در این یادداشت کوتاه ابتدا چند نقد را به دولت که خود بخشی از آن هستم و هم‌چنین نحوه‌ی طرح موضوع در رسانه‌ی ملی دارم. امید که این بازخوانی موجب بازنگری بنیادین در نحوه‌ی رویارویی با چنین حوادثی در جهت کاهش مخاطرات امنیت ملی شود و مسببان نشان‌دار تشویق نشوند که دوباره چنین خطرهایی را برای کشور خلق کنند. چون به گمان من ادامه سیاست اتخاذی همراه با تشویق عاملان آغازین است. بر اساس آنچه تا کنون انتشار یافته، ناآرامی‌های اخیر با تجمعی در مشهد با عنوان نه به گرانی و توسط مال‌باختگان دو رشته فساد سازمان‌یافته‌ شامل پروژه‌ی پدیده‌ی شاندیز و موسسه‌های اعتباری ثبت‌ شده در مشهد و در هنگام حضور معاون اول رییس جمهور در استان خراسان رضوی آغاز شد. و باز بر اساس شواهد موجود، آن تجمع با فراخوان و هماهنگی یک گروه سیاسی آشکار و نشان‌دار و معترض به دولت در آن شهر شکل گرفت.

این موضوع به صورت آشکار و یا ضمنی در سخنرانی‌های رسمی و یادداشت‌های نامداران این طیف که بلافاصله پس از حادثه مشهد ایراد و انتشار یافت مشهود است. محتوای اعلامی حاکی از چند مطلب بود. یکی تایید و حمایت از اصل اعتراض به گرانی. دیگری عدم پیش‌بینی حضرات مبنی بر اینکه موضوع از کنترل خارج خواهد شد و در اختیار دیگران قرار خواهد گرفت و سوم مصادره مجدد اتفاق رخ داده به نفع خود و سوارشدن بر موج اعتراض‌ها بود. بازنمود زیرکانه‌ی حوادث تحت عنوان اعتراض به ناکارآمدی و مشکلات اقتصادی و معرفی دولت به عنوان مسبب اصلی این وضعیت و ظهور دوباره در قالب قهرمانان ملی جانبدار بهبود معیشت و رفاه گروه‌های ضعیف جامعه برترین سیاست تبلیغی و ارتباطی این جماعت بود. دو محور اول که به‌طور عمده در روزهای جمعه و شنبه هشتم و نهم دی‌ماه انتشار یافت حکایت از پذیرش ضمنی طراحی ابتدایی حرکت از سوی حضرات داشت. لیکن، با دامنه پیدا کردن موضوع و فعال شدن برخی جریان‌های ضد انقلاب و سوء استفاده‌ی رژیم صهیونیستی و ترامپِ یاوه‌گو از وضعیت به‌وجود آمده، محور تبلیغی بلافاصله به محور سوم تغییر یافت و جاها عوض شد و به یُمن همراهی رسانه‌ی ملی و محدودیت سایر رسانه‌ها، یکم خوانشِ ضعف عملکرد اقتصادی دولت به عنوان ریشه و زمینه‌ساز بنیادینِ شکل‌گیری حوادث تبلیغ شد و دوم آنکه مسببان اصلی وضعیت آسیب‌پذیرِ سیاسی اقتصادیِ موجود دوباره در قامت قهرمانان ملی در صحنه‌ی اجتماعی ظهور پیدا کردند.

در این‌جا چند نقد به عملکرد دولتِ ما وارد است.یکم، آقای جهانگیری در روز جمعه 8 دی‌ماه اعلام کردند آنان‌که این حرکت را براه انداخته‌اند لزوما قدرت کنترل آن را ندارند. این نکته بسیار دقیقی بود. لیکن، در ادامه، تدبیرهای اتخاذیِ دولت بر اساس همین خوانش ادامه نیافت. کسانی که اولین حادثه، یعنی ناآرامی مشهد را به‌وجود آورده‌بودند از یاد رفتند. این اولین انحراف بود. دوم آقای رییس جمهور اعلام نمودند، اعتراض حق مردم است، آن هم صرفا به مسائل اقتصادی نیست بلکه دامنه‌ی گسترده‌تری از مساله‌های سیاسی و اجتماعی را شامل می‌شود. این سخن نیز در وجه کلیِ خود بسیار درست است. لیک باز دو نقد بر آن وجود دارد. یکی آنکه به‌طور ضمنی اعتراض اولیه را واجد اصالت می‌داند ولی درباره‌ی خط تبلیغی رسانه ملی بر ماهیت اقتصادی آن تردید می‌کند. حال آنکه تامل درباره نحوه‌ی شکل‌گیری اولین ناآرامی نشان از هدف، طراحی و راهبری روشن و معین در بی‌اعتبار کردنِ دولت دارد و به هیچ‌وجه قابل تقلیل به اعتراض جمعی مال‌باختگان نیست. دیگر آنکه در این بیان نیز نحوه‌ی شکل‌گیری اولین ناآرامی فراموش و آتش‌زنه‌ی زنجیره‌ی حادثه‌ها از موضوع بررسی بیرون گذاشته می‌شود.

 

با فوریت موضوع در چند شهر و از قضا بیشتر در شهرهای کوچک که کمتر شاهد چنین تجمع‌هایی بودند گسترش و ماهیت ناامنی پیدا می‌کند. بی‌گمان امنیت ملی ایران برترین سرمایه‌ی ملت در این روزگار پرآشوب و آن هم در منطقه‌ای که در گوشه‌گوشه آن شعله‌های آتش زبانه می‌کشد می‌باشد. یکایک ایرانیان این موضوع را با رگ و پوست خود درک می‌کنند و همگان پاسدار امنیت ایران هستند. از همین روی، هیچ جریان وطن‌خواهی از توسعه‌ی آشوب و درگیری پشتیبانی نکرد و حادثه در کوتاهترین زمان فروخفت. لیکن این اتفاق با کمترین هزینه صورت نگرفت.

اولین هزینه‌ی پرداختی این بود که مردم، نیروهای انتظامی و دولت در این رهگذر هزینه‌های جانی و مالی دادند و عده‌ای بی‌گناه و یا تحریک‌شده کشته شدند. کسب‌وکار گروهی آسیب دید. و باز افزون بر همه‌ی آنها شخصیت‌های محوری و ارکان جمهوری اسلامی مورد بی‌حرمتی قرار گرفتند که هزینه‌ی کمی نیست. و تروریست‌هایی که پس از انقلاب و در دوران جنگ در کنار دشمن قرار گرفته‌بودند و خون ملت ایران را به زمین ریخته‌بودند از لانه‌های خود سر بیرون آوردند. 

دومین هزینه، محدودشدن آزادی‌ها توسط دولت بود. این بزرگترین هزینه‌ی سیاسی واجتماعی بود که دولت پرداخت نمود. دقیقا کمتر از دوهفته پیش بود که رییس جمهور در نشست حقوق شهروندی گفت: وزیر ارتباطات به مردم قول خواهد داد که دستش روی دکمه فیلتر کردن شبکه‌های مجازی نخواهد رفت ولی، برای کنترل این حادثه‌ها رفت. من در پیِ آن نیستم که راجع به درستی و یا اشتباه بودن این تصمیم قضاوت کنم بلکه، می‌خواهم بگویم طراحان، صحنه را به‌نحوی طراحی کردند و سیر حادثه‌ها به سمتی پیشرفت که دولت با دست خویش این کار را انجام داد. به ‌هر روی، امیدوارم امکان دسترسی آزاد به اطلاعات به‌سرعت فراهم گردد و بازگشت به حالت پیشین به‌درازا نکشد.

سوم شدت گرفتن برخی از تهدیدهای بین‌المللی بر علیه ایران بود. در نتیجه‌ی این اتفاق‌ها زبان دشمنان ایران و اسلام به طعنه گشوده‌شد. رژیم صهیونیستی جشن گرفت و ترامپِ مترصدِ فرصت، در دلش غنج زد. و آغاز به تهدید ملت ایران نمود. در این میان من از آن دریغ می‌خورم که قهرمانان ساخته و پرداخته رسانه‌ی ملی همانانی هستند که در سال ۱۳۸۴ با بی‌تدبیری خود تحریم‌های سنگینی را بر علیه ملت ایران سبب شدند و آنها را کاغذپاره خواندند و هنوز ملت ایران هزینه‌ی آن را پرداخت می‌کند. و حال که در چهارسال گذشته روند امور به نحوی پیش می‌رفت که فشارهای خارجی کاهش یافته‌بود، باز با این بی‌تدبیری ایران را در معرض سخت‌ترین تهدیدها قرار داد. 

بی‌شک دولت تمام همت خود را جهت تامین امنیت ملی ایران بکار خواهد بست، این فضا را تدبیر خواهد نمود و سربلند از آن خارج خواهد شد. و بی‌گمان یکایک ملت ایران در برابر بیگانگان یگانه هستند و سرِ تسلیم فرود نخواهند آورد. لیکن، آیا نباید کسانی که به سبب خودخواهی و خودپسندی و یا با هدف رقابت کورکورانه با رییس جمهور و دولت برای ملت ایران این هزینه‌های سهمگین را می‌تراشند، به مردم معرفی شوند؟ آیا حضرات نمی‌دانندکه این گونه اقدام‌ها و ساماندهی این‌گونه تجمع‌ها و طرح این شعارها بازی با آتش در این منطقه پرآشوب است؟ اگر می‌دانند، چگونه به خود اجازه می‌دهند که این گونه با منافع و سرنوشت ملت ایران بازی کنند؟ و ملت را ایران در پرتگاه آشوب داخلی و یا سایر درگیری‌های بین‌المللی قرار دهند. نکته‌ی آخر باز تذکر به دولت است که در تدبیر حادثه‌های اخیر ریشه را رها نکند و به حواشی نپردازد. کنترل دامنه‌ی آتش همواره ضروری است، مشروط بر آنکه همزمان به کانون آتش یورش برده شود.

 

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.