اغفال زن آلمانی به بهانه تلفن زدن در محله نواب
به گزارش تسنیم؛ اخبار حوادث همیشه و در تمامی برهههای تاریخ مخاطبان «پَروپاقرصی» داشته و از دهههای گذشته تا به امروز همچنان در زُمره پربازدیدترین اخبار قرار داشته است، از سالیان دور نیز تعداد زیادی از خوانندگان، روزنامه را میخریدند تا صفحه حوادث آن را بخوانند.
اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هرروزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانهای به اخبار حوادث تعلق میگیرد و صفحه حوادث روزنامهها همچنان پربازدید و پابرجاست.
برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته بهسراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پروندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
در ادامه به بازخوانی حوادث و وقایع جنایی بیست و هشتم شهریور 1355 میپردازیم.
قتل مستخدم و سرقت جواهرات
با اعلام رضایت از طرف بستگان مقتول، محکوم به اعدام، با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد، محکوم که خانآقا نام دارد یک بار در شعبه دوم دادگاه عالی جنایی محاکمه شده بود و قضات آن دادگاه او را به اعدام محکوم کردند.
در نیمه شب جمعه 26 مهرماه سال گذشته مأموران کلانتری 18 تهران جنازه یک پیرمرد را در یکی از خانههای خیابان پیدا کردند و مراتب را به دادسرای تهران اطلاع دادند، کمالی؛ بازپرس وقت شعبه 18 دادسرای تهران به تحقیق در این زمینه پرداخت، تحقیقات نشان داد مهندس «آذری» صاحبخانه برای استفاده از تعطیلات به سیاهبیشه رفته است و برای اینکه خانمش مورد دستبرد قرار نگیرد سرایدار محل کارش علیقلی (پیرمرد شصت و دو ساله) را به خانهاش آورده است.
در بازرسیهای مقدماتی که از خانه به عمل آمد مشاهده شد به لوازم خانه دستبرد نزدهاند اما یکی از بستگان صاحبخانه گفت مقداری پول و جواهرات از خانه به سرقت رفته است.
همزمان با پیگیری مأموران برای دستگیری قاتل، یکی از مأموران کلانتری 13 تهران در بازار زرگرها به رفتار یک زن و مرد جوان مشکوک شد، آنها در حالیکه بستهای در دست داشتند وارد یک مغازه جواهرفروشی شدند، مأمور کلانتری که آنها را زیر نظر داشت، متوجه شد میخواهند مقداری جواهر بفروشند اما معامله سرنگرفت، مأمور کلانتری جلو رفت و ضمن گفتوگو با آنها متوجه شد مقدار زیادی طلا و جواهر بدون کاغذ خرید همراه دارد، مأمور کلانتری آنها را که خانآقا بیست و یک ساله و ناهید نوزده ساله نام دارند و زن و شوهر هستند به کلانتری برد.
رئیس کلانتری دستور داد خانآقا در کلانتری بماند اما ناهید را با قید ضمانت آزاد کرد و از او خواست روز بعد به کلانتری بیاید، ناهید پس از خروج از کلانتری تلفنی با دایی شوهر خود که نقاش ساختمان است تماس گرفت و موضوع را برای او تعریف کرد.
دایی خانآقا به ناهید گفت: من مدتی قبل در خانه مهندس آذری نقاشی میکردم در آن موقع خانآقا نزد من کار میکرد، گمان میکنم او این جواهرات را از خانه مهندس آذری سرقت کرده است.
صبح روز بعد از دستگیری، خانآقا و ناهید همراه پرونده به اداره آگاهی فرستاده شدند، مهندس آذری نیز به اداره آگاهی فراخوانده شد و تأکید کرد که جواهرات مکشوفه متعلق به اوست که سرقت شده است، مهندس آذری در اداره آگاهی گفت: آنچه از خانه من به سرقت رفته فقط همین جواهرات نبوده بلکه مبلغ 10 هزار تومان پول نقد هم مفقود شده است.
خانآقا با شنیدن این حرف گفت: 10 هزار تومان نبود، فقط 700 تومان بود که آن را هم خرج کردم، این اعتراف صریح پرده از ماجرا برداشت و خانآقا اعتراف کرد که پیرمرد را کشته است، با اعتراف صریح خانآقا بازپرس مربوطه برای متهم به قتل، قرار مجرمیت صادر کرد.
پس از تنظیم کیفرخواست، معاون دادستان، خانآقا را در شعبه دوم دادگاه جنایی به خاطر سرقت جواهرات به سه سال حبس و به خاطر قتل سرایدار به اعدام محکوم کرد، پرونده برای تایید رای به دیوان عالی کشور فرستاده شد، در این فاصله بستگان خانآقا از شاکی خصوصی رضایت گرفتند و با اعلام رضایت پرونده مجددا به شعبه پنجم دادگاه عالی جنایی فرستاده شد.
دیروز قضات دادگاه شعبه پنج با توجه به اعلام رضایت از طرف شاکی خصوصی مقتول، با یک درجه تخفیف قاتل را به حبس ابد محکوم کردند او با شنیدن رای دادگاه با مشت شیشه میز منشی دادگاه را خرد کرد.
به بهانه تلفن زن آلمانی را اغفال کردند
سه جوان، یک زن آلمانی را به بهانه تلفن کردن به خانهشان بردند و با تهدید چاقو او را اغفال کردند.
چند روز قبل خانم ماریس تبعه و ساکن آلمان که مهندس شیمی است و به اتفاق شوهرش به ایران آمده هنگامیکه در خیابان نواب به دنبال تلفن عمومی میگشت، سه جوان که شاهد ناراحتی او به خاطر خرابی تلفن بودند، به عنوان اینکه تلفن خانه خود را در اختیار او قرار دهند خانم ماریس را سوار اتومبیل خود کردند.
آنها زن آلمانی را به خاطر شاهرخ بردند و در آنجا شاهرخ در اتاق را بست و با تهدید چاقو ماریس را اغفال کرد، یکی از دوستان او به نام سیساد وارد اتاق شد و قصد اغفال ماریس را داشت که ماریس با داد و فریاد موفق به فرار شد.
با شکایت این زن در این باره پروندهای تشکیل و به شعبه چهار بازرپرسی دادسرای تهران ارجاع شد، بازپرس دادسرا پس از تحقیق در اینباره پرونده را برای شناخت و دستگیری متهمان به اداره آگاهی فرستاد، مأموران شعبه دو اداره آگاهی توانستند پس از 24 ساعت تلاش خانه شاهرخ را در چهارراه رضایی تهران پیدا کنند، شاهرخ و دوستش رمضان دستگیر شدند اما یکی از متهمان هنوز متواری است، بازپرس شعبه چهار دیروز این دو نفر را با قرار بازداشت زندانی کرد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر