زاکانی:رهبری ۲ بار درخصوص کهریزک پیغام دادند ولی آقایان کاهلی کردند
علیرضا زاکانی مصاحبه ای با روزنامه فرهیختگان داشته است که در ادامه آن را می خوانید :
در سال ۸۸ ما تجربه بسیار مهمی را پشت سر گذاشتیم. نظام جمهوری اسلامی در مقطع انتخابات با یک اتفاق جدید در عرصه مردمسالاری روبهرو شد. تحلیل شما از آغاز فتنه ۸۸ و ریشه آن چیست؟یک
اتفاقاتی که سال ۸۸ افتاد، آزمون بزرگی برای ملت ما بود که الحمدلله ملت از آن سربلند بیرون آمد. این واقعه دارای دو بعد است؛ یک بعد خارجی که اصل برنامهریزی فتنه و شرایط رخدادهای بعد از آن است. یک بخش هم داخلی است که زمینهساز پیادهسازی نقشه دشمن قرار گرفته است، لذا فتنه یک دسیسه تقابلی نظام سلطه با انقلاب اسلامی است. اصلا امری داخلی نیست که محدود به داخل باشد. هم از بعد فکری و طراحی عملیات و هم از بعد حمایتهای سیاسی سران نظام سلطه و اسرائیل و هم از بعد تبلیغاتی و حمایتهای رسانهای آنها و هم از بعد کمکهای مالی و شرایط مختلفی که اعمال شد، کاملا مشخص است انقلاب اسلامی با ابعاد جدید یک دسیسه بزرگ مواجه شده است.
لذا باید این را یک هماوردی برای انقلاب اسلامی با نظام سلطه و نمادهای آنها یعنی ایران با آمریکا دید و این همان دقت در بعد خارجی است. بعد داخلی آن که عدهای بهخاطر قدرتطلبی با بیصداقتی با مردم برخورد کردند و سبب شدند ماحصل این فعالیتهای غیرقانونی و گفتار نادرست جامعه را ملتهب کند.
ریشه بعد خارجی این است که نظام سلطه در تقابل با جمهوری اسلامی دچار چالش بوده و دهها سال است که تلاش میکند با انقلاب اسلامی برخورد کند و انتقام سیلی و ضربهای را که مردم ایران به او زدند، بگیرد. لذا پس از پیروزی انقلاب ۱۰ سال جنگ و تجاوز و شورش را در قالب مواجهه سخت به ما تحمیل کرد، اما موفق نشد.
نظام سلطه تلاش کرد جنگ قدرتی را بین مسئولان در نیمه دوم دهه ۷۰ تشدید کند
در گام دوم آمریکا و همراهانش تلاش کردند از طریق تهاجم نرم پایههای اعتقادی مردم را سست کنند، که آنطور که میخواستند موفق نشدند. در گام سوم آنها تلاش کردند با شیوه ارائهشده از سوی هانتینگتون، جنگ قدرتی را بین مسئولان کشور در نیمه دوم دهه ۷۰ به بعد تشدید کنند، که باز به خواستهشان نرسیدند. در گام چهارم با برنامهریزی دقیق فعالیت و تلاش خود را معطوف به این کردند که از طریق شکاف اجتماعی، مردم را در مقابل هم قرار دهند. در همین زمینه طراحی شد تا بهوسیله یکی از پایههای توفیق انقلاب اسلامی و استمرار آن که مردم هستند، به نظام صدمه بزنند و موفق شدند مدتهای مدیدی کشور را ملتهب کنند.
این موفقیت نظام سلطه ثمره کار یک عده قدرتطلب و بیصداقت داخل کشور بود که هم قدرتطلبی داشتند و هم صداقت نداشتند. از ۹ ماه قبل از انتخابات کمیتهای تحت عنوان کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند و به القای تقلب پیش از انتخابات دامن زدند و بعد از انتخابات هم خود را قطعا پیروز انتخابات به مردم معرفی کردند. در روز انتخابات رئیس کمیته صیانت از آرای اصلاحطلبان گفت که قرائن نشان از پیروزی ما دارد و شب انتخابات نیز خود آقای موسوی بیان کرد که من پیروز قطعی انتخابات هستم، اما از روز بعد دنبال این افتادند که تقلب شده است.
به گفته آقای هاشمیرفسنجانی، روز بعد از انتخابات آقایان موسوی و خاتمی و سیدحسن خمینی دفتر ایشان رفتند و صحبتی که برای آقای هاشمی کردند، این بود که اینها قائل به تقلب و خواستار ابطال انتخابات هستند؛ یعنی هنوز نتیجه معلوم نشده اینها دنبال ابطال انتخابات هستند. البته آقای هاشمی گفتند که کف خواسته آقای موسوی ابطال انتخابات است و خواستههای دیگری هم دارد و راههای قانونی را هم قبول ندارد.
این باعث شد عملا قدرتطلبی و قانونشکنی عدهای در داخل، زمینه برای عملی کردن آن طرح بزرگی که سالها توسط بیگانگان بهویژه آمریکاییها آماده شده بود کلید بخورد و ما آسیبهای جدی و فراوانی را داخل کشور از فتنه بخوریم.
به بحث آقای میرحسین اشاره داشتید که آقای هاشمی اذعان داشت کف خواسته آقای میرحسین ابطال انتخابات است. در دیدار خود با آقای میرحسین و آقای کروبی ایشان گفتند میترسم اگر اعتراض نکنم ۱۳ میلیون از من عبور کنند. در این خصوص توضیح بفرمایید.
بله، به آقای میرحسین موسوی گفتیم استدلال شما برای اینکه میگویید تقلب و تخلف شده است، چیست و ایشان هیچ دلیل و حرفی برای این امر نداشت. گفتیم اگر دلیلی ندارید، چرا کوتاه نمیآیید؟ گفت اگر کوتاه بیایم، این ۱۳ میلیون نفر از من عبور میکنند.
به ایشان میگفتیم چرا حق را نمیبینید. شما به جای دقت در موضوع و راستگویی و صداقت با مردم، چرا حرفهای نادرست رامطرح میکنید؟
نزدیک به ۶ سال از فتنه ۸۸ میگذرد. بهعنوان عضو کمیته ویژه با سران فتنه، آقای کروبی و آقای میرحسین، دیدار داشتید. جزئیات دیدارتان را بیان کنید.
آنکه برای ما جای تاثر و تعجب داشت، این بود که این افراد بیدلیل ادعای تقلب داشتند و حاضر نبودند دلایل ادعای خود را بیان کنند. امر تقلب را بدون دلیل قطعی فرض میکردند. آقای کروبی بیان میکرد که قطعا تقلب شده. وقتی علت را میپرسیدیم میگفت چون من بیش از چهار میلیون رای در سال۸۴ داشتم، ولی الان در سال ۸۸ رای من را ۳۵۰ هزار رای اعلام کردند، پس تقلب شده است. میگفتیم مردم به شما رای ندادند. این دلیلی را که میفرمایید درست نیست. اگر میخواهید هر جا و هر تعداد صندوقی را که صلاح میدانید بازشماری کنید، قبول نکردند.
آقای موسوی هم دلیلی نداشت و اینها بر ادعای نادرست خود تاکید میورزیدند و ممکن بود توسط اطرافیان این باورسازی و تصور غلط رقم خورده باشد. آنچه مسلم است اینکه حرکت خزندهای بیش از ۱۰ سال در کشور برای چنین کاری سرمایهگذاری کرده بود.
آقای کیان تاجبخش به صراحت میگوید: «سال ۷۹ از بنیاد سوروس ماموریت گرفتم که ایران بیایم و وقتی آمدم، سه کار را باید انجام میدادم. کار اول این بود که شیب اعتقادزدایی را در جامعه تشدید کنم که منجر به سست شدن باورهای مردم شود. وظیفه دوم این بود که آموزشهای ویژهای را برای تشکیل سازماندهی اجتماعی در دستور کار داشته باشیم که بتوانیم دست توانمندی را با این موضوع ایجاد کنیم و در بزنگاه درخت توخالی از اعتقاد را با این دست توانمند به زیر بکشیم.»
سریع کار انجام شد و خود آنها باور نمیکردند، آقای کیان تاجبخش در گفتههای خود بیان میکند وقتی وارد شدم، اولین دیدارم را با آقای تاجزاده در وزارت کشور داشتم و بعد گفتم مقصود ما آموزش برای شکلگیری سازماندهی جدید است و ایشان میگفت برای من غیرقابل باور بود که مسئولان مربوطه را در جلسه بعد آورده بودند که من آموزش دهم؛ یعنی متاسفانه در داخل کشور عدهای باز از سر بیصداقتی، زمینه را برای آنها فراهم کردند.
برخی در داخل اذعان دارند اگر آن اتفاق رخ نمیداد و آقای موسوی آن حرفها را بیان نمیکرد، ممکن بود سال ۹۲ رئیسجمهور شود. نظر شما چیست؟
کسی که قرار است رئیسجمهور شود، تقدیر الهی و رای مردم تعیینکننده است، ولی واقع امر، همین آقای موسوی تن به قانون میداد و راست میگفت و صداقت به خرج میداد و رای مردم را قبول میکرد و مقابل رای مردم نمیایستاد، حتما وضع مناسبی در سال ۹۲ داشت.
لذا از این جهت میخواهم بگویم اگر جریانهای سیاسی کشور با یک معرفت دقیق نسبت به حق انقلاب اسلامی و رهبری و مردم بر آنها، فعالیتهای خود را سامان ندهند و اگر به نقطهای برسند که بخواهند هر بهایی را پرداخت کنند تا خود رئیس باشند و قدرتطلبی جلوی چشم آنها را بگیرد، عملا تبدیل به ابزار دشمن میشوند و همان اتفاقی که رخ داد میشود.
آقای موسوی نخستوزیر جنگ بود، اما چه میشود آقای موسوی سال ۸۸ را با آن بیانیهها و ناراستگویی و بیصداقتی به یک سال پرتلاطم تبدیل میکند و ابزار دشمن میشود. اگر روز اول از آقای موسوی هم میپرسیدید که شما در روز عاشورا قائل بودید باید پرچم امام حسین(ع) را آتش بزنند، حتما ایشان اذعان میداشت که چنین نیست. اگر میگفتید قائل هستید بیایند عکس حضرت امام را روز ۱۶ آذر پاره کنند و به آتش بکشند، حتما میگفت خیر! ولیکن وقتی کسی الف را در حوزه قدرتطلبی و بیصداقتی بیان کرد و زمینه را فراهم کرد، امور تا «ی» خواهد رفت. نهایت امر ممکن است رضایت نداشته باشد، اما زمینه را برای منافقین و ضدانقلاب فراهم کرده که آنها چنین کنند.
آیا در دیداری که با آقایان کروبی و میرحسین داشتید، آنها از موضع خود عدول کرده بودند؟
خیر. به هیچ وجه چنین نبود. آنها مسیری را دنبال میکردند و میخواستند نظام و مردم به آنها امتیازی بدهد و از حق مردم عبور کند. رهبری محکم ایستادند و بیان داشتند اگر دلیلی دارید بیان کنید و من بهعنوان رهبری دنبال میکنم. اگر اشکال نیست که رای مردم را تمکین کنید. رای مردم حقالناس بوده، هست و خواهد بود.
در جلسات اصلاحطلبان بعد از انتخابات هم چیزهایی که مطرح و بعضا رسانهای میشد، از عدم تقلب در انتخابات حکایت داشت.
کسی که عقل داشته و یک روز در فضای انتخابات ایران تنفس کرده باشد، میدانست ۱۳ میلیون رای کمی نیست. این ۱۰ هزار رای نیست که با تخلف انجام شود. تقلب سازماندهیشده محال است. ۱۳ میلیون تقلب امر محالی بود که با بدیهیات اولیه عقلی در تضاد بود.
برخی تلاش میکنند بگویند فتنه ۸۸ اتفاقی بین یک طرف با فرد خاصی بود. چقدر این حرف باورپذیر است؟
این حرف از بنیان غلط است، فرد خاص منظور رئیسجمهور منتخب است؟
بله. آقای احمدینژاد است.
این از بنیان غلط است، چون بعدها در شعارها اذعان داشتند که تقلب بهانه است، اصل نظام نشانه است. خیلی صریح اعلام کردند. صحبت از تقلب نبود. عدهای قدرتطلبی و قانونشکنی کردند و تهمت به نظام زدند و آبروی نظام را بردند، برای آنکه بتوانند چند روزی از منافع در قدرت بودن استفاده کنند.
ولیکن کار به دست آنها نماند. عدهای فرصتطلب بودند و کار را از دست اینها گرفتند و آشوب و بلوا و آتش زدن و آدم کشتن و شهید کردن در دستور کار داشتند، لذا وقتی نگاه میکنید میبینید رادیو اسرائیل اظهار میکند اگر صدها کشته دادید، این مسیر را ادامه دهید. برای آن حاضر هستند هر هزینهای هم پرداخت کنند و عناصر و مرتبطان هر کاری و جنایتی را انجام دهند. لذا رفتار نانجیبانه این افراد سنگ بنای این حرکت غلط شد. این کار را اینها شروع کردند، ولی کار دست اینها نماند و منطقی بود که نماند، چون تمام تجربههای قبلی ما نشان میداد اینها شروع میکنند ولی نمیتوانند اداره کنند.
فرمایش رهبری در ۲۹ خرداد همین بود که از اردوکشی خیابانی پرهیز کنید و مردم را مقابل هم قرار ندهید و به قانون تمکین کنید و از مسیر قانونی بیایید و حق و حقیقت را دنبال کنید و حتی خودشان جلسه گذاشتند. رهبری هم با میرحسین موسوی روز دوشنبه ۲۵ و هم ۲۶ خرداد با نمایندگان ستادها جلسه گذاشتند. رهبری فرمودند که اگر یک دلیل و استدلالی برای تقلب دارید، من بهعنوان رهبر انقلاب این مساله را پیگیری میکنم.
ولی آنها هیچ چیزی برای گفتن نداشتند و دنبال باجخواهی بودند. اینها سیاسیون سرگردنه بودند که متن جامعه را با سرگردنه اشتباه گرفته بودند و میخواستند باجخواهی کنند و به مردم راست نمیگفتند. نانجیبی از اینجا سررشته میگیرد که اینها درون خود میگویند تقلب نیست، اما بیرون و با مردم بیصداقتی میکنند و بیان نمیکنند.
راجع به اصل فتنه همان زمان صریح بحث خود را بیان کردم و گفتم فتنه امر جهانی نظام سلطه علیه ما است و اینها سر فتنه نیستند و سر فتنه آمریکا است، اما این افراد سرهای داخلی فتنه هستند، کسی نمیتواند آنها را تطهیر کند. برخی دنبال تطهیر هستند. بدانند چنین نخواهد شد. اینها همانند خطاکاری هستند که این خطای بزرگ را مرتکب شدند و ملت و انقلاب را تا لب پرتگاه بردند و این آسیبهای روحی- روانی و جسمی- جانی و معنوی- مادی را برای جامعه ما رقم زدند. یا خود زمینهساز شدند تا دیگران این اقدام را انجام دهند. به هر حال کاری که اینها مستقیما انجام دادند یا در امری مباشرت کردند که سالها توسط دشمن طراحی شده بود، باید پاسخگو باشند.
این تجربه ارزانقیمتی نیست که هشت ماه کشور در آتش بسوزد. ظرفیت ۴۰ میلیون رای مردم که میتوانست کشور را از بسیاری از مشکلات و تحریمها عبور دهد و نامه اوباما در سال ۸۸ به مقام معظم رهبری را که در آن نامه اوباما کرنش کرده بود، از بین برد. چه شد دشمن را امیدوار کردند؟
همان اوبامایی که ابتدای سال ۸۸ آن نامه را نوشته بود، بعد از آن گردن خود را سرافرازانه بالا گرفت و مدعی شد و بعد در شورای امنیت سازمان ملل سنگینترین تحریمها را تصویب کردند. چه شد این اتفاق رخ داد؟ عدهای داخل کشور را از درون تضعیف کردند و دشمن امیدوار شد و این امیدواری را سران داخلی فتنه به دشمن دادند، لذا کسی نمیتواند اینها را تطهیر کند و اینها باید در پیشگاه قانون و ملت پاسخگو باشند و در آن دنیا وضع این افراد مشخص خواهد بود.
کسانی که اینگونه بیدقتی میکنند و نسبت به صیانت از خون شهدا و انقلاب اسلامی و میراث حضرت امام(ره) و زحمات ملت سهلانگاری میکنند، حتما باید خسارتهایی که وارد کردند، تبعاتش را بپذیرند و در پیشگاه قانون پاسخگو باشند و از مردم عذرخواهی کنند، ولی هیچ کدام از این مسائل در وجود این افراد نیست و تا این اندازه غرور دارند.
از آقای هاشمی بهعنوان یکی از ستونهای انقلاب نام برده میشود و شما اشاره کردید تقلب را هر آدم عاقلی میشنید، قبول نمیکرد. دیدارهایی با ایشان داشتید، چرا آقای هاشمی جلوی این افراد را نگرفت؟
آقای هاشمیرفسنجانی هم قائل به تقلب بود.
ایشان که زمانی رئیسجمهور بود و انتخابات سال ۷۶ را برگزار کرده بود،آیا باز فکر میکرد تقلب شده است؟
بله. مگر آقای خاتمی رئیسجمهور نبود که تازهتر از آقای هاشمی بود و مگر آقای موسوی نخستوزیر نبود؟ مگر آقای کروبی رئیس مجلس نبود؟ آقای هاشمی حتی نقلقولهایی را بیان میکرد که عجیب و غریب بود.
وقتی روز ۲۷ خرداد نزد ایشان رفتیم- دو بار با آقای هاشمی دیدار داشتیم و دیدار بعدی در روز ۳۱ خرداد بود- آقای هاشمی شاهد مثال برای تقلب آورد و اذعان داشت آقای ریشهری خاطرهای را ذکر کرد. خاطره این است که یکی از افراد آستانه حضرت عبدالعظیم (ع) به کهک رفته که به پدر خود سر بزند. پدر ایشان در منزل نبود و بعد از مدتی پدرش آمده و سرانگشت پدر ایشان طبق رسم انتخابات جوهری بوده و شناسنامهاش نیز در دستش و گفته بود رای به احمدینژاد دادم و ۵۰ هزار تومان پول گرفتم.
این خاطره را آقای هاشمی میگفتند برای ۱۵ خرداد و یک هفته قبل از انتخابات بود. ما یاد گفته آقای کروبی میافتیم که میگفت صندوقهایی از خارج آوردند و دوجداره است و در یک جدار رای را از پیش پر میکنند. حرفهای نادرستی بود که وقتی کم میآوردند بیان میکردند. اینجا آقای هاشمی وقتی این حرف را زدند، متحیر شدیم. مگر میشود به کسی یک هفته قبل از انتخابات ۵۰ هزار تومان پول بدهند و فرد شناسنامه را ببرد و رای بدهد. این را گزارش کردیم و در وزارت اطلاعات دنبال شد. در جلسهای که جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، آقای اژهای رو به آقای هاشمی گفت نقلی که از قول آقای ریشهری بیان کردید، نقل صحیحی نیست. آقای ریشهری گفتند از قول من چه چیزی نقل شده است؟ همین ماجرا را آقای اژهای تعریف کرد و آقای ریشهری گفتند من کی این را بیان کردم؟ و اصل موضوع را انکار کردند. حالا چه کسی القا کرده و چه بوده را بگردید و پیدا کنید.
این حرف از زبان آقای هاشمی بیرون میآمد که قدمت او در انقلاب و محوریت او در انقلاب بسیار بود و این حرف کوچه بازاری و داخل تاکسی نیست که کسی از سختی زندگی به درد بیاید و حرفی را بیان کند. یک سیاستمدار کشور این حرف را بیان کرد. ببینید چه اتفاقی رخ داد که میگوییم فتنه بود.
تاثیرات اطرافیان بود؟
هر چه بود! چه خود ایشان و چه اطرافیان ایشان باشد، این اتفاق واقعیت دارد. البته دفتر ایشان گفت آقای هاشمی چنین صحبتی نکرده است.
میتوان گفت نامه بدون سلام ایشان از اینجا نشات گرفته است؟
نامه بدون سلام را هم ذکر میکنم. اما درخصوص این خاطرهگویی، من در نطقی در مجلس آقای ابوترابی را به شهادت گرفتم و چهار نفری را که در صحن بودند نیز نام بردم و به شهادت گرفتم. گفتم من حرفی را بیان میکنم که هر ۶ نفر شنیدهایم. اگر اشتباه میکنم، بگویید اشتباه است. در نطق علنی هم به شهادت گرفتم. سکوت کردند و تایید کردند.
میخواهم بگویم به چه شرایطی کشور گرفتار شد. آقای هاشمی معتقد بود روحانیت مرجعیت خود را از دست داده و باید به این جوانان یک چیزی بدهند تا داخل بروند و این را همان روز آقای هاشمی بیان میکردند.
درخصوص نامه بدون سلام آقای هاشمی به مقام معظم رهبری توضیح بفرمایید.
در جلسه با آقای هاشمی رفسنجانی گفتیم کاش این نامه را با این شکل نمیدادید یا نامه را که دادید، لااقل منتشر نمیکردید. دادن نامه به رهبری مشکلی نداشت، اما چرا این را روز چهارشنبه رسانهای کردید؟ ایشان گفت منتظر ماندم تا نظر رهبری را بگیرم. وقتی این نظر تا ساعت دو نیامد، من این را منتشر کردم.
گفتم مگر قراری با رهبری گذاشته بودید؟ گفت خیر. نکته دوم اینکه ایشان گفتند رهبری به من گفتند ایکاش نامه را منتشر نمیکردید و اگر از من مشورت میخواستید، من میگفتم این را منتشر نکنید. اگر دقت بفرمایید، همه اینها جرقههای ماجرا بود.
اطرافیان احمدینژاد طرحی را ارائه کرده بودند که ۶۰۰ نفر را دستگیر کنند ولی رهبری مخالفت کرد
این هنر را چه کسی اعمال کرد؟ این هنر مقام معظم رهبری بود که فرصت دادند. با برخورد، مخالفت کردند. آن موقع دولت طرحی را ارائه داد که در زمان فتنه حدود ۶۰۰ و خردهای را بگیرند و گفتند اینها عوامل فتنه هستند، باید دستگیر شوند و رهبری مخالفت کردند. اینها ۶۰۰ و خردهای را حدود ۱۹۰ نفر کردند و اسامی را اعلام و باز رهبری معظم انقلاب مخالفت کردند.
احمدینژاد به دنبال آن بود چهار میلیون نفر را از شهرستان بیاورد و معترضان را از تهران جمع کند
مجدد ایده جدیدی توسط دوستان آقای احمدینژاد بیان شد که از شهرستانهای اطراف چهار میلیون نفر بیاوریم و اینها که در تهران هستند، جمع کنیم و رهبری مخالفت کردند. اینها چیزی است که کسی بیرون نمیگوید و رهبری دنبال این بودند که از طریق آرامش و پاسخگویی به همه سوالات مردم این اعتماد و سرمایه اجتماعی نسبت به نظام حفظ شود و نظام وظیفه دارد نوکری مردم را بکند.
نظام به دنبال حل بحران ۸۸ به روش های اقناعی بود وقتی سیستم امنیتی کشور چند نفر را دستگیر کرد، آقای احمدینژاد نامهای را خدمت رهبری نوشت که اینها را آزاد کنید. آدم نه میتوانست بگیر و ببند و فشار آوردن بیش از حد را ببیند و نه آنور را؛ تعجب میکردیم حد وسط چیست!؟
یعنی آقای احمدینژاد دنبال آزادی آن افراد بود؟
بله، نامه زدند. اینها خون دلهایی است که آن زمان میخوردیم. اصلا تعجب میکردیم چرا این چنین میشود.
آنها آزاد شدند؟
خیر؛ سیر قانونی داشت و باید طی میشد.
برداشت من این بود که بعد از انتخابات ۸۸ یکسری از افراد گفتند رای من کو و جلوتر آمدند و دیدند واقعیت سمت دیگری میرود.
چرا با عاملان حادثه کهریزک آنطور که باید و شاید و مردم انتظار دارند، برخورد نشده است؟
این هم از مظلومیت نظام است. معتقدم کسی میگوید من انقلابی نیستم و خطا میکند و به میزان خطا باید پاسخگو باشد. معتقدم اگر کسی گفت من انقلابی هستم و خطا کرد باید دو چوب بخورد؛ یک چوب برای خطا و یک چوب برای اینکه آبروی انقلاب را میبرد.
نکتهای وجود دارد این که ما در بحث کهریزک بزرگترین جفا و ظلم در حق نظام و انقلاب اسلامی را شاهد بودیم. دادستان تهران و اطرافیان اشکالاتی تحمیل کردند. آن زمان بیان میکردیم و به ما بد میگفتند و بعد معلوم شد مقصر ایشان بودند.
اینها سبب شد بهانه دست دیگران باشد و دیگران شروع به هجمه کنند. معتقدم انقلاب در قضایای مختلف مظلوم واقع میشود و کهریزک یکی از نمادهاست. نظام در خیلی از صحنههای آن زمان مظلوم واقع شد. خیلیها بنا بود حرف بزنند و چنین نکردند. برخی خواص که قبلا رئیسجمهور، رئیس مجلس و... بودند دروغ گفتند ولی حاضر به اصلاح هم نشدند و عنادورزی کردند.
برخی آدمها که مسئول کشور بودند سکوت کردند و حاضر نمیشدند هزینه روشنگری را بدهند. برخی آدمهایی که میخواستند کار کنند به نوعی کار و وظیفه اصلی خود را انجام ندادند، رفتند و کار غلطی کردند مانند دادستان تهران که هزینه روی دست انقلاب گذاشت. در حالی که رهبر انقلاب به وسیله گزارشی متوجه شدند جمعی را به کهریزک بردند و همان ابتدا اعلام کردند حق کهریزک بردن ندارید.
گوش نکردند و رهبری دوباره دوشنبه پیغام و دستور دادند که اگر کسانی آنجا هستند، به هر بهانهای باید آزاد شوند. گفتند اگر مجرم هم هستند و در زندانهای دیگر هم جا ندارید آزاد کنید و حق ندارید کسی را به کهریزک ببرید. آنها کاهلی کردند و این اتفاق شوم افتاد و سه نفر به رحمت خدا رفتند. من خانه دو نفر از این افراد رفتم. یکی آقای روحالامین بود که همان روز رفتیم. چند روز بعد منزل یکی دیگر رفتیم. پدر ایشان میگفت من از کسانی هستم که در مناطق بالاشهر، بیشتر منطقه ما به جریان موسوی رای دادند و من به آقای احمدینژاد رای دادم؛ الان این اتفاق برای من رخ داده و همه در محل به من میخندند.
میخواهم بگویم این اشتباه بزرگ که دادستان انجام داد و باعث شد چنین اتفاقی رقم بخورد و چند نفر به رحمت خدا بروند پذیرفتنی نیست و نظام مظلوم واقع شد. این اندازه مردانگی نداشتند که بگویند اشتباه از ما بود و هزینه را پرداخت میکنیم بلکه گردن افراد دیگر انداختند و نظام آسیب آن را خورد.
سرانجام پیگیری شما درخصوص کوی دانشگاه چه بود. آقای جلالی اخیرا مصاحبه کردند و گفتند آنقدر زمان به آن خورد که به آقای ابوترابی گفتم چه کنم و گفتند یک چیزی بنویسید و هیچ وقت هم اعلام نشد. برای بحث آزادی دانشجویان با آقای رهبر برای وساطت رفته بودید.
همان روز اول بود. من تجربه تلخ کوی دانشگاه را در سال ۷۸ داشتم. عین همان قضیه اینجا هم رخ داد. تا روزی که ما رفتیم وضع نامناسبی بود و تا ظهر پیش دانشجویان بودیم و ظهر هم با رئیس نیروی انتظامی و معاونت اطلاعات ارتباط گرفتم و به پلیس امنیت رفتم و بعد به مرکزی رفتم که دانشجویان را نگه داشته بودند.
آنجا خدا لطف کرد و هماهنگیهایی صورت گرفت و ماحصل آن هماهنگیها آزادی دانشجویان بود. ۱۰۰ و خردهای دانشجو بودند و ۴-۳ اتوبوس پر شده بود. غروب بود که آقای رهبر آمدند و آخر شب اینها را سوار اتوبوس کردیم و به کوی آوردیم و برگشتیم. این لطف خدا بود.
حادثه کوی دانشگاه خیلی شفاف است. به یاد دارم روز دوم تیر سال ۸۸ در مجلس درگیری رخ داد. آقای ابوترابی گزارشی داد و عدهای مخالفت کردند و درگیری رخ داد. بعد از اینکه سیدی را مشاهده کردم درخواست جلسه غیرعلنی دادم و ۲۰ تا ۳۰ دقیقه قضایای کوی را برای نمایندگان باز کردم. این موضوع برای سهشنبه بعد از هفته دوم انتخابات است. واقعیت را مطرح کردم و این بود که هر کدام از شما به یک سمتی غش میکنید؛ عدهای سمت دانشجویان و عدهای سمت نیروی انتظامی. در حالی که با کالبدشکافی میفهمید دو روی یک سکه است که اشتباه بزرگی رقم خورده و نظام هزینه داده است.
هم آن دانشجویان محدودی که به خیابان ریختند و راه را بستند و آتش و سنگ زدند اشتباه کردند و هم نیروی انتظامی که اینها را دنبال کرد و داخل کوی آمد و با دیگران برخورد کرد. اینجاست که دل آدم میسوزد. رهبری سال ۷۸ اعلام کرده بودند این خنجری بود که به سینه من رفت.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر