زلزله و اشک آقای مربی
به گزارش عصر ایران؛ توی فوتبال یک گل که می زدیم مربی مان کنار زمین دست هایش را شبیه داس می کرد و ما می دانستیم وقت قلع و قمع کردن حریف است.
اما وقتی گل می خوردیم یک چشم مان خون بودو یک چشم مان به دست های آقای مربی که حالا چه کنیم؟
توی صف تمدید دفترچه بیمه و صف نانوایی هم دست ها را نگاه می کنم که چه حرف ها پشت شان نهفته است.
دیشب نصف خاورمیانه لرزید هرچند خاورمیانه به لرزیدن عادت دارد. یک بار با زخم جنگ و یک بار با زلزله و این قصه سر دراز دارد.
زلزله تمام شد و ما به دست هایی باید نگاه می کردیم که کنار زمین به ما بگوید با چند گل خورده می شود بازی را ادامه داد اما دریغ از آقای تلویزیون که هرکانالی را که عوض می کردیم همان مربی ما بود که بعد از گل خورده روی نیمکت می نشست و با سکوتش به ما می فهماند که هیچ طرح و نقشه ای ندارد.شبکه خبر البته خبررسانی کرد اما چشم همه به شبکه خبر نیست و شبکه های استانی هم باید آمادگی داشته باشند.خبر کافی نیست و آموزش لازم است.
جریان زلزله آذربایجان و ماجرای پلاسکو و داد و هوار ما که باید نقش پر رنگ اطلاع رسانی را برعهده بگیرد تا از دل شوره و شایعات کم کند اما دریغ و افسوس که برنامه شعرخوانی و مستند و تبلیغات بازرگانی مهم تر از بی هدف بودن ما توی زمین مسابقه بود که نمی دانستیم کدام تاکتیک درست است.
یکی می گفت بیرون بخوابید. یکی می گفت نگران نباشید چون از مرگ گریزی نیست و دیگری با لطیفه می خواست وادارمان کند وسط گرداب دل رزه بخندیم.انگار فقط خنده را کم داشتیم.
سایت مرکز ژئوفیزیک و زلزله نگاری کشور هم که شبیه کمک مربی خودش را زده بود به کوچه علی چپ و با هجوم مردم برای کسب خبر از دسترس خارج شد و پیش بینی نکرده اند در چنین مواقعی کارشان همین است و باید چاره ای بیندیشند.هر چند پس از مدتی کانال تلگرامی آن اطلاع رسانی می کرد اما ارجاع به کانال های تلگرامی ممکن است افراد را در معرض اخبار ناموثق دیگر هم قرار دهد.
در این میان اخباری که فوروارد می شد نشان می داد مردم می خواهند این خلأ را جبران کنند اما کافی است یکی هوس کند دروغی را به راست بیامیزد.
قرار بود تلویزیون دانشگاه شود اما نشد و نشان به نشان بی تفاوتی در انتقال اخبار و آموزش های آنی برای بعد از حوادث. مثل تصویری که می گفت بعد از زلزله ممکن است لوله های بخاری از جایش درآمده باشد. این گونه هشدارها برای پایین آوردن ریسک خطرات پس از حوادث لازم است و بر گردن تلوزیون که بگوید چه کنیم .
بسیاری از آموزش ها به دلیل استفاده نکردن در طول سال از یاد می روند اما در مواقع حساس می تواند کارگشا باشد.
مربی ما بعد ازباخت می نشست کنار زمین و اشک می ریخت و می گفت:فکر این جا را نکرده بودم.
ما بچه بودیم و نمی دانستیم که باید بگوییم :آقای مربی شغل تو همین است که فکر آن جا را بکنید و ما را از باخت نجات دهی. حتی به قیمت تکل و حرکت داس گونه و ما نگذاریم توپ از دفاع مان بگذرد...
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر