اینکه عده ای از رسانه ای ها در کمتر از چند ماه دست و دلشان به این سمت نرود که از والیبال بنویسند و دوباره عشق و علاقه شان به توپ و تور را به رخ بکشند شاید دلایل زیادی نداشته باشد! یعنی نیاز به کنکاش زیادی نیست تا بتوان سرنخ را پیدا کرد.البته نه اینکه آنها علاقه ای به انتقال اخبار نداشته باشند،نه،اما عرصه را آنقدر تنگ کرده اند و آنقدر فیلتر گذاشته اند که دسترسی به اخباری از جنس والیبال سخت شده است! از روزی که محمد رضا داورزنی  رفت و ضیایی شد همه کاره فدراسیون یک دورهمی ساده با خبرنگاران داشته که البته چندان خوشایند پیش نرفته است.ظاهرا رییس نگاهی از بالا داشته است و انگار که کسی گفته باشد گربه را باید دم جله کشت،خواسته تا زهرچشمی گرفته باشد.اما...بیشتر از سه ماه از روزی که به ضیایی لقب رییس فدراسیون را دادند می گذرد.انتظار می رفت "مرد در سایه والیبال " که از مدت ها قبل شایعه نشستن اش به جای داورزنی شنیده می شد بیاید مثل همیشه لبخند ملیحی بزند و حتی به ظاهر هم که شده قطار روی ریل افتاده تعامل والیبال با رسانه ها را به سمت جلو حرکت بدهد.

هیچ کسی توقع نداشت که فضا یکدفعه پادگانی و امنیتی شود و وقتی از فدراسیونی ها در این باره سوال کنی بگویند:«برای آرامش ملی پوشان است،نه چیز دیگری.»یعنی تا قبل از این و در شرایطی که موفقیت های بسیاری رقم خورده است آیا ملی پوشان آرامش نداشته اند؟ هر چند که چند روز پس از گرفتن این تصمیم عجیب رویه عوض شد و در روز دوشنبه دوباره خبرنگاران اجازه حضور در تمرین تیم ملی را پیدا کردند اما این نوع برخوردها به سختی از اذهان پاک می شود.همیشه اولین ها به خوبی در یاد مردم می مانند و شاید ضیایی هم خواسته تا در آینده وقتی خبر از ممنوع المصاحبه شدن ملی پوشان برای اولین بار به میان آمد یکی بلند شود و بگوید:«خوب یادم هست،زمانی ضیایی بود که ملی پوشان حق مصاحبه نداشتند!»والیبال یک فدراسیون مردمی است وعلاقمندان زیادی هم دارد.بدون شک نمی توان از کنار نقش خبرنگاران به عنوان رابط بین ملی پوشان و مردم به همین راحتی ها عبور کرد.نمی شود اینجا هم فیلتر کرد و نمی شود به مردم گفت:«ببخشید،بازیکنان ممنوع المصاحبه هستند،فدراسیون همکاری نمی کند و ما هم از آنها بی خبریم.» 

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.