بولتون فقط زبان زور را می فهمد
در ادامه این مقاله امده است: همه بازیگران سریال های روتین دوباره و دوباره وارد عمل شده اند تا نقش آفرینی کنند. گاهی این نقش آفرینی ها منجر به این می شود که یک ستاره از رتبه های پایین به رتبه های بالاتر صعود کرده و افزایش امتیاز را تجربه کند.
بعید به نظر می رسد که دونالد ترامپ می توانست بدون راه انداختن یک کودتای دراماتیک بولتون را به قدرت برساند. بولتون چهره سرشناس واشنگتن است که اکنون شغلی قابل توجه به دست آورده است. سال هاست که بولتون به عنوان یک چهره محافظه کار آمریکایی در نظر گرفته می شود، همانطور که جرمی کوربین یک چهره چپ گرای افراطی در بریتانیا است.
در حال حاضر، مانند کوربین، بولتون نیز به سبب برخی اتفاقات بسیار نامطلوب سیاسی، خود را در آستانه دستیابی به قدرت واقعی می بیند. درست همانطور که رهبر حزب کارگر بریتانیا رفتار کرد. گرچه حتی تصورش نیز بسیار دشوار است که بدانیم چگونه بولتون می تواند اصول سیاست خارجی خود را بدون ایجاد برخی از اتفاقات ناگوار بزرگ اجرایی کند. او افزون بر حضور در تیم ترامپ لرزش هایی را در مجامع اروپایی ایجاد کرده است .گرچه به نظر می رسد چهره این سفیر سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد واضح تر و عملی تر از برخی از کاریکاتور ها است ،اما اگر یک موضوع در مورد او مشخص باشد، این است که او از اتحادیه اروپا متنفر است.
اگر چه بولتون یک محافظه کار شناخته شده در جنگ عراق و در طول دوران جورج دبلیو بوش بود، اما او هرگز در دوران بوش قدرت زیادی نداشت. بیشتر محافظه کاران اصلی مانند کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه، او را از تصمیم گیری های بزرگ دور نگه می داشتند و حتی وی را در آغاز دوره دوم بوش به طور انفرادی به سازمان ملل متحد فرستادند.
شگفت آور است اگر بدانیم شخصیت او در نیویورک تسلیم هیچ گزینه ای نیست و وی به طور خودآگاه و سختگیرانه از حلقه های سیاسی مختلف جدا شده و مستقل عمل می کند. بنابراین با نگاهی به دیدگاه این سفیر سابق ایالات متحده به راحتی می توان نگرش ها و یا نگرش های ضدصلح او را تشخیص داد.
تعداد کمی از مردم انتظار ایده های مبتنی بر جامعه جهانی را از بولتون دارند او دیپلماسی را از زاویه قراردادهای معاملاتی و قدرت های سخت می بیند، ویژگی هایی که احتمالا نظرات او را به رئیس جمهور آمریکا یعنی ترامپ تحمیل می کند. این موضوع او را با دیپلمات های سنتی تر متضاد می کند، دیپلمات هایی که تمایل دارند به اموری مانند روابط و نهادها اعتقاد داشته باشند.همانطور که بولتون در خاطرات خود، نوشته وی از مقامات وزارت امور خارجه آمریکا (دموکراتهای طبیعی ومیانه روها ) فاصله می گیرد و حتی تعداد کمی از همتایان خارجی وی تمایلی به ارتباط گیری با او دارند. این بی میلی دو طرفه بیش از هر کشوری در مورد بریتانیا محسوس بوده است .
اما بی اعتمادی ذاتی بولتون به اداره امور خارجه بریتانیا در مقایسه با نا امیدی وی از اتحادیه اروپا، قابل مقایسه نیست . او از خاطراتش استفاده می کند تا با همتایان روسی و چینی خود در حین پیاده روی سخن بگوید و پیروزی هایش را بر آنها اثبات کند.اما وی در قبال برخی دیگر از نمایندگان قدرت های بزرگ جهانی با تبعیضی مثال زدنی رفتار می کند . درواقع برای بولتون نمایندگان اتحادیه اروپا بی رنگ و ارزش هستند.
او بارها و بارها ناراحتی خود را در خصوص اتحادیه اروپا و علاقه این اتحادیه به ایجاد نرم های بین المللی ابراز کرده است . هنجارهایی که بولتون مدعی است ، "عمیقا تهدیدکننده و کاهش دهنده استقلال و خودمختاری ایالات متحده هستند . مفاهیمی که با حاکمیت همراستا در نظر گرفته می شوند.
با این وجود مدت هاست که خود جان بولتون از سوی سازمان ملل به عنوان یک تهدید در نظر گرفته می شود. شخصی که به معنای واقعی کلمه علاقه ای به اتحادیه اروپا ندارد. در این میان سازمان ملل متحد آخرین تشکل حاکم است که قدرتی برابر با ایالات متحده دارد.این مشاورامنیت ملی آینده آمریکا پیش از این رحمت خود را شامل حال اروپاییان کرده و بارها آنان را در خصوص مسائل مختلف مورد ریشخند قرار داده است . برای مثال وی در هنگام پیروزی برگزیت از این اتفاق به عنوان "یک شورش عام پوپولیستی" یاد کرد . افزون بر این ، هنگامی که آنتونیو گوترش به عنوان دبیر کل سازمان ملل متحد در اکتبر ۲۰۱۶ انتخاب شد، بولتون وی را به عنوان "نخست وزیر سابق سوسیالیست پرتغال" خطاب کرد.
مقامات اتحادیه اروپا و دیپلمات ها باید برای این واقعیت که بولتون چه نگرشی در قبال اروپا دارد، آماده شوند. درواقع همزمان با به قدرت رسیدن وی نه تنها باید در مورد برخورد نظامی با ایران و کره شمالی و خط مشی های وی در قبال این ۲ کشور نگران باشیم، بلکه باید نگران رفتارهای وی در قبال اروپا و سخنانش نیر باشیم .
اکنون پرسش نهایی این است که اتحادیه اروپا چگونه باید به این اتفاق ناخواسته پاسخ دهد؟
پاسخ این است که شاید بتوان گفت که این مرد، مقامی نیست که به درخواست های منظم و با ثبات پاسخ دهد، (به غیر از قوانین مرتبط با امور بین المللی) بلکه پایبند عقاید شخصی خود است .بولتون نوعی قدرت را تحویل می گیرد که شامل نظامی گری و قدرت نمایی وی باشد.
در هرحال، دولت های اروپایی نوک پیکان موشک هایشان را به سمت واشنگتن نمی گیرند تا توجه ترامپ و بولتون را جلب کنند. انها باید به این بیاندیشند که چگونه از منابع قدرت شان مثل تجارت به عنوان اسلحه استفاده کنند تا وارد گفتگوهای بی رحمانه با مشاور امنیت ملی جدید امریکا بر سر مسایلی مانند ایران بشوند. این تنها. زبانی است که او می فهمد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر