سلیمینمین: دیکتاتور خوب وجود ندارد
«عباس سلیمینمین معتقد است که صحبت از دیکتاتور خوب، فاجعه است؛ چرا که در دیکتاتوری که البته دارای توانمندی باشد شاید در ابتدا منشأ حرکت قرار گیرد اما به مرور فاجعه به بار میآورد. او البته تاکید دارد نباید بحث حضور دیکتاتور خوب را با حضور نظامیان در عرصه اجرایی خلط کرد.
تحلیل شما از ایدهای مبنی بر حضور یک نظامی به عنوان رییسجمهوری که برخی اصولگرایان ارایه دادهاند، چیست؟
مطرح کردن این ایده در این قالب شاید صحیح نباشد. با این که افراد توانمندی داریم که در قوای نظامی سابقه دارند. برای مثال در دوم خرداد علی شمخانی به عنوان یک فرد نظامی کاندیدا شد که دارای قابلیتهای بسیار خوبی بود و این امکان وجود دارد که مجددا کاندیدا شود. این ذهنیتی که سوال شما را میسازد، ذهنیت غلطی است. اگر فرد توانمندی وجود داشته باشد که کاندیدا شود و مقبول مردم هم قرار گیرد، چه اشکالی دارد. در کشورهای دیگر هم افراد برجسته نظامی وارد حوزه اجرایی شدند و مورد قبول جامعه قرار گرفتهاند. برای مثال آیزنهاور یک نظامی بود که رییسجمهوری آمریکا شد.
ابراهیم فیاض هم در همین موضوع اظهار نظر کرده و برخی، از دیکتاتوری خوب صحبت کردهاند. نظر شما در مورد این گزاره چیست؟
این حرف غلطی است. دیکتاتور خوب وجود ندارد. دیکتاتور یعنی حذفکننده توانمندی کشور. حتی اگر یک دیکتاتوری عادلیتی داشته باشد که مراد آقایان همین است این دیکتاتور خوب نیست. این دیکتاتوری دارای قابلیت است. برخی دیکتاتورها هستند که با قابلیتهای خود روی کار میآیند. هیتلر هم دیکتاتوری با قابلیت بود که با عرضه این قابلیت روی کار آمد. آیا این دیکتاتور خوب است؟ خیر. برخی دیکتاتورها قابلیت هم ندارند با کودتای دیگران سر کار میآیند. برای مثال رضاخان که هم قابلیت نداشت و هم از طریق عرضه قابلیتها روی کار نیامد. بلکه بیگانگان او را سر کار آوردند. با این حال چه دیکتاتوری که قابلیت دارد و چه دیکتاتوری که قابلیت ندارد هر دو فاجعهآمیز هستند. اما دیکتاتوری که هم قابلیت ندارد و هم بیگانگان او را بر سر کار میآورند فاجعهآمیزتر است. دیکتاتوری حذف استعدادهای جامعه را در درون خود دارد. دیکتاتور یعنی خود رایی، یعنی کسی که صرفا خودش را قبول دارد و هیچ توانمندی را در جامعه به رسمیت نمیشناسد و همهچیز باید به یک نفر بازگردد. دیکتاتور خوب وجود ندارد. اگر کسی خوب باشد یعنی به توانمندیهای جامعه احترام بگذارد، در مسیر دیکتاتوری قرار نمیگیرد.
چه شرایطی در کشور احساس شده که برخی به این تحلیل رسیدهاند که به دیکتاتوری نیاز داریم؟
البته این کسانی که اظهار نظر کردند باید مفسر فرمایش خود باشند. شاید برخی دوستان ما کم تحملند. ما در این ٤٠ سال با وجود این که تقسیم قدرت بوده و کارها کند پیش رفته اما در مسیر دیکتاتوری قرار نگرفتهایم. شاید در دیکتاتوری همان ابتدا به انجام امور سرعت بخشیده شود اما در نهایت نابودی قابلیتهای جامعه حاصل میشود. در دیکتاتوری نه تنها مخالفان بلکه توانمندی کارشناسان نیز حذف میشوند و به حاشیه رانده میشوند. در دوران رضاخان دکتر مصدق در خلوت هم از رضاخان صحبت نمیکرد اما در نهایت دستگیر شده و به زندان افتاد. به هر حال دیکتاتور اگر قابلیت هم داشته باشد در ابتدا میتواند منشأ حرکت شود اما در نهایت فاجعه به بار میآید اما این مساله را نباید با حضور نظامیان خلط کرد. بنابراین شایسته نیست که ما با مشابهسازیها درصدد تخریب برخی افرادی باشیم که نیروی نظامی محسوب میشوند؛ چرا که یک نظامی میتواند هم دیکتاتور باشد و هم میتواند در چارچوب قانون عمل کند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر