بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

وقتی در رسانه‌ها از شما سؤال می‌شد که آیا جلسه‌ای با پایداری و ایثارگران خواهید داشت یا نه گفتید که نه، دیگر جلسه‌ای نخواهیم داشت. بعد اعلام کردید که می‌خواهید نامزد حزبی داشته باشید و علی‌الرأس حزب مؤتلفه وارد انتخابات شد. آن هنگام حتی آقای مصباحی‌مقدم هم از طرف جامعه روحانیت مبارز گفته بود که ما کارگروه انتخابات تشکیل داده‌ایم اما وقتی جمنا آمد همه بحث‌های قبلی تمام شد. سؤال من این است که شما چرا خواستید کاندیدای حزبی معرفی کنید؟ آیا تجربه ناخوشایند ائتلاف قبلی شما را به این سمت سوق داد؟ حتی امیدوار بودید که کاندیدای مورد نظر خودتان را به جریان اصول‌گرایی بقبولانید. 

ببینید ما موقعی که اعلام کردیم می‌خواهیم نامزد حزبی داشته باشیم، هنوز هیچ جلسه‌ای برای هیچ نوع ائتلافی صورت نگرفته بود. ما اوایل اردیبهشت ۹۵ اعلام کردیم که می‌خواهیم [رأسا در انتخابات حاضر شویم]. این یک تصمیم استثنائی در طول عمر مؤتلفه بود. در دوره‌های قبل ما همیشه اول شروع به صحبت با دیگران می‌کردیم اما در ریاست‌جمهوری که هنوز بحثی بین اصول‌گرایان صورت نگرفته بود، تصمیم گرفتیم معطل آنها نشویم، یک جلسه بسیار مهم شورای مرکزی داشتیم که آیا برای ریاست‌جمهوری به‌دنبال نامزد حزبی باشیم یا نه، که به اتفاق آرا تصویب شد که نامزد حزبی مستقل داشته باشیم. آن‌موقع شخص خاصی مطرح نبود، ما بعد از جلسه شورای مرکزی کارهایی کردیم که به انتخاب آقای میرسلیم منتهی شد. گفتیم که ما نامزدمان را خواهیم داشت، اگر ائتلافی صورت بگیرد که ما نامزد خود را به‌عنوان نامزد حزبی معرفی می‌کنیم، دلیلی هم ندارد که امتیاز نامزد ما از امتیاز نامزدهای دیگر کمتر بشود. جریان اصول‌گرایی که از اول به ما نمی‌گوید هر تصمیمی شما گرفتید ما انجام می‌دهیم، آنها قاعدتا گزینه‌های خود را مدنظر داشتند.  نهایتا در آذر سال ۹۵ شورای مرکزی به آقای میرسلیم رأی داد. جمنا در همین زمان‌ها اعلام موجودیت کرد، البته مذاکرات جمنا از ماه‌ها قبل شروع شده بود. ما در اوایل دی‌ماه سال ۹۵ یک اجلاس در مشهد داشتیم. آنجا دو موضوع را مطرح کردیم: یک، مهندس میرسلیم نامزد اختصاصی حزب مؤتلفه به میدان رقابت می‌آید. از هیچ‌کس هم نظر مشورتی نگرفتیم به جز در حزب. اینکه می‌گویم را مکتوب کردیم و بخش‌نامه‌اش هم کردیم. در اجلاس مشهد با توجه به اینکه «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» شده است، اعلام کردیم که ما از ایجاد ظرفیت جدید در جریان اصول‌گرایی استقبال می‌کنیم. دوم اینکه هیچ‌کس در مؤتلفه اسلامی حق مخالفت با هیچ‌یک از جریان‌های دیگر اصول‌گرا من‌جمله جبهه مردمی را ندارد. بعد که جمنا اعلام موجودیت کرد و در دو کنگره‌ای که تشکیل داد، از ما خواستند که در آن کنگره نامزد شویم. بنده و سه عضو شورای مرکزی [مؤتلفه] در کنگره جمنا نامزد شدیم و رأی هم آوردیم. بنابراین عضو شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شدیم. 
‌ خبرها خیلی ضدونقیض بود و ما تا آخر متوجه نشدیم شما عضو شورای مرکزی بودید یا نبودید. 
بودیم دیگر. 
‌ آقای باهنر در بحثی که می‌کردند... .
آقای باهنر اصلا نامزد نشدند. 
‌ نه اینکه اصلا از حزب مؤتلفه در جمنا حاضر شدند یا نه، شما به‌طور مشخص اعلام نکردید که عضو جمنا شدید. 
ببینید از ما پرسیدند که شما مایل هستید در انتخابات شورای مرکزی جمنا نامزد شوید. 
‌ به‌عنوان فرد یا حزب؟ 
از ما به‌عنوان فرد دعوت کردند. از بنده و دو نفر دیگر از اعضای شورای مرکزی، که ما هم موافقت کردیم و وارد ۳۰ نفر شورای مرکزی هم شدیم اما درباره رابطه ما با جبهه مردمی، مذاکراتی انجام دادیم که نامزد مؤتلفه ولو اینکه جزء نامزدهای جمنا نباشد (که در انتها هم قرار نگرفت) موافقت جامعه روحانیت را گرفتیم که نامزد ما تا پایان مناظرات انتخاباتی بماند و بعدا آنچه احساس می‌کنیم تکلیف شرعی است، انجام بدهیم. 
‌ چرا چنین کاری کردید؟ 
مناظرات فرصت بسیار مغتنمی است. که یک تشکیلات حزبی یا یک فرد نظراتش را مطرح کند. ما چطور ممکن بود که در صداوسیما هزارو ٦٠٠ دقیقه فرصت پیدا کنیم که نظرات خود را بیان کنیم. بنابراین گفتیم که ما اجازه می‌خواهیم که تا پایان مناظرات بمانیم و بعد از آن به تکلیف شرعی‌ای که احساس می‌کنیم، عمل کنیم. نامزد ما در شورای نگهبان پذیرفته شد و این فرصت در اختیار ما قرار گرفت. به‌نظر من نامزد ما هم خیلی خوب درخشید و از جاروجنجال کنار ماند و توانست حرف‌هایش را بزند. حرف‌های نامزد ما یعنی حرف‌های مؤتلفه. ما قبلا هیچ‌وقت این فرصت را نداشته‌ایم. 
‌ به‌نظر می‌آید شما این حس را دارید که هیچ‌وقت به حق خود نرسیده‌اید. 
نه چنین احساسی نبود. گفتیم ما که توان معرفی نامزد برای انتخابات را داریم، به‌نظر خودمان توان اداره کشور را هم داریم؛ چرا مطرح نباشیم؟ اگر سابقا این توان را نداشتیم، این بار به‌نظر خودمان داریم. ممکن است یک‌عده بگویند که ما در عالم خیال تصمیم‌گرفتیم، نه ما در عالم خیال تصمیم‌ نگرفتیم و این را در خودمان احساس کردیم. بنابراین وارد شدیم، وقتی مناظرات مرحله دومش را طی کرد، هم ما، هم روحانیت و هم جمنا [این نظر را داشتیم که] سه نامزدی که باقی ماندند، بمانند؛ یعنی آقای قالیباف، آقای رئیسی و آقای میرسلیم. تا پایان مناظره دوم بنابر نظر‌سنجی‌هایی که انجام شده بود (در مراکز علمی)، رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود اما بعد از مناظره سوم رأی آقای روحانی هم به ۵۰ درصد رسید و هم از آن بالاتر آمد. این دیگر از یک هفته مانده به انتخابات روشن شد که رأی آقای روحانی که هفته قبل زیر ۵۰ درصد بود، به بالای ۵۰ درصد رسیده. 
‌ پس این احتمال را می‌دادید که روحانی پیروز انتخابات باشد. 
قبل از مناظره سوم چنین تصوری نداشتیم. رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود ما [باخود] می‌گفتیم هر سه نامزد حضور پیدا کنند تا سبد رأی اصولگراها را به‌نفع خودمان پر کنیم و حداقل‌اش این است یکی از ما و آقای روحانی به دور دوم انتخابات می‌رود. 
‌ ارزیابی شما این بود که انتخابات به مرحله دوم می‌رسد؛ درست است؟ 
تحلیل ما این بود. این تا زمانی بود که بر اساس نظرسنجی‌ها رأی آقای روحانی زیر ۵۰ درصد بود. بعد از مناظره سوم رأی آقای روحانی به‌سرعت بالا رفت و به ۵۰ یا بالاتر رسید. خب شرایط ما با شرایط یک‌هفته قبل فرق کرد. دور هم جمع شدیم. یکشنبه قبل از انتخابات رأی آقای روحانی روی ۵۴ درصد بود. بنابراین، آن تصمیم قبلی که هر سه نامزد باشند تبدیل شد به اینکه بهتر است ما با یک نفر به میدان بیایم و آن هم آقای رئیسی بود. بر این اساس با آقای قالیباف مذاکراتی از طرف جمنا و روحانیت انجام شد. آقای قالیباف دوشنبه قبل از انتخابات انصراف دادند. 
‌ نزدیکان آقای قالیباف معتقد هستند رأی ایشان از آقای رئیسی بیشتر بود ولی چون باید یکی می‌ماند ایشان فداکاری کردند. 
نه، بر اساس اطلاعاتی که خودم و حزب مؤتلفه دارد آقای رئیسی در تمام مدت رأی‌شان از آقای قالیباف بیشتر بود. در هر صورت با آقای قالیباف مذاکره شد و ایشان گفتند من نظر شما را قبول ندارم که باید کنار بروم اما چون تصمیم جمعی گرفته‌اید به احترام تصمیم جمعی شما کنار می‌روم. 
‌ شما یعنی چه کسی؟ 
یعنی جمع جمنا با روحانیت، جمع اصولگرایان، خلاصه آقای میرسلیم و آقای رئیسی ماندند. نظر اکثریت این بود که آقای میرسلیم هم حتما کنار برود و فقط آقای رئیسی بماند. یک مذاکرات بسیار فشرده‌ای را ما از دوشنبه تا چهارشنبه قبل از انتخابات خارج از مؤتلفه اسلامی انجام دادیم. داخل مؤتلفه هم دو نظر مطرح شد، یکی اینکه ایشان بمانند و یکی اینکه نمانند. 
‌ ولی شما بیانیه دادید. 
به بیانیه هم همین‌جا می‌خواهم اشاره کنم. در هر صورت ما از هر شخصیت یا تشکل اصولگرا که در طول آن دو، سه روز آخر مذاکره می‌کردیم همه به‌اتفاق می‌گفتند که دیگر حالا نامزد شما باید کنار برود اما در مؤتلفه دو نظر وجود داشت. 
‌ کسی تصور می‌کرد آقا میرسلیم برنده می‌شود؟ 
نه، در مؤتلفه هیچ‌کس فکر نمی‌کرد آقای میرسلیم بدون هماهنگی با سایر اصولگرایان رأی می‌آورد. به‌هرحال نظرسنجی‌ها وجود داشتند و در بهترین حالت رأی سه‌درصدی برای ایشان متصور بودند. اما بحث این بود که خوب است که ما به‌عنوان حزب بمانیم ولو اینکه رأی نیاوریم، بعضی‌ها هم می‌گفتند که درست نیست بمانیم چون اولا به تعامل خود با اصولگرایان آسیب می‌زنیم و ثانیا رأی هم نمی‌آوریم. 
‌ نظر خود شما چه بود؟ 
من [نظرم] را موکول کرده بودم به نظرات شورای مرکزی تا روز چهارشنبه، یعنی دو روز قبل انتخابات. دو روز قبل انتخابات این مسئله که میرسلیم بماند یا نه، به اوج خود رسیده بود. تا چهارشنبه بعد از غروب این تردید در حزب مؤتلفه وجود داشت. خود آقای میرسلیم تصمیم به ماندن داشتند. عده‌ای هم معتقد به ماندن بودند اما ابهام‌هایی بود که بالاخره هم به نتیجه نرسیدم. تا از مغرب به بعد روز چهارشنبه، یعنی یک روز مانده به انتخابات. ما نظرات مختلف را گرفتیم و مشورت کردیم، چه با خود اعضای شورای مرکزی و چه با بیرون مؤتلفه. یک جلسه مدیریتی تشکیل دادیم؛ رئیس شواری مرکزی، دبیرکل و رئیس هیئت نظارت. ما سه نفر از ساعت‌ ۱۰ شب به بعد جلسه گذاشتیم و فرصت دعوت‌کردن شورای مرکزی هم نداشتیم. این جلسه سه‌نفره با توجه به ممکن‌نبودن جمع‌کردن تمام اعضای شواری مرکزی تصمیم گرفت به خاطر سابقه طولانی و ممتد با روحانیت و هماهنگی‌ای که با اصولگرایان داشتیم مصلحت را این دانستیم که از حمایت از نامزد خود منصرف بشویم و از نامزدی آقای رئیسی حمایت کنیم. این جمع سه‌نفره که از اعضای ارشد حزب مؤتلفه بودند، این نظر را متفقا اعلام کردند.

‌ اسم‌ها را می‌توانید بگویید؟
دبیرکل که بنده بودم و هنوز هم هستم. آقای بادامچیان به‌عنوان رئیس شورای مرکزی و آقای توکلی‌بینا هم به‌عنوان رئیس هیئت نظارت. جلسه سه‌نفره بود. حدود ساعت ۱۲ شب با تعاملاتی که با بیرون و داخل مؤتلفه داشتیم و ممکن‌نبودن اینکه شورای مرکزی جلسه داشته باشد تصمیم [خود را گرفتیم]. قبول داریم این تصمیم شورای مرکزی نبود اما تصمیم مدیریتی سه‌ نفر از مسئولان طرازاول مؤتلفه بود.  حدود ساعت ۱۲ تصمیم گرفتیم بیانیه بدهیم. در اطلاعیه اعلام کردیم مؤتلفه اسلامی از ادامه نامزدی کاندیدای مورد نظر خود صرف‌نظر کرده و از آقای رئیسی حمایت می‌کند. این [اطلاعیه] ساعت ۱۲، ١٢:١٥روی رسانه‌ها قرار گرفت. قبلا با آقای میرسلیم صحبت‌هایی شده بود ولی ایشان اصرار به ماندن داشتند. بعد از اطلاعیه ما، ایشان اعلام کردند باز هم می‌مانند. فردای آن روز هم با ایشان یک جلسه گذاشتیم که ما فکر می‌کنیم مصلحت مؤتلفه و جریان اصولگرایی و روحانیت در این است که شما اعلام انصراف بکنید. آقای میرسلیم گفتند من چنین مصلحتی را احساس نمی‌کنم و در رقابت باقی ماندند.
‌ شما اول بحث اشاره کردید که حزب مؤتلفه بین خواص جایگاه و پذیرش دارد... .
نه، من عرض کردم مطرح است نه اینکه همه خواص ما را می‌پذیرند.
‌ همین را می‌خواستم بگویم، اینکه در جمنا آقای میرسلیم رأی لازم را نمی‌آورد. پس به نظر می‌آید که حزب مؤتلفه جایگاه محکم و قوی‌ای ندارد که نامزد مورد نظرش رأی نمی‌آورد.
به نظر من آن طرف هیچ‌کس با حزب مؤتلفه دشمنی ندارد. بنده هیچ اصولگرایی را دشمن مؤتلفه نمی‌دانم. در اصول هم در اکثریت موارد مشترک فکر می‌کنیم؛ اما در سلیقه‌ها، عده‌ای سلیقه مؤتلفه را قبول ندارند ما هم بعضی از سلایق آنها را قبول نداریم.
‌ خیلی جالب است که آقای زاکانی و آقای حاجی‌بابایی رأی می‌آورند و آقا میرسلیم رأی نمی‌آورد. اینجا بحثی مطرح بود که چینش جمنا شبه‌مهندسی‌شده بود و مثلا یاران آقای زاکانی در کنگره بیشتر بودند. شما هیچ اعتراض یا نقدی به این بحث‌ها ندارید؟
ما برای اینکه علیه هیچ‌ اصولگرایی حرفی نزده باشیم، از این نوع تحلیل‌ها ارائه نمی‌دهیم. بنابراین وارد میدان شد که نامزد مؤتلفه رأی نیاورد و دیگری رأی آورد، نمی‌شوم؛ چون سابقه تشکیلاتمان هم از دیگران بیشتر است، معتقدم در بعضی از موارد باید نقش سنگ زیرین آسیا را بر عهده بگیریم. البته در جلسات خصوصی اصولگرایان ارائه هیچ نظری ممنوع نیست.
‌ فکر می‌کنم مؤتلفه در‌کل فعلا همین نقش سنگ زیرین را پیدا کرده است.
ما اگر بتوانیم در هماهنگی بین اصولگرایان نقش ایفا کنیم، از حالا به بعد هم ابا نخواهیم کرد.
‌ سؤالی هم درباره بحث نواصولگرایی داشتم. هم شما، هم آقای مصباحی‌مقدم و کل جریان‌های سنتی اصولگرایی به بحثی که آقای قالیباف مطرح کردند، روی خوشی نشان ندادید. ولی به‌تازگی دیدم آقای باقر لاریجانی از این بحث استقبال کردند که «پیرمردها باید کنار بروند و عرصه را به جوانان بدهند». برمی‌گردیم به سؤالی که کردم؛ آیا نقش جریان‌های سنتی در اصولگرایی کم شده و دیگر حرفشان خوانده نمی‌شود؟
ببینید اولا آقایان خودشان تعریفی از نواصولگرایی اعلام نکرده‌اند. بنده هم وقتی صرف نکردم که حرف شخص دیگری را تفسیر بکنم. اصولگرایی و نواصولگرایی را تعریف کنند تا بعدا ما در مقام توضیح و تفسیر برآییم؛ البته اگر لازم دانستیم.
‌ فکر نمی‌کنید یک‌جور فرافکنی باشد؟ چون اتفاقا جریان و تصمیمات در دست همین نواصولگراها بوده و مثل اینکه حالا که می‌خواهند مقصر پیدا کنند، کاسه‌و‌کوزه‌ها را سر پیرمردها می‌شکنند؛ ممکن است که بحث این باشد؟
به نظر من در جریان اصولگرایی آنجایی که بحث اصول است، ما هیچ فرقی با یکدیگر نداریم؛ یعنی در اصولی که پایداری و ایثارگران و روحانیت و قالیباف به آن معتقدند، هیچ اختلافی وجود ندارد؛ اما در روش‌ها قطعا با هم اختلاف نظر داریم.
‌ اینکه آقای قالیباف می‌گویند در رأس هرم اختلال است و ارتباط رأس با بدنه قطع شده است و بحث آتش به اختیار را مطرح می‌کند، فکر کنم ناشی از ناراحتی ایشان از تصمیم جمنا و باخت اصولگرایان را به‌خاطر تصمیم اشتباه رأس می‌داند.
ببینید من از شما عذرخواهی می‌کنم؛ اما خودم را موظف نمی‌دانم آقای قالیباف یا غیر از آقای قالیباف هر حرفی که می‌زنند من هم بلافاصله آن را تفسیر کنم. باید از خود آقای قالیباف بپرسید. من قبل از اینکه به سؤال پاسخ بدهم، تأمل می‌کنم که آیا باید پاسخ بدهم یا خیر؟ خیلی از مواقع خانم‌ها و آقایان خبرنگار از من سؤالی را مطرح می‌کنند و من هم به‌راحتی می‌گویم من به این سؤال پاسخ نمی‌دهم. سؤال‌کردن حق شماست؛ اما پاسخ‌دادن وظیفه بی‌چون‌وچرای من نیست. راجع به حرف‌های دیگران من هروقت احساس وظیفه کنم پاسخ می‌دهم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.