رضا مقصودی را حتی بعد از ساخت اولین فیلمش خیلی‌ها به عنوان فلیمنامه نویس می‌شناسند؛ فیلمنامه‌نویسی که دوبار از جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین فیلمنامه را گرفته، یکی برای « لیلی با من است» کمال تبریزی و بار دیگر برای فیلم «کوچه و موزه» ساخته کاظم بلوچی. مقصودی همچنین فیلمنامه فیلم «من سالوادور نیستم» منوچهر هادی را هم به رشته تحریر درآورده، فیلمی که گیشه موفقی را هم تجربه کرد و به اقبال خوبی میان مخاطبان رسید.

او در اولین تجربه سینمایی‌اش در مقام کارگردان نیز فیلمنامه‌ای کمدی را که با همکاری همسرش آن را نوشته، جلوی دوربین برده است. «خجالت نکش» با نقش متفاوت احمد مهرانفر، شبنم مقدمی، سام درخشانی، شهره لرستانی، لیندا کیانی و ... این روزها در حال اکران است؛ فیلمی که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته جایزه بهترین فیلم اول را دریافت کرد. به بهانه اکران «خجالت نکش» سراغ کارگردانش رفته‌ایم و درباره این تجربه با او هم‌صحبت شدیم.

در فیلم «خجالت نکش» یک پارادوکس به نظر می‌رسد، یعنی در عین حال که فیلم می‌خواهد پیامی جدی به مخاطب بدهد ولی کمدی است و ظرفیت طنز آن بالاست. به این نگاه طنز چطور رسیدید؟ این مسئله‌ای که به آن اشاره کردم از آغاز به همین شکل بود یا در طول نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم سر و شکل دیگری گرفت؟

من فکر می‌کنم برعکس این موضوعی که شما گفتید اتفاق افتاد، واقیتش این است آن زمان که ما فلیمنامه را طراحی کردیم طنز بود و به قصد خنداندن آن را نوشتیم؛ این ویژگی همه کارهای من است، بعد که جلوتر می‌روم و به این نقطه می‌رسم که حالا که دارم می‌خندانم چه می‌خواهم بگویم؟ به قولی حالا که چی؟ در «خجالت نکش» هم وقتی جلوتر رفتیم متوجه شدم که فیلمنامه چقدر به حرف‌ها و مسائلی که به آنها فکر می‌کنم، نزدیک است، مسائلی که در جامعه، عالم سیاست و فضای اجتماعی‌مان مطرح است و می‌شود به آنها نگاه کرد. بعد همه اینها به فیلمنامه اضافه شد، من هم سعی کردم که وقتی این موارد به فیلمنامه اضافه می‌شوند روی کار بنشینند و در واقع با کلیت کار و حس و حال قصه هماهنگ باشد.

نکته دیگر شوخی‌های سیاسی است که ما در فیلم می‌بینیم، شاید اگر قرار بود «خجالت نکش» ده سال پیش ساخته شود، این شوخی‌ها جزو خط قرمزها بود و نمی‌شد به آنها پرداخت. این شوخی‌ها همه از ابتدا وجود داشتند یا برخی سر صحنه یا در طول کار اضافه شدند؟

همانطور که در پاسخ سوال قبلی هم گفتم، قصه نوشته شد و بعد مسائل دیگر مثل همین شوخی‌های سیاسی و اجتماعی به آن اضافه شد. این مسائلی که بعدا به کار اضافه شد را من دوست داشتم و بیشتر به آنها توجه کردم. همچنین سعی کردم این شوخی‌ها در کار قابل قبول باشد و بیرون نزند. فکر می‌کنم این اتفاق هم افتاد. البته اگر ده سال پیش همین مواردی که ما درباره‌شان شوخی کردیم در کار بود، نمی‌گذاشتند فیلم ساخته شود.

این شوخی‌هایی که الان در فیلم می‌بینیم چقدرشان دچار ممیزی شد؟ آیا صحنه‌ای از فیلم به هر دلیلی حذف شد؟

هیچ تذکر و ممیزی نه فیلمنامه و فیلم نداشت. خیلی راحت با همه این موارد برخورد کردند، من هم اولش تعجب کردم ولی هیچ حذفی صورت نگرفت. البته می‌توانم درباره‌اش دلیل پیدا کنم.

دلیلش چیست؟

شاید لحن من طوری است که کسی را اذیت نمی‌کند، درست است که شوخی می‌کنم ولی شوخی‌هایم آزاردهنده نیست، به کسی توهین نمی‌کنم و سعی می‌کنم فقط شوخی کنم. این مسئله هم در متن فیلمنامه بود و هم در فیلم. به همین دلیل هم بود که با آن برخورد راحتی می‌کنند.

اسم فیلم از ابتدا «خجالت نکش» بود؟

از موقعی که فیلمنامه نوشته شد این اسم را برایش انتخاب کردیم بعد که جلوتر رفیتم من چندباری شک کردم ولی بعد دیدم این عبارتی است که روی کار می‌نشیند، علاوه بر اینکه برای یک فیلم کمدی اسم خوبی است و جلب توجه هم می‌کند. به همین خاطر از همان موقع انتخابش کردیم.

پیامی که به شکل خیلی واضح از «خجالت نکش» دریافت می‌شود، فرزندآوری و تشویق به بچه‌دار شدن است، زمانی که فیلمنامه را می‌نوشتید به این فکر نکردید با توجه به سیاست‌های افزایش جمعیت انگ شعاری بودن و سفارشی ساختن به شما و فیلم‌تان بزنند؟

نکته اول اینکه پیام فیلم من این نیست که بروید بچه‌دار بشوید، موضوعش این است که بچه داشتن خوب است اما هر کسی در هر جایی و با هر موقعیتی نباید بچه‌دار شود. بحث من این است که چه کسی بچه‌دار شود چه کسی نه. بچه داشتن خوب است، این حرف کلی من است. البته این دیدگاه من است و آن را در فیلم هم گفتم، به نظرم خود بیننده هم باید تلاش کند تا متوجه شود حرف حساب فیلم چیست. اینکه همینطور جلو برویم و جامعه را شلوغ کنیم درست نیست و من هم اعتقادی به آن ندارم و آن را هم در فیلمم نگفتم.

اعتقاد من این است که بچه نعمت است اما چه کسی به چه شرایطی داشته باشد و چه کسی هم خیلی مهم است که من درباره‌اش حرف زدم. نکته دیگر اینکه موقعی که ما می‌خواستیم فیلم را بسازیم به این موضوع فکر کردیم که نهادهای دولتی را که با پیام این فیلم هماهنگی و نزدیکی دارند، پیدا کنیم که اسپانسر فیلم شوند، با یکی از مراکز دولتی هم صحبت کردیم، آنها گفتند بخش‌هایی از فیلم که به قصه شهربانو و بچه زیاد داشتن او که بد است، مربوط می‌شود را حذف کنید و بخش‌هایی را هم اضافه کنید، بخش‌هایی که کاملا شعار واضح و مشخص بود. من زیر بار این قضیه نرفتم و نپذیرفتم. همین چیزی که الان در فیلم هست را من دوست دارم و فکر می‌کنم که حرف غلطی هم نیست.

نیمه دوم فیلم به بعد، از زمانی که بچه گم می‌شود و اتفاق‌های دیگری در ادامه می‌افتد قصه به نظر کشدار می‌شود و در برخی از صحنه‌ها هم تعلیقی نداریم و صرفا دور زدن داستان است.چرا تمهیدی برای این مسئله به کار نگرفتید؟

واقعیت این است من اعتقاد ندارم آن بخش‌هایی که می‌گویید کشدار شده است، بیننده آن سکانس‌ها را می‌بیند و با آنها ارتباط برقرار می‌کند. من 14-15 بار با مردم در سینماها فیلم را دیدم، چند بار هم بدون اینکه بدانند من در سالن سینما هستم فیلم را تماشا کردم. به این دلیل به سینما می‌روم که از صدای خنده مردم در طول نمایش فیلم لذت برم، وقتی مردم به صحنه‌هایی از فیلم که من دوست داشتم بخندند، می‌خندند، خودم لذت می‌برم، یک بخش‌هایی که مردم می‌خندند دقیقا در در همن بخش دومی است که می‌گویید. در آن صحنه‌ای که بچه به داخل رودخانه می‌افتد، غافلگیرکننده است، در واقع در بخش دوم فیلم هم عنصر غافلگیری هنوز وجود دارد. نکته دیگر اینکه در فیلم من در برخی از سکانس‌ها خنده کم می‌شود، اما قصه افت نمی‌کند و از قدرت آن کاسته نمی‌شود. من مراقب بودم که فیلمم کمدی باشد اما نه به این قیمت که قصه‌ام افت کند. هر جا دیدم قصه مهمتر است کمدی را کنار گذاشتم و قصه‌ام را گفتم. من شیوه‌ای دارم و آن این است که فکر می‌کنم در فیلمنامه‌هایم به من کمک می‌کند و حتی در «لیلی با من است» هم اینطور بود و کمال تبریزی این را به خوبی درآورد، من یک جاهایی در اوج کمدی، کمدی را کات می‌کنم و به سمت ملودرام می‌روم، دیگر خنده ایجاد نمی‌کنم، نگه می‌دارم و آنجا به جای کمدی قصه‌ام را می‌گویم، حتی شاید بیننده گریه‌اش بگیرد. بعد دوباره کمدی را ادامه می‌دهم. من این ساختار را برای «خجالت نکش» هم به صورت تعمدی انتخاب کردم.

با توجه به سابقه شما در حوزه فیلمنامه‌نویسی و اینکه هنوز هم خیلی‌ از مخاطبان جدی سینما شما را به عنوان یک نویسنده با آثاری چون «لیلی با من است»، «من سالوادور نیستم»، «شیدا» و ... می‌شناسند انتظار از اولین فیلمتان در مقام کارگردان بالاتر بود، به خصوص مخاطبان خاص سینما و منتقدان، اما خیلی از اهالی رسانه و منتقدانی که «خجالت نکش» را در اولین نمایشش در جشنواره فیلم فجر دیدند بر این باور بودند که این فیلم بیشتر به یک تله فیلم ( فیلم تلویزیونی) شباهت دارد تا یک اثر سینمایی. نظر خودتان در این باره چیست؟

من تمام نقدهایی که در مورد فیلم من نوشته شده بود و به همین نکته شباهت «خجالت نکش» به تله فیلم اشاره کرده بود را خواندم. اما نکته اینجاست که هیچ‌کدام نگفتند که چرا این فیلم سینمایی نیست و تلویزیونی است.

یک بخشی از این مسئله به بازیگران‌تان برمی‌گردد...

احمد مهرانفر از سه سال گذشته در سینما بازی می‌کند، شبنم مقدمی به‌خاطر بازی‌اش در فیلم‌های سینمایی‌ که بازی کرده کاندید شده و سیمرغ گرفته، سام درخشانی هم در سینما فعال بوده است، پس مسئله این نیست.

به نظرم ریتم کار هم در این مسئله و انتقادها به فیلم بی‌تاثیر نیست...

من موقع نگارش فیلمنامه حواسم بود هر صحنه بیش از یک صفحه نشود، رفت و برگشت من به صحنه‌های متفاوت خیلی ریتم تندی دارد، تدوینگر من سر تدوین می‌گفت یکی از مشکلات من ریتم تندی است که تو داری. من مراقب بودم تا در هر ۵ تا ۱۰ دقیقه اتفاق جدیدی رخ بدهد. من فکر می‌کنم دلیل این بحث‌ها به‌خاطر کمدی بودن کار است، چون کمدی در این سطح در تلویزیون بیشتر از سینما دیده شده. ما در سینما، کمدی‌ای که خانوادگی، روستایی و دراین فضا باشد کم داریم. به نظرم چون تعریف جدیدی هم از آن وجود ندارد از آن به یک فیلم تلویزیونی تعبیر می‌شود.

نکته دیگر اینکه من در این فیلم تلاشم را کردم یک فیلمنامه خوب ارائه دهم، نه کارگردانی. یک کارگردانی قابل قبول که کار فیلمنامه را پیش ببرد برای من کافی بود. در «لیلی با من است» هم چنین اتفاقی می‌افتد، کمال تبریزی آن زمان جوان بود و مراقب بود کارش به لحاظ رساندن قصه موفق باشد. برای همین بار اصلی را روی بازیگری و فیلمنامه گذاشت. فیلمنامه را که من نوشته بودم و دوستان دیگر هم که بازی کردند، کمال حواسش بود تا این دو عنصر درست اتفاق بیفتند. من هم در فیلم خودم تلاشم را کردم و چون کار اولم بود نمی‌خواستم ریسک کنم و در بخش کارگردانی کارهای عجیب و غریبی انجام دهم. همینکه در کنار کارگردانی بتوانم قصه‌ام را هم روایت کنم برایم کافی بود. قطعا در کارهای بعدی به این بحث کارگردانی بیشتر خواهم پرداخت.

از طرف دیگر برایم مهم بود دغدغه تهیه‌کننده‌ام را هم به جا بیاورم، و آن اینکه مخاطبم را حفظ کنم. الان ظرف روزهایی که فیلم اکران شده، روند فروش آن هم بهتر شده است و استقبال از آن رفته‌رفته بهتر و بیشتر شده است. با این حال فکر می‌کنم در کارگردانی آنقدر گاف نداده‌ام و آنقدر کارم عجیب و غریب نیست که در چشم بزند. جالب اینکه کارگردانی مثل بهروز افخمی فیلم من را  در ایام جشنواره دید و به من زنگ زد و گفت کارت به لحاظ کارگردانی خیلی فوق‌العاده است، کارگردان‌های دیگری هم این حرف را به من زدند، حالا شاید برخی‌شان با من رودربایستی داشته باشند ولی کسی که بی‌مقدمه به من زنگ می‌زند حتما یک چیزی در فیلم دیده است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.