اینجا دروازه غار است؛ آخر دنیا
به گزارش جماران، اشتباه نشود دروازه غار منطقه ای در کشور بحران زده مثل پاکستان یا افغانستان نیست دروازه غار در بیخ گوش ما پایتخت نشین ها درست در چند صد متری کاخ نشینان و لوکس نشینان پایتخت کشور اسلامی ماست، کشوری که خود را متبرک به نام علی(ع) می داند امامی که همواره نگهبان و مراقب یتیمیان و فقیران بود.
فقر و محرومیت موضوع گزارشم از دروازه غار یا همان هرندی امروزی است، منطقه ای در جنوب تهران حدفاصل خانی آباد و میدان شوش. وقتی پایت را به این منطقه بگذاری می توانی همه آسیب های اجتماعی را یکجا ببینی.
در دروازه غار اعتیاد برای ساکنان آن واژه ای بیگانه نیست تجمع معتادان و تزریقی ها اولین جلوه ای از این منطقه است که در بدو ورود مشاهده می شود. اینجا تا دلت بخواهد معتاد دارد آنقدر که نمی توان با خیال راحت در کوچه و خیابان راه رفت چرا که هر لحظه احتمال فرو رفتن سرنگ های تزریقی و آلوده به پایت وجود دارد.
انتخاب خانه ها و خانواده هایی که بتوان درد فقر آنها را به تصویر کشید کاری بسیار دشوار نیست چرا که زندگی مردمان این منطقه کم و بیش شبیه به یکدیگر هستند. در واقع درد دروازه غاری ها مشترک و درد بیکاری، اعتیاد، فقر اقتصادی، بی توجهی و بدقولی های مسئولان است.
وقتی پای صحبت این خانواده ها می نشینیم می گویند: روزانه افراد بسیاری از رسانه ها، مراکز خیریه، سازمان های مردمی و حتی برخی مسولان مراکز دولتی سراغشان می روند و آنها را سوژه عکس ها و گزارش های خود می کنند، قول و وعده های سرخرمن به آنها داده می شود اما در نهایت هیچ تغییری در وضعیت آنها اتفاق نمی افتد.
جزیره ای دور افتاده به نام دروازه غار
دروازه غار یا همان هرندی اگر چه در قلب تهران یعنی منطقه ۱۵ جا خوش کرده است اما همانند جزیرهای جدا افتاده میماند که محرومیتها در ابعاد مختلف حتی در معماری شهری و خانهسازیها نیز رخ نمایان می کند. در این بین یک خانه تقریبا متروکه ای که به ظاهر دو طبقه است را برای گفت و گو انتخاب می کنیم:
فقری که کمر را می شکند
رضا ۳۴ ساله سرپرست خانواده در دو راهی تصمیم برای مصاحبه قرار می گیرد اما در نهایت سر صحبت را باز می کند و به خبرنگار شفقنا زندگی می گوید: این خانه را ماهیانه با ۳۵۰ هزار تومان کرایه و ۳ میلیون پول پیش اجاره کرده است بماند اینکه همان پول پیش را نیز از یکی از دوستان به عنوان قرض گرفته و ماهیانه حدود ۱۵۰ هزار تومان نیز بابت آن پرداخت می کند.
در این گفت وشنود چند دقیقه ای متوجه می شوی که درد رضا قبل از اینکه درد فقر و بیکاری باشد درد بیماری دختر ۱۳ ساله اش فاطمه زهرا، یکی از ۶ فرزند خانواده است که حدود یک سالی می شود علاوه بر شکستگی دماغ، لوزه سوم نیز دارد بیماری که به گفته پزشک معالج وی اگر هر چه سریع تر تحت عمل جراحی قرار نگیرد احتمال تشدید مشکلات تنفسی و حتی خفگی نیز وجود دارد.
هزینه های سرسام آور درمان
این پدر ۳۴ ساله که شغل اصلی او فروش دستمال کاغذی بر سر چهارراهها است می گوید: هزینه جراحی فاطمه زهرا حدود دو تا دو نیم میلیون می شود چند ماهی است که تقریبا به بیشتر بیمارستان ها مراجعه نموده اما هیچ یک از این مراکز حاضر به پذیرش او بدون مبلغ پرداختی نیستند و بیمه همگانی نیز کمک چندانی به این موضوع نمی کند. بطوریکه هر شب احساس می کنم زهرا دیگر نفس نمی کشد و در خواب دچار خفگی شده است.
دردی که درمانی برای آن نیست
رضا در حالی که بغض گلویش را گرفته می افزاید: زندگی من سرتا پا مشکل دارد برای تعریف آن باید ساعت ها وقت گذاشت فقط بیماری زهرا خوره جانم شده است نتوانستم آن را کتمان کنم. بماند از بنیامین که مدت طولانی مشکل قارچ دارد و بر اثر این مشکل دچار ریزش شدید مو شده است.
اینجا دروازه غار است مشکل بیکاری، فقر و بیماری فقط مشکل رضا و فاطمه زهرا نیست تمامی کودکان و خانواده های این منطقه درد بیماری و فقر را تجربه می کنند و دردی که گویا درمانی برای آن وجود ندارد.
زندگی بدون رنگ و بوی تکنولوژی
مردم اینجا از انواع تکنولوژی های جور واجور تنها موبایل را می شناسند در خانه های دروازه غار خبری از کتاب، روزنامه، رایانه، اینترنت و به دنبال آن انواع شبکه های اجتماعی و مجازی دیده نمی شود. مردم دروازه غار کتاب نمی شناسند اما تا دلت بخواهد انواع مواد مخدر از نوع سنتی گرفته تا صنعتی آن را می شناسند.
دروازه غاری ها بیش از هر کس دیگر خبرهای یارانه ها را دنبال می کنند و برای تامین مایحتاج زندگیشان تا ماه به پایان نرسید چشم به انتظار واریز یارانه ی ماه دیگر می شوند تا بتوانند با آن برای چند روز هم که شده گوشه ای از دردها و زخم ها خود را التیام ببخشند.
ازدواج های ناشی از فقر
در ادامه لیلا ۲۵ ساله که حدود ۷ سالی می شود به عقد دایم مردی ۵۵ ساله درآمده است به خبرنگار شفقنا زندگی می گوید: ۱۸ سالش بود که خانواده اش به دلیل فقر وی را به عقد دائم صابر درآورده اند و در این هفت سال از زندگی مشترک، فقر و نداری امانم را بریده است گاهی شکایتم را به خدا می برم که چرا به این سرنوشت تلخ گرفتار شده ام.
او ادامه می دهد: همسرش صابر با چرخ در میدان شوش بارکشی می کند و درآمد روزانه ۱۰ تا ۱۵ هزار تومانی او جوابگوی هزینه های سه بچه قد و نیم قد و سایر نیازهای زندگی نظیر اجاره ماهیانه ۲۵۰ هزار تومان را نمی دهد و به دلیل فقر نتواسنته علی ۶ ساله را به مدرسه بفرستد.
وقتی در اوج نیاز هم شکرگذاری
لیلا می گوید: امیدوارم خداوند حرف های من را به حساب ناشکری ننویسد آنچه که گفته شد تنها درد دلی خواهرانه بود چرا که شرایط من می توانست بسیار بدتر و ناگوارتر باشد در اطرافیانم خانواده هایی را سراغ دارم که سقفی برای زندگی در اختیار ندارند سیاهی شب و بی خانمانی کابوسی برای دل های دردمند آنها تبدیل شده است.
حکومتی با رنگ و بوی وحشت!
همه چیز در دروازه غار با مناطق دیگر فرق می کند. اینجا حکومت، حکومت وحشت، معتادان و دوره گردها است. در دروازه غار کمتر کسی جرات می کند بعد از تاریکی هوا تنها در کوچه های تنگ و باریک قدم بگذارد.
دوره گردی شغلی مرسوم در دروازه غار
شغل های عجیب و جور وا جور در دروازه غار بسیار دیده می شود، سید احمد که خود را دوره گرد معرفی می کند به خبرنگار شفقنا زندگی می گوید: از ۲۰ سالگی در این منطقه دوره گردی کردم اما حدود ۱۰ سالی می شود که به دلیل مشکلات ریه خانه نشین شده ام و یارانه کمکی بزرگی برای رفع نیازهای خانواده ام می کند.
این پیرمرد ۶۰ ساله که حدود ۳۰ سال است مواد مصرف می کند ادامه می دهد: سه فرزند دختر و یک فرزند پسر دارد که همه آنها ازدواج و زندگی مستقلی دارند در حال حاضر سینا و زهرا نوه های دختری به علت اعتیاد و بی خانمانی پدر و مادرشان با ما زندگی می کنند.
اعتیاد ریشه تمام بدبختی ها
در ادامه قمر گل کوهی همسر سید احمد اعتیاد را ریشه همه بدبختی های خانواده خود می داند و می افزاید: در خانواده ای که فرزندان از همان ابتدا با بافور، منقل و مواد آشنا شوند معلوم است که چه سرنوشتی در انتظار آنها خواهد خواهد بود. ریشه اعتیاد دخترم معصومه به پدر وی بر می گردد و بعد ازدواج نیز به دلیل اینکه همسرش معتاد بود بشکل بسیار حرفه ای به این سمت گرایش پیدا کرد.
این مادر ۵۰ ساله می گوید: همسر من در اوایل سال های انقلاب به دلیل اعتیاد مدام به زندان می رفت چرا که با معتادان همانند مجرم رفتار می کردند اما امروزه معتادان به راحتی در معابر عمومی مواد مصرف و پخش می کنند، برخورد و قوانین سخت گیرانه ای در این زمینه وجود ندارد.
محله ای که نیمی از مردم آن معتاد هستند
میثم امینی، مددکار اجتماعی در باره وضعیت دروازه غار به شفقنا زندگی میگوید: بیش از نیمی از مردم دروازه غار معتاد هستند و این محل پاتوقی برای فروشندگان مواد پایتخت تبدیل شده است بطوریکه معتادان از مناطق مختلف شهر برای خرید مواد به این محل میآیند. بنابراین اگر بخواهد اتفاق مثبتی برای این شهر صورت بگیرد باید در مرحله اول برنامه ای برای حذف اعتیاد از چهره این منطقه داشته باشیم.
دختران و پسران جوان کارتن خواب
او در ادامه میافزاید: مشکل دیگر دروازه غار کارتن خواب ها هستند که متاسفانه در بین آنها دختران و پسران جوانی وجود دارند که از خانه فرار کرده و در چادرها ساکن میشوند. روزانه حدود ۴۰ کارتن خواب را از این محل جمع و در گرمخانه شوش، محلاتی وخاوران دیگر گرمخانههای شهر اسکان داده می شوند.البته در میان معتادان افرادی وجود دارند که کارت مخصوص دارند و تنها برای استعمال مواد به این منطقه میآیند و ما با آنها کاری نداریم.
مرز هشدار آسیب ها در دروزاه غار
این مددکار اجتماعی با بیان اینکه آسیبهای اجتماعی در محله هرندی به مرز هشدار رسیده است می گوید: متاسفانه تا به امروز برنامه و سیاست مدونی از سوی مسوولان برای حل مشکل ساکنان هرندی اتفاق نیفتاده است در واقع هر وقت تصمیم برای رفع مشکلات این محله صورت گرفته فقط در مرحله جمع آوری معتادان آن هم بصورت مقطعی و برای چند روز خلاصه شده است معتادانی که بعدا از مدت کوتاه بازداشت به راحتی بدون هیچ درمان و تعهدی مجدد با محله بازگردانده می شدند.
نقش سازمان های مردمی در رفع مشکلات دروازه غار
وی یکی از دلایلی که این مشکلات حل نشده است را عدم انجام طرحهای مطالعاتی دانست و گفت: همانطور که مسوولان نیز اذعان دارند بر خورد درستی با موضوع آسیب های هرندی نشده است و در این زمینه NGO ها را کنار گذاشتند و گرنه NGO ها میتوانستند در این زمینه کمکحال سازمانها باشند.
سه عامل اصلی تداوم مشکلات دروازه غار
امینی مشکل تداوم آسیب های دروزاه غار را در سه عامل ناهماهنگی بین مسوولان، ضعف قوانین و عدم منابع مالی می داند و می گوید: برای رفع مشکل دروازه غار باید این موضوع را از سه جنبه مورد بررسی قرار داد. در واقع بیش از هر چیز وجود تداخل در وظایف قانونی و نیز غیرشفاف بودن حوزه اختیارات هر نهاد موجب میشود که هر کدام بکوشند تا کارهای پردردسر مثل جمعآوری معتادان را از سر خود باز کنند. تا کنون براساس قانون اساسی پیشگیری از جرم از وظایف قوه قضائیه است، در حالی که بخش کوچکی از این وظیفه ممکن است به آنها مربوط شود. ابعاد مدیریت امور شهری و نقش شهرداریها هنوز حل نشده است. وظایف و اقدامات پلیس برای برخورد با ناهنجاریها سلیقهای و کشدار تعریف میشود.
مشکلات بودجه ای
به گفته وی، هر کاری که جزو اختیارات خاص یک نهاد تعریف نشود، بهسرعت با مشکل تامین بودجه مواجه خواهد شد و در شرایط کمپولی یا حتی بیپولی نهادهای دولتی، هیچ مدیری به خود اجازه نمیدهد که بودجه اندک خود را صرف اموری کند که به نظرش خارج از چارچوب وظایف آنان است، حتی اگر آن مسأله مهم باشد.
فقدان هماهنگی های نهادها
امینی در پایان می گوید: فقدان هماهنگی اداری و اجرایی در اموری که به بیش از یک نهاد اداری مربوط میشود، بسیار واضح و روشن است. هنگامی که این موارد را در کنار غیرپاسخگو بودن نهادهای رسمی قرار میدهیم، نتیجه از پیش روشن خواهد شد. وضعیت دروازه غار نماد این مشکلات است.
درواقع میتوان مدعی شد که وضعیت دروزازه غار نمادی از ناهماهنگی میان نهادهای رسمی و فقدان برنامه برای حل مشکلات اجتماعی است تا زمانی که در این زمینه هماهنگی های لازم بین دستگاههای اجرایی و مسئول اتفاق نیفتد نمی توان چهره فعلی دروازه غار را تغییر داد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر