امتناع کلمبیا از چپ‌گرایی - ۶ دی ۹۴
هادی اعلمی فریمان
پژوهشگرآمریکای جنوبی
البته تحلیلگران معتقدند اهداف سیاسی از حمله به اردوگاه فارک وجود داشته است که مهم‌ترین آن فقدان دستاورد اوریبه در مقابله با فارک بوده است و کاهش عملیات فارک نتیجه حملات ارتش کلمبیا نبود، بلکه تلاش دیپلماتیک و نفوذ چاوز در روابط با فارک بود و حضور چاوز برای میانجیگری موجب تضعیف موقعیت داخلی اوریبه می‌شد و هدف اوریبه جلوگیری از میانجیگری چاوز از طریق ایجاد تشنج در منطقه بود. بلافاصله پس از تنش، دو کشور درگیر در اجلاس سران کشورهای آمریکا آشتی کرده و بحران نیز فروکش کرد اما تبعات ناشی از بحران موجود بود.

به علاوه رسانه‌های غربی نیز با درج مقالات و مطالبی دائما به همکاری ونزوئلا با فارک دامن می‌زنند، اما این ارتباط فراتر از روابط مقطعی باید با توجه به تنش‌های مرزی مصنوعی دو کشور خارج از مسائل سیاسی مقطعی یا فعلی مورد ارزیابی قرار گیرد زیرا سابقه تاریخی دو کشور در اختلافات مرزی دیرینه است. سابقه اختلاف با کلمبیا به دهه‌های پیش باز می‌گردد. مرز طولانی با کلمبیا پیش از 2219 کیلومتر عامل اصلی اختلافات است که سابقه‌اش به 1830 میلادی بازمی‌گردد و از 1930 بود که مذاکراتی برای حل آنها آغاز شد. درباره شورشیان فارک، ونزوئلا سعی کرده است، موضع بی‌طرفانه اتخاذ کند و با شورشیان به جهت جلوگیری از حمله به خاکش پیمان عدم تجاوز امضا کند. این اقدام ونزوئلا بدون تایید رسمی دولت کلمبیا صورت گرفت. توجیه دولت وقت ونزوئلا پیگیری منافع امنیت ملی خود بوده است. ونزوئلا مدعی است که کلمبیا به دلیل ناتوانی از تسلط به قلمرو جغرافیایی خود فاقد حاکمیت مرکزی است و هزینه این ناتوانی در اداره امور نباید از سوی همسایگان پرداخت شود، زیرا به ناآرامی در کشورهای همسایه هم دامن زده می‌شود، خشونت در کلمبیا به درون مرزهای دیگر هم تسری می‌یابد. اما دولت کلمبیا سعی دارد این ارتباط فارک با همسایگان را به شرایط جدید سیاسی پیوند دهد. از منظر کلمبیا تحولات 1998 ونزوئلا و خرید تسلیحات نظامی و درگیر شدن نظامیان ونزوئلایی در امر سیاست و گسترش پدیده چپ گرایانه نوعی تهدید جدی تلقی می‌شود.

در مقابل ونزوئلا نیز برنامه کلمبیا و گسترش تسلیحات نظامی را تحت مدیریت و کمک مالی گسترده ایالات‌متحده نوعی ابزار مداخله و منازعه احتمالی برای خاکش تلقی می‌کند و بهانه کلمبیا را برای مبارزه با قاچاقچیان نمی‌پذیرد. کلمبیا در سطح منطقه‌ای و خرده منطقه‌ای احساس وظیفه انقلابی ونزوئلا را وضعیتی تجدیدنظرطلبانه و عدول از منافع امنیت ملی منطقه‌ای تلقی می‌کند و معتقد است این حرکت با سیاست‌های وحدت منطقه‌ای سازگار نیست.

از منظر حکومت فعلی ونزوئلا شمار زیادی از مولفه های موثر بر مرزهای دوجانبه وجود دارد که به‌عنوان تهدیدهای بالقوه امنیت و دفاع ونزوئلا محسوب می‌شود و بنابراین دولت ونزوئلا برای کاهش آسیب‌های امنیتی اقدام به امضای پیمان عدم تجاوز با شورشیان کرده است زیرا تنها راه ونزوئلا برای ثبات بخشی به مرزها است، بنابراین ونزوئلا همواره با سیاست صبورانه و استراتژی انبساط، جست‌وجوی فرصت‌ها را در مذاکره حفظ کرده و سعی در کاهش سطح جرائم و حوادث خشونت بار مرزی دارد. در این فرآیند به نظر می‌رسد فارک جزیی از مسایل کلان مرزی بین ونزوئلا و اکوادور با کلمبیا است که با توجه به ایدئولوژی فکری نزدیک به چپ‌گرایان، مسائل جغرافیایی، مرزی و قاچاق مواد مخدر مدیریت آن به راحتی و در کوتاه‌مدت میسر نباشد.


راهکارهای مدرن‌سازی

حکومت کلمبیا با توجه به مشکلات و چالش‌های مختلف در مقاطع مختلف راهکارهای متفاوتی برای مدرن‌سازی کشور اتخاذ کرده است. در مقاطعی که قدرت شورشیان برتر بوده و کنترل سرزمینی بیشتری داشته‌اند، دولت کلمبیا ترجیح داده است با آنان مذاکره کند و قلمروهای دهقانی را به رسمیت بشناسد و در سال‌های اخیر به یاری کمک‌های ایالات‌متحده و «برنامه کلمبیا» در جهت بهبود شرایط، طرح امنیت دموکراتیک، قانون صلح و آشتی و بسیج‌زدایی از شبه‌نظامیان، حملات مکرر به فارک و انحلال سازمان اطلاعات را به اجرا گذاشته است.


برنامه کلمبیا

در جولای سال 2000 بیل کلینتون رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده لایحه کمک یک میلیارد دلاری به پلیس و نیروهای نظامی کلمبیا را به امضا رساند. برنامه کلمبیا سرفصل همکاری ایالات‌متحده و کلمبیا بود که در آن تنها به کمک نظامی علیه مواد مخدر و شورشیان تمرکز شده بودو بسیاری از مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی مورد غفلت و فراموشی قرار گرفته بود و همین مساله بعدها چالش بزرگی برای این برنامه محسوب شد. دولت وقت پاسترانا اعلام کرد که برنامه کلمبیا به 5/ 7 میلیارد در عرض سه سال نیاز دارد که 5/ 3 میلیارد آن کمک جامعه بین‌المللی است.