بوفون بدون فوتبال سوپرمن بدون شنل است
سوپرمن فوتبال ایتالیا دوباره قصد پرواز کردن دارد، این بار اما مسیری را پیش گرفته که به خروج از آسمان کشورش منتهی میشود. او از آسمان ایتالیا خارج خواهد شد، ولی همچنان روی زمین خواهد ماند. جیانلوئیجی بوفون اعلام کرده یوونتوس بدون دروازهبانی مثل او هم سالهای شکوه و افتخار خودش را ادامه خواهد داد. او خودش را بخش کوچکی از تاریخ بزرگ باشگاه دانسته اما بر هیچکس پوشیده نیست که دستان همچون کوهِ شخصیت داستان، همانطور که از سوپرمن انتظار داریم، همیشه روی شانههای بانوی پیر بوده.
تراژدی غیرقابل تکرار بودن بوفون برای من ۳۸ روز پیش از بازی آخرش برای یوونتوس مقابل هلاسورونا شروع شد، درست همان شبی که مقابل تیم محبوب خودم قرار گرفته بود. انگار همه خواستنیهای دنیا برایم در چند فریم خاص گره خورده بودند. من کیلومترها دورتر از مادرید، در حالیکه هیچکس اصلاً خبری نداشت منی وجود دارم یا نه، از استرس و هیجان به اوج رسیده بودم. حذف رئال مادرید آن هم در برنابئو؟ بدون شک میتوانست یکی از سختترین واقعیتها برای پذیرفتن باشد. در طرف مقابل اما یک بُت بود، یک نماد و یک بازیکن که میتوانست بالاترین حد ارزشی باشد که یک انسان برای خودش در نظر گرفته. هیاهویی که بعد از اعلام ضربه پنالتی توسط اولیور به پا کرد حسابی روی مغزم رفته بود. حس میکردم پنالتی گل شده، رونالدو قرار است طوری در ذهن ها بماند که بوفون دلش میخواست. این شروعی بود بر یک پایان دراماتیک. با خودم فکر میکردم چهارده سال از جامجهانی آلمان و کلهای که زیدان به سینه ماتراتزی کوبید گذشته و حالا جیجی بوفون صحنه را از زیزو گرفته. عرض زمین را طی کرد، به کنار خط رسید و با حسرتی که اینبار دوست نداشت مثل اشک از چشماناش سرازیر شود، قابی ماندگار از خود ثبت کرد. پنالتی رونالدو که گل شد به خودم آمدم و به روزهای پسا بوفون فکر کردم. هرچند هنوز ته دلم رفتارهایش اذیتم میکرد اما فوتبال از من آدمی نساخته که به این راحتی از واقعیتها فرار کنم.
واقعیت را اتفاقاً خود بوفون هم فهمیده بود. وقتی در کنفرانس خبری مهم همین چند روز پیش خودش گفت: «ابتدا تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفته بودم ولی در این مدت پیشنهادهای جذاب زیادی رسیده و من هم در حال بررسی همه آنها هستم. نکته مشخص این است که من احتمالاً همچنان به فوتبال بازی کردن ادامه دهم. اما جایی خارج از یوونتوس.»
برای هواداران فوتبال به خصوص یووهایها اگر در این مقطع از زمان فقط یک خبر میتوانست تا این حد شیرینی هفتمین اسکودتو متوالی را به کامشان تلخ کند، همین جمله آخر بوفون در دیالوگ بالا بود. جایی که پایان ۱۷ سال همراهی، دوباره خلاصه شد در قطرههای اشکی که معلوم نبود برای خوشحالی از قهرمانیست یا ناراحتی از جدایی نگهبان قفس توری دروازه تیم اول شهر تورین.
در دقیقه ۶۳ بازی عصر شنبه یوونتوس مقابل هلاسورونا، بیشتر از هر زمان دیگری از اینکه طرفدار سفیدومشکیهای تورین نبودم احساس خوشحالی میکردم. اینبار نه به این دلیل که حاضر نبودم افتخارات تیم خودم را با هیچ چیز دیگری عوسری ض کنم، نه به این دلیل که زیاد طرفدار سبک بازی یووه نبودم، فقط به این دلیل که اگر طرفدار یوونتوس بودم، هیچوقت طاقت دیدن لحظه خداحافظی بازیکنی مثل بوفون از تیمم را نداشتم. بدون تعارف و با همه چالشهایی که طی سالهای اخیر از بوفون دیدم، او انکارنشدنیترین دلیل برای تزریق عشق به رگهای جماعت عاشق فوتبال است.
۶۳۹ بازی برای یوونتوس در سریآ؟ چهار بار انتخاب به عنوان بهترین دروازه بان دنیا؟ ثبت ۶۵ کلینشیت در ترکیب تیم ملی کشورش؟ بدونشک این آمار نیستند که راز نهفتهای که در سینه بوفون است را فاش میکنند، این قاعده جانلوئیجی بوفون بودن است که مرز بین بودن و نبودن او را تا این حد باریک کرده است. پارما، یوونتوس یا تیم ملی ایتالیا؟ اصلا اهمیتی ندارد خاطرات در چه لباسی از بوفون در ذهنها ثبت شدند، او زیر لباس هر باشگاهی، لباس مخصوص خودش را به تن داشته؛ لباس سوپرمن.
بیایید با یک مثال از بین همه مثالهایی که برای سوپرمن بودن بوفون میشود نام برد، بزرگی او را اثبات کنیم. سال ۲۰۰۶ و قهرمانی ایتالیا در جامجهانی به سقوط یوونتوس به دسته پایینتر گره خورده بود. زمین خوردن بانوی پیر بین ملیپوشان یووه گم شده بود. وقتی که کاناوارو و کامورانسی به ترتیب تورین را به مقصد مادرید و بارسلون ترک کردند، زلاتان پیراهن سفید و مشکی را در آورد و آبیومشکی اینتر را به تن کرد.
هر بار آن روزهای یوونتوس را به یاد میآورم تصویر بوفون اینطور در ذهنم تجسم میشود؛ او مثل پیرمردی که بانوی پیرش مبتلا به یک بیماری سخت شده، پای عشقاش ایستاد تا فلسفه دوست داشتن با صدای راویان فیلمهای رمانتیک در ذهنم صدا نکند و به چشم ببینم وفاداری یعنی چه؟
اما این وفاداری تا کجا ادامه پیدا کرد؟ بوفون همان دروازهبانی که سال ۲۰۰۱ با انتقالی ۳۳ میلیون یورویی رکورد شکست و راهی یووه شد، یک قهرمانی جامجهانی در کارنامه دارد که او را نسبت به خیلیها منحصر کرده، اما بالای سر بردن کاپ لیگ قهرمانان همان اتفاقی بود که نیفتاد تا وفاداری جیجی به بیانکونری بیشتر و بیشتر اثبات شود.
حالا که بازوبند از روی بازوی او باز شده، طرفداران یووه روزی را به خاطر میآورند که در سال ۲۰۱۲ و بعد از رفتن الکس دلپیرو وظیفه کاپیتانی به بوفون سپرده شد. ۱۷ سال مثل برقوباد گذشت و حالا بازوبند روی بازوی کیلینی بسته خواهد شد. شاید اگر راهی برای نفوذ به قلب یوونتوسیها وجود داشت، میفهمیدیم که آنها دوست داشتند فوتبال اسطورهشان در لباس عشق همیشگیاش تمام شود. عشقی که از پارمای دوباره به سریآ برگشته شروع شد و در یوونتوس رشد کرد و پروبال گرفت. تقسیم کردن این عشق با بیانکونری تا روز آخر زندگی فوتبالی میتوانست حداقل انتظاری باشد که هواداران از بوفون داشتند.
اما کدام یک از چهل سالههای طرفدار یوونتوس میتوانند جای او باشند؟ کدام یک میتوانند فقط با یک جمله دنیایی را شوکه کنند؟ پیرمرد افسانهای دروازه یوونتوس وقتی میتواند با یک خبر دنیای فوتبال را تکان دهد، چرا این کار را انجام ندهد؟ چه چیزی برای همچنان بوفون ماندن او لازم است؟ شاید روالی که با بیانکونری دارد برای دیده شدناش تکراری شده. شاید هوس تجربه چالشهای جدید، همان چیزی که او را به اینجا رسانده، باعث شده تا بوفون از آن برای دوباره در اوج ماندن استفاده کند. همه اینها دلایلیست که میشود برای تصمیم بوفون تراشید. او گفته در فوتبال میماند و این همانقدر سورپرایزکننده است که دیدنش در لباس تیمی به غیر از یوونتوس!
فعلاً میتوانیم بگوییم یوونتوس با جیانلوئیجی بوفون خداحافظی کرده و هنوز نوبت خداحافظی فوتبال با بوفون نرسیده. چرا که بوفون بدون فوتبال تبدیل به سوپرمنی خواهد شد که شنل مخصوص خودش را به تن ندارد!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر