تاجرنیا: برائتاصولگرایان از احمدینژاد صادقانه باشد
وی که زمانی به عنوان قهرمان ناجی گفتمان انقلاب از سوی اصولگرایان معرفی میشد، اینک از سوی همان افراد با عناوین و ادبیاتی مورد خطاب قرار میگیرد که خود روزگاری، پرچمدار این ادبیات بود. بازی چرخ میان اصولگرایان و یاران دیروزشان و انحرافیون امروز، به سمت و سویی کشیده شده است که هر چند روز یکبار از یکسو سندی و از سوی دیگر تکذیبهای همراه با خط و نشانهای سیاسی، میان دو طرف رد و بدل میشود. بازی یاران بهاری معجزه هزاره سوم به فضای مجازی کشیده شده اما پاسخهای آنان از تریبونهای رسمی داده میشود و این به معنای بازی مجدد احمدینژاد با اصولگرایان است. او اینک «دیگری» خود را در میان همقطاران سابقش جستوجو میکند.
به گزارش نامه نیوز، در همین راستا و برای تحلیل رفتار این روزهای اصولگرایان گفتوگوی علی تاجرنیا، نماینده مجلس ششم با «آرمان» را میخوانید.
تبری اصولگرایان از احمدینژاد و جریان نزدیک به او، بیشتر به شخص احمدینژاد معطوف است یا به شیوه او؟
تبری جستن اصولگرایان از احمدینژاد، در واقع یک موضع صادقانه نیست. شاهد این امر نیز این است که احمدینژاد همین نوع رفتار را در قبال مخالفان مشترکش با اصولگرایان (یعنی اصلاحطلبان) در گذشته داشت، اما اصولگرایان نه تنها سکوت کردند بلکه حتی از این موضع نیز دفاع کردند. تنها چند نفر خاص در میان اصولگرایان احمدینژاد را سرزنش کردند که حتی صدای آنها نیز شنیده نشد. اصولگرایان مواضع احمدینژاد را مورد تشویق نیز قرار میدادند. امروز اگر این نوع با احمدینژاد برخورد میشود به این دلیل است که او از اسب و اصل افتاده است. احمدینژاد از ابتدا هم آدم اصلی نبود! در میان یاران انقلاب وی و یارانش همواره جزء بدلیها محسوب میشدند. نشانه دیگر در واقع این است که افرادی در میان اصولگرایان وجود دارند که رفتاری مانند احمدینژاد نسبت به مخالفان خود دارند؛ اما بازهم اصولگرایان از آنها تبری نمیجویند. برخی روزنامهها شیوه احمدینژاد را در قبال مخالفان خود بازتولید میکند اما نه تنها محل سرزنش اصولگرایان نبودهاند بلکه همواره مورد تکریم و قدردانی اصولگرایان قرار داشتهاند. من فکر میکنم اگر اصولگرایان میخواهند به طور واقعی تبری بجویند، باید اطراف خود را از این دست افراد هتاک، پاک کنند. اگر آقای احمدینژاد و دوستانش، نوک پیکان حملات خود را به سوی جناح مقابل اصولگرایان و معدود نهادهای انتخابی نزدیک به اصلاحطلبان بگیرد، بازهم ما شاهد همنوایی و همراهی اصولگرایان با این حملات خواهیم بود.
قبلا بزرگانی چون ناطق نوری و روحانی از قطار اصولگرایی پیاده شده بودند. آیا دور شدن کسانی مانند احمدینژاد و قالیباف از اصولگرایان به معنای نضعیف سازوکارهای اصولگرایی نیست؟
نوع جدا شدن این افراد متفاوت است. این را بنده باید به طور مقدمه عرض کنم. اصولگرایی در دهههای دوم و سوم انقلاب همواره سعی میکرد در عرصه قدرت باشنددر دراز مدت، هم به لحاظ سازمان و تشکیلاتی و هم به لحاظ گفتمانی، دچار یک نقصان بزرگی شدهاند و این جریان را به یک جریان ضعیف سیاسی تبدیل کرده است و سعی میکنند به وسیله باندها و گعدههای موجود، جریان سازی را به جای گفتمان سازی دنبال کنند. اگرچه ممکن است این جریانها شاخصههای گفتمان اصولگرایی را نیز در خود داشته باشد اما قطعا از نظری ظاهری شبیه این جریان نخواهد بود. اصولگرایان به پندهای مشفقانه دلسوزان نظام که خواستار رقابت منصفانه میان اصولگرایان و اصلاحطلبان بودند، وقعی نگذاشتند و نخواستند که برای تداوم حیات و رشد خود، از یک رقیب برخودار باشند تا آنها را به چالش بکشد. اما آنها با عدم توجه به این توصیه، بهجای اینکه خود را تقویت کنند، سعی در کشیدن فرش زیر پای جریان رقیب خود داشتند. همین امر باعث تضعیف این مجموعه شده که البته از این بابت ما نیز باید ابراز تاسف کنیم. هنوز هم البته دیر نشده و اگر بزرگان جریان اصولگرا به جای رفتارهای حذفی و شعارگونه، مانیفیستی را برای حرکت خود طراحی کنند. در این شرایط فضا برای حرکت آنها در سپهر سیاست ایران وجود دارد. البته این امر برای اصلاحطلبان نیز خوب خواهد بود که یک جریان و گفتمان قوی با آنها رقابت کند؛ چون این آفت برای اصلاحطلبان نیز وجود دارد. چون آنها در غیر اینصورت، هم در درون دچار تشطت میشوند و هم در درازمدت دچار اضمحلال فکری میشوند. اگر این جریانهای سیاسی تضعیف شوند، مردم از آنها رویگردان خواهند شد و این برای نظامی که مبتنی بر خواست و نظر مردم است، مناسب نیست.
آیا جریان اصولگرایی محیط کشت مناسبی برای بازتولید احمدینژادیسم نخواهد بود؟
تا زمانی که این افراد (جریان اصولگرایی) این مساله مهم را برای خود حل نکند که نمیتوان رقیب را از صحنه خارج کرد، این جریان یک محیط کشت مناسب برای این رویکرد است. چیزی که الان وجود دارد این مساله نیست. افراد نزدیک به این جریان و همچنین تریبونهایی که در اختیار این جریان قرار دارد، کاملا بستر را برای بازتولید احمدینژادیسم فراهم میکند. اگر قرار بر این باشد که این رادیکالیسم ناقص، بازتولید نشود؛ بازنگری در خط مشی اصولگرایی باید در مواجه با جریانات سیاسی و جریانات اجتماعی هر چه سریعتر صورت بپذیرد.اگر این اتفاق بیفتد، اصولگرایی روند رو به اضمحلال خود را در سراشیبی سقوط، با سرعت بسیاری ادامه خواهد داد. این اتفاقا برای نظام سیاسی کشور هم امر مثبتی نیست. من امیدوارم که عقلای اصولگرایان برای سالهای سرنوشت ساز آینده، برای منافع نظام و کشور یک بازنگری اساسی در برخی از رفتارها و اعمال خود داشته باشند و برای همیشه در هر دو جریان رفتارهای عاقلانه و مبتنی بر منافع ملی کشور، جایگزین رفتارهای مبتنی بر فعالیت جناحی شود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر