری به جیب بزنند. اتفاقی که موجب شده تئاتر ما روز به روز گیشهایتر و فقیرتر شود. به همین دلیل تئاتر در این شرایط به جای آنکه در زمینه اعتلای فرهنگ و هنر ایفای نقش کند به سوی فراهم کردن اسباب تفنن و سرگرمی یک عده پولدار حرکت کرده است.
اما این قشر معتقدند بنا به نیاز جامعه و مخاطب به سمت افزایش سرگرمی و تفنن در تئاتر پیش رفتهاند. یعنی نیاز و تقاضا وجود داشته است.
من سالها قبل در مقالهای توضیح دادم که مخاطبان تئاتر ما طیف گستردهای از افراد مرتبط با دانشگاه، جوانان دانشجو تا افراد مسن اهل مطالعه را شامل میشود. افرادی که با تئاتر میاندیشند، یعنی تئاتر برایشان یک دستگاه فکری است که بهواسطه آن پرسش مطرح میکنند و به پاسخ آن پرسش میاندیشند. با بحرانهای اقتصادی موجود دانشجویان از میدان به در شده و عدهای نوکیسه جای آنها را گرفتهاند. قشری که اتفاقا بهشدت کم فرهنگ و محافظهکار هستند و از چنین شرایطی سود میبرند. اینها از تماشای تئاتر فقط سرگرمی جستوجو میکنند نه طرح مساله. بیشتر رقص و آواز و حضور چهرهها برایشان جذاب است. در یک کلام فقط به آتراکسیون علاقه دارند. امروز اگر به بعضی اجراهای تالار وحدت، تماشاخانه ایرانشهر و دیگر سالنها دقت کنید با تئاترهای لالهزاری تفاوت نمیکند.
دقیقا این اواخر مثل بعضی تئاترهای دهه ٤٠ پای خوانندههای زیر متوسط بازاری هم به نمایشها باز شده است.
دقیقا بعد از کودتای ٢٨ مرداد هم همین اتفاق افتاد و با نابودی هستههای روشنفکری تئاترها به سمت آتراکسیون و رقص و آواز حرکت کردند. امروز در ایران کودتایی اتفاق نیفتاده ولی جامعه ما به سمت شکلی از بورژوایی شدن حرکت کرده است. جامعه پولپرستی که همهچیز را حول محور پول شکل میدهد و میخواهد. البته تئاترهای با کیفیت هم کم نداریم ولی وجه غالب نمایشها به همین سو حرکت کردهاند. هنرمندان جوان ما نیز از این وضع سرمشق میگیرند و تئاترهایی به صحنه میآورند که حتی عنوان ایرانی ندارد. شخصیتهای گنگ و فضای موهوم موجود در بعضی نمایشها ناشی از همین رویکرد است. تمام ریشههای بازشناسی جغرافیایی و جامعهشناختی که منجر به خلق یک متن شده است را به عمد پاک میکنند تا وجه تفننی و سرگرمکننده کار برجسته شود.
یعنی زمانی یک نمایش برای شما قابل پذیرش است که مساله داشته باشد؟
در دوران بحران ما نباید از قدرت تئاتر و کیفیت اندیشه ورز آن غافل شویم و تماشاگر را محروم کنیم. البته که در یک وضعیت عادی به همه گونه نمایش نیاز است ولی امروز تئاتر تفننی به وجه غالب بدل شده که با توجه به بحرانهای موجود در جامعه قابل پذیرش نیست. مدیران سالنها هم فقط به فکر کسب درآمد بیشتر هستند و ابدا به اینکه چه نمایشی در سالن آنها روی صحنه میرود، توجه نمیکنند. چیزی که از همه آزاردهندهتر به نظر میرسد، رواج یکجور بیفرهنگی مدرن توام با شوخیهای مبتذل در بعضی نمایشها است. تمام وجه فاخر، فرهنگی، اندیشمند و متشخص تئاتر فراموش شده است. قبلا مثلا در دهه ٤٠ اگر نمایشی روی صحنه میرفت بعضا به چشم یک اتفاق ملی به آن نگاه میشد. یعنی تا این حد در جریان فرهنگی و هنری تاثیر داشت. الان در این شلوغی شاهکار هم خلق کنید به چشم نمیآید.
چطور میتوان به این وضعیت سامان داد؟
اینجا است که اداره کل هنرهای نمایشی باید پیش قدم شود و حافظ منافع مردم و فرهنگ ملی باشد. تا وقتی دستگاه تصمیمساز دست روی دست بگذارد این قشر نوکیسه که بر اقتصاد، ورزش، سیاست و بازار حاکم شده هنر را هم نابود خواهد کرد.
نباید از خانه تئاتر انتظار خاصی داشته باشیم؟ به ویژه این اواخر که تغییراتی هم صورت گرفته و مدعی حرکت رو به جلو هستند.
قطعا خانه تئاتر میتواند موثر باشد ولی نمیدانم این همه سروصدا برای انتخابات اخیر خانه تئاتر به چه دلیل بود. یک دفعه به سراغ جریانی رفتهاند و مدیری از بیرون آوردهاند. من از آقای گیلآبادی حمایت میکنم ولی سوال میپرسم که چرا پنج سال پیش به این نتیجه نرسیدند که ایشان را بیاورند؟ چرا حالا؟ البته پاسخ را میدانم ولی فعلا امکان بیانش وجود ندارد. بله مساله اینجا است که در یک شرایط درست و عادی خانه تئاتر هم میتواند به ارتقای کیفیت سالنها و نمایشها کمک کند ولی فعلا درگیریهای دیگری وجود دارد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر