وی نوشت:

‎دیروز به لطف خدا در حسینیه جماران رسماً عمامه گذاشتم. به لطف فضاى مجازى که باعث شده خبر ها از هر سوى برود و همگان از پیدا و پنهان هم دیگر مطلع باشیم، محبت دوستان آشنا و نا آشنا شامل حالم شد و بزرگوارى شان، جان و روحم را صفا داد.

‎خواستم در درجه اول از همه محبت ها و الطاف دوستان، صمیمانه تشکر کنم و برای یکایک ایشان آرزوى بهروزى و سلامت داشته باشم. 

‎اما در درجه دوم اجازه بدهید به گروه دومى هم اشاره کنم که به نوعى دیگر به برادر کوچکشان نگریستند. 

‎می گویند روزى کسى به داروخانه اى رفت و پرسید آیا میخ دارید؟ صاحب داروخانه با تعجب جواب منفى داد. مشترى هم سنگى را به شیشه مغازه زد و گفت باید داروخانه اى را که میخ ندارد، خراب کرد. فرداى آن روز باز همان مرد به داروخانه رفت و پرسید که آیا داروخانه میخ دارد؟ صاحب داروخانه که پیش بینى این سوال را کرده بود ، پاسخ داد : آرى داریم، مرد مشترى این بار هم با سنگ ترازو به شیشه مغازه زد و گفت باید داروخانه اى را که میخ مى فروشد،خراب کرد. روز سوم شد و مشتری خاص به مغازه وارد شد و باز همان سؤال را تکرار کرد که آیا میخ دارید؟ مغازه دار این بار با آرامش گفت: عزیز دلم ، تو شیشه ات را بشکن. چکار به میخ دارى!

‎حالا حکایت من است. برخى براى هجمه، خیلى بهانه لازم ندارند. 

‎یک دسته مى گویند اصلا چرا براى عمامه گذارى مراسم گرفته اى؟ غافل از اینکه همه طلبه ها چنین می کنند. ولیمه مى دهند و مجلس مى گیرند. درباره بنده البته اصلا مراسم خاصى هم نبوده و در جشن میلاد امام زمان چنانکه سنت همه طلاب است که در روز مبارکى و در جلسه جشنى چنین مى کنند، چنین کردم. از شش سال پیش که گام در این راه نهادم و در شهر قم مشغول طلبگى شدم، طبیعى بود که روزى عمامه بگذارم و توسط یکى از بزرگان به این لباس مفتخر شوم. 

‎گروهى به کنایه نوشته اند که این مراسم ، مراسم تاج گذارى است. البته لباس سربازى امام زمان کم تر از  تاج نیست، ولى خوب و بد آن فقط مربوط به من نیست. هر روحانى که لباس روحانیت را در بر دارد ، مى تواند به این صفت متصف شود. حالا اینکه چرا درباره من این تعبیر به کار برده مى شود، لابد براى شما روشن است. 

‎برخى مى گویند خمینى بودن به عمامه نیست؛ سخن درستى است. اما فراموش نکنیم تنها من نیستم که عمامه به سر دارم. ده ها هزار روحانى روزى در مراسمى عمامه گذاشته اند و آرزوی گام نهادن در راه امام را دارند و صد البته تنها به عمامه این مهم میسر نمى شود. دعا کنید به مقامش راه یابیم. 

‎برخى نوشته اند مراسم، لاکچری بوده است. قبلا هم برایتان نوشتم که این یک مسیر تخریبى است که هدفى بزرگ تر از من را دنبال می کند. اما قضاوت درباره اشرافى بودن و لاکچرى بودن را اجازه بدهید به خود شما و عکس هاى همه کسانى که در جلسه بودند و آن را ثبت کردند، واگذار کنم. خود در این باره قضاوت کنید. 

‎برخى هم البته با اصل عمامه مشکل دارند. من ناراحتى و عصبانیت ـ و نه دشنام ـ ایشان را درک مى کنم ولی اجازه بدهید این حق را برای خودم قائل باشم که عقاید خود را داشته باشم. 

‎غرض آنکه به لطف دوستان و دعای خیر ایشان بیش از گذشته محتاجم. احمد چه با عمامه و چه بى عمامه، خاک پاى شماست. لطف و قهرتان، محبت است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.