این گفت و گو را می خوانید:
حنانه چند‌سال داشت؟
حدود ١٠ سال. کلاس پنجم دبستان بود.
او فرزند چندم خانواده بود؟
حنانه دومین فرزند برادرم بود. آنها یک پسر به نام محمد دارند که حدودا ١٦ ساله است. حنانه دومین فرزند آنها بود و یک پسر ٥ ساله هم به نام محمدحسین دارند.
دقیقا برای او چه اتفاقی افتاد؟
برادرم برای من تعریف کرد؛ همه خانواده در پذیرایی منزل نشسته بودند که زلزله آمد. آنها با عجله از ساختمان خارج شدند. خانه آنها ویلایی است و به اندازه ٥ پله با سطح حیاط فاصله دارد. برادرم سعید با همه اعضای خانواده‌اش از پله‌ها به سرعت پایین آمدند. همان موقع حنانه شروع به جیغ و فریاد می‌کند. برادرم به تصور این‌که ترسیده است، سعی می‌کند او را آرام کند و به حنانه می‌گوید: «نترس بابا، چیزی نیست. زلزله بود که تمام شد.» بعد از چند دقیقه سعید به داخل خانه می‌رود تا لباس گرم بیاورد. چون هوای کردان خیلی سرد است. سعید وقتی به حیاط برمی‌گردد، می‌بیند که حنانه بی‌حال شده و مادرش او را در آغوش گرفته است. سعید چندبار او را صدا می‌زند، تکانش می‌دهد، اما حنانه هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد.
بعدش چه اتفاقی افتاد؟
حنانه فکش قفل شده بود. برادرم سریع او را با ماشین به درمانگاه کردان می‌برد. اقدامات اولیه برای او انجام می‌شود و او را با آمبولانس به بیمارستان هشتگرد منتقل می‌کنند. تیم درمانی آن‌جا نیم ساعتی روی او کار می‌کنند و اقدامات احیا را انجام می‌دهند، اما حنانه دیگر برنگشت و همان‌جا پزشکان اعلام کردند که او فوت کرده است.
پزشکان علت مرگ را اعلام نکردند؟
به ما گفتند مرگ او بر اثر شوک و استرس بوده است. جنازه برای نمونه‌برداری در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت. البته ما با این موضوع موافق نبودیم، اما با توجه به سن کم حنانه براساس قانون باید پزشکی قانونی به این موضوع ورود کند تا علت دقیق مرگ مشخص شود.
یعنی الان پیکر حنانه در اختیار پزشکی قانونی است؟
نه؛ پیکر حنانه را بعد از نمونه‌برداری به ما تحویل دادند. گواهی فوت و جواز دفن هم صادر شد. پنجشنبه هم مراسم تشییع جنازه و دفن را انجام دادیم. او را تشییع کردیم و به خاک سپردیم. مراسم ختم هم روز شنبه در مسجد جامع کردان برگزار می‌شود. جمعیت زیادی هم برای مراسم تشییع جنازه آمده بودند. حالا نه این‌که چون برادرزاده من بود، اما واقعیت این است که همه ساکنان کردان از این حادثه شوکه و ناراحت شدند. همان چهارشنبه‌شب تقریبا همه ساکنان کردان از این ماجرای تلخ باخبر شدند و برای عرض تسلیت به خانه برادرم رفتند. خب، به هرحال حادثه ناگوار و ناگهانی بود، بی‌اغراق مردم کردان شب یلدای غمگینی را سپری کردند. ما که خودمان اصلا حال و روز خوبی نداریم. هنوز برادرم در شوک این اتفاق است. همسر برادرم هم بی‌تابی می‌کند.
حنانه سابقه بیماری یا تشنج داشت؟
نه؛ این بچه سالم بود. حتی کادر درمانی بیمارستان هم این سوالات را از ما پرسیدند، اما نه سابقه تشنج داشت و نه بیماری خاصی.
مشکلات روحی، استرس حاد یا تجربه تلخی از یک حادثه؟
هیچ‌کدام از اینها برای حنانه و خانواده‌اش پیش نیامده بود. حنانه کمی ظریف و حساس بود، اما خیلی از دخترها این‌گونه هستند. به هرحال این رفتار ظرافت‌های دخترانه است، اما تفاوت یا رفتاری که او را نسبت به بقیه دخترهای هم‌سن‌وسالش شاخص و متمایز کند در او وجود نداشت. همین مسأله هم باعث تعجب است. او دختر سالمی بود و هیچ سابقه‌ای هم از این بیماری‌ها نداشت. پزشکان به ما گفتند که او دچار شوک شدیدی شده است.
شاید موقع زلزله و هنگام خارج شدن از ساختمان، ترس و اضطراب خانواده به او هم منتقل شده است؟
به هرحال زلزله ترسناک است. همه ما از آن هراس داریم. نگران می‌شویم و به دنبال راه نجاتی از آوار و خرابی‌های احتمالی هستیم. استرس و ترس در چنین شرایطی طبیعی است. خانواده سعید هم مثل میلیون‌ها نفر در کرج و تهران به سرعت از خانه خارج شدند، اما این‌که چرا این اتفاق برای حنانه افتاد را نمی‌دانم. به هرحال تقدیر این‌گونه بوده است.
در این زلزله به‌جز حنانه، برای افراد دیگری از ساکنان کردان و روستاهای اطراف حادثه‌ای رخ داد؟
تا جایی که به من اطلاع داده‌اند، در زلزله چهارشنبه‌شب به هیچ‌کس در کردان آسیبی وارد نشده است. هیچ مصدوم یا تلفاتی نداشته و جایی هم خراب نشده است. من رئیس شورای کردان هستم، به هرحال اگر آسیب مالی هم به بار می‌آمد، من از آن مطلع می‌شدم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.