با توجه به آنچه گفته ‌شد، پلیس به خانه مقتول رفت و جسد غرق در خون رکسانا، زن جوان، را پیدا کرد.

پلیس، رضا -شوهر این زن- را بازداشت و به اداره آگاهی منتقل کرد. مأموران در ادامه از همسایه‌ها که شاهد این پرونده بودند، تحقیق و پرس‌وجو کرد، یکی از همسایه‌ها گفت: این زوج با هم اختلاف داشتند و صداهایی که از داخل خانه‌شان می‌آمد، نشان می‌داد که آنها خیلی درگیرند. روز حادثه هم سروصدا از خانه بیرون آمد و بعد از چند دقیقه رکسانا، در‌حالی‌که خون‌آلود بود، از خانه بیرون آمد. ما می‌خواستیم به پلیس زنگ بزنیم، اما رکسانا مانع شد و گفت اگر این کار را بکنید آبرویم جلوی خانواده‌ام می‌رود، با برادرشوهرم تماس بگیرید و او را خبر کنید.

سپس رضا، رکسانا را به خانه برد، آنها جروبحث می‌کردند و رضا داد می‌زد که تو آبروی من را جلوی همسایه‌ها بردی. بعد از چند دقیقه، دیگر هیچ صدایی نیامد و بعد هم متوجه شدیم که این زن کشته شده‌ است.

 

 وقتی از رضا بازجویی شد، به مأموران گفت: مدت‌ها بود که داروی اعصاب مصرف می‌کردم و حال خوبی نداشتم. دچار بیماری افسردگی بودم. شب حادثه هم با همسر و فرزندم به میهمانی رفته‌ بودیم، حالم بد شد و به همسرم گفتم داروهایم را بدهد، اما او گفت صبر کن به خانه برسیم برایت دمنوش آرام‌بخش درست می‌کنم و حالت بهتر می‌شود. وقتی به خانه رسیدیم من همچنان حالم بد بود و بی‌قرار بودم. به‌سمت اتاق دخترم رفتم، هنوز نخوابیده ‌بود. به او گفتم چرا نخوابیده و با او دعوا کردم. دخترم سروصدا و گریه کرد و من هم چند سیلی به او زدم، همسرم در حمایت از دخترم به من گفت چرا او را زدی و نباید این کار را بکنی، من هم با همسرم درگیر شدم و گفتم به تو ربطی ندارد. درگیری من و همسرم بالا گرفت و من به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم و چند ضربه به پایش زدم، او بیرون رفت و از همسایه‌ها کمک خواست؛ آبرویم را جلوی همه برد و حالم بدتر شد، وقتی به داخل خانه آمدیم به او گفتم نباید چنین کاری می‌کرد و آبروی من را جلوی همه می‌برد. کنترل خودم را از دست دادم، اصلا حالم خوب نبود، دو ضربه چاقو به شمکش زدم. رکسانا دیگر نفس نکشید و خون همه‌جا را برداشت، من کمک خواستم ولی کسی نتوانست به او کمک کند.  این مرد درباره اختلافش با همسرش گفت: ما همیشه باهم درگیری داشتیم؛ سر مسائلی که در خانواده‌هایمان ایجاد می‌شد، با هم دعوا می‌کردیم. ضمن اینکه مدتی بود که من بی‌کار شده‌ بودم و سرکار نمی‌رفتم و این موضوع درگیری ما را بیشتر کرده ‌بود.

پس از اعترافات او، خانواده مقتول بازجویی شدند. آنها تأیید کردند که بین مقتول و شوهرش اختلاف بود و اعلام کردند که خواستار قصاص متهم هستند.  همچنین با توجه به ادعای متهم درباره بیماربودنش بازپرس او را برای بررسی روانی به پزشک قانونی معرفی کرد. متخصصان بعد از بررسی متهم اعلام کردند هرچند او دچار بیماری افسردگی است، اما مسئول اعمال خود است و بیماری‌اش علت قتل نبوده ‌است.  با تکمیل تحقیقات و شکایت اولیای‌دم پرونده برای رسیدگی به شعبه ١١ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم به‌زودی پای میز محاکمه می‌رود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.