بخش ششم
دکترین هیلاری - ۷ آذر ۹۴
جیمز ترائوب
منبع: فارن پالیسی
بهعنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده به نظر میرسد کلینتون به اشارات رابرت گیتس بیشتر توجه داشته است. میشله فلورنی گیتس، بهعنوان معاون وزیر دفاع سابق ایالات متحده میگوید: دقیقا یادم نمیآید سر چه موضوعی بحث میکردیم اما رابرت گیتس و هیلاری کلینتون نظرشان در مورد آن موضوع یکی بود و با بقیه فرق داشت. (بعدها متوجه شدم آنها در ابتدا موافق حمله هوایی به لیبی نبودند و خواستار مداخله بیشتر ایالاتمتحده بودند و سر این موضوع این دو نفر در یک جبهه قرار داشتند).
جیمز ترائوب
منبع: فارن پالیسی
بهعنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده به نظر میرسد کلینتون به اشارات رابرت گیتس بیشتر توجه داشته است. میشله فلورنی گیتس، بهعنوان معاون وزیر دفاع سابق ایالات متحده میگوید: دقیقا یادم نمیآید سر چه موضوعی بحث میکردیم اما رابرت گیتس و هیلاری کلینتون نظرشان در مورد آن موضوع یکی بود و با بقیه فرق داشت. (بعدها متوجه شدم آنها در ابتدا موافق حمله هوایی به لیبی نبودند و خواستار مداخله بیشتر ایالاتمتحده بودند و سر این موضوع این دو نفر در یک جبهه قرار داشتند).
گیتس اغلب خواستار اقدامات قهری در مواجهه با تهدیدات است و هیلاری کلینتون هم در این رابطه با وی هم عقیده بود. برای مثال در سال 2010، زمانی که قرار به تشکیل جلسهای شد تا در برابر تهدید کرهشمالی پاسخی مناسب بدهند، گیتس و هیلاری کلینتون مانند همیشه خواستار اقدامات شدیدتر بودند. از جمله این دو میگفتند ایالات متحده باید نیروهای هوایی خود را به «دریای زرد» بفرستد. هر دو در برابر بازیگرانی که بهعنوان تهدید علیه ایالات متحده به حساب میآمدند، خواستار استفاده از زور بودند. در بخشی از کتاب «ماکسیمالیست»، نوشته پرفسور استیفن سستانوویچ، بهعنوان یکی از مقامات سابق ایالات متحده شرح میدهد که یک نوسان دائمی بین تعامل و کاهش هزینه در امور بینالملل وجود دارد. او مینویسد: اوباما در این مقیاس یک مینیمالیست است که در پی کاهش حضور نظامی ایالات متحده در سراسر جهان است.
او در این کتاب مینویسد: کسی که در باب مدیریت باراک اوباما در حوزه امنیت ملی به وی مشاوره میدهد به دنبال حداقلی کردن حضور نظامی آمریکا بوده است اما در مقابل وزیر سابق امور خارجه (هیلاری کلینتون) از جمله کسانی است که میتوان وی را در زمره «ماکسیمالیستها» قرار داد. کسانی که رد پای نظامی گستردهای را برای آمریکا در سراسر جهان در نظر میگیرند. در مرکز نظریات هیلاری کلینتون گزینه استفاده از قوه قهریه وجود دارد، زیرا اعتقاد مضحکی دارند که آمریکا برای رهبری جهان به یک بال نظامی قوی نیاز دارد. «درِک کولت»، یکی از همکاران هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه ایالات متحده میگوید: برای پی بردن به عقاید کلی هیلاری کلینتون باید به سخنرانی وی در شورای روابط خارجی آمریکا در سپتامبر سال ۲۰۱۰ توجه کنید. اوباما تمام هم و غم خود را گذشته بود تا آخرین سربازان آمریکایی را از عراق خارج کند و برقراری امنیت را به خود عراقیها بسپارد و قول داد که تمام انرژی خود را به مسائل داخل خانه اختصاص دهد. او در قیاس باراک اوباما با هیلاری کلینتون میگوید: اینگونه که در مورد هیلاری کلینتون میگویند قضاوت صحیحی صورت نگرفته است. او زندگی بیشتر و امید بیشتر میخواست. بیایید این همه منفی نباشیم.
اما هیلاری کلینتون در سخنرانی خود از معماری جهانی، از گفتوگوی موسسات رسمی با موسسات غیررسمی سخن میگفت و اعتقاد داشت استفاده از شیوههای قدیمی دیپلماسی همچنان موثر است. زیرا به باور وی استفاده از این شیوه موجب تقویت اتحادهای فرسوده میشود. هیلاری کلینتون اعتقاد دارد در این شرایط میتوان توافقهای دو جانبه دفاعی موثر و برابر داشت. او این رویکرد را نام «قدرت هوشمندانه» داده بود. اما چیزی که سخنرانی وی را در آن روز متمایز میکند، تن صدای وی است. او از مشکلات جدید جهانی سخن میگفت. او استدلال میکرد که رهبری آمریکا نباید خدشهدار شود، بلکه باید بیشتر از اینها آمریکا را در مشکلات جهانی مداخله داد. او در آن سخنرانی گفت: من زمانی که سفر میروم این موضوع را از تکتک چهرههای مردم میتوانم ببینم. نه فقط مردم جوان، بلکه بیشتر مردم این کشور خواستار آن هستند تا آمریکا فرصتهای برابر را در دنیا به وجود آورد.
او گفت: آمریکا باید روح «میتوان- و انجام دادن» را در سراسر دنیا پخش کند. آنها آمریکا را نه تنها به چشم یک مداخلهگر نمیبینند، بلکه آن را به چشم یک رهبر جهانی نگاه میکنند. او بلافاصله پس از این سخن، اندیشه اصلی خود را بیرون میریزد: حالا پس از سالها جنگ و عدم ثبات، مردم دنبال این هستند تا ببینند آینده چه برای آنها دارد، در داخل و خارج. او ادامه میدهد: پس بگذارید بهطور شفاف بگویم. آمریکا میتواند و باید رهبری دنیا در قرن جدید را بهعهده بگیرد. اوباما در آن روز در سخنرانی خود کلمه «درگیر» شدن را بهکار برد تا هدف از دیپلماسی خارجی خود را نشان دهد. این کلمه «درگیر» شدن در سیاست خارجی آمریکا کافی به نظر نمیرسد. اما هیلاری کلینتون به هر دو سوال پاسخ داد: هم به درگیر شدن اعتقاد دارد و هم نیاز کسانی را که بر این باورند آمریکا باید بیش از درگیر شدن وارد مسائل جهانی در دنیای چند قطبی شود، پاسخگوست.
هیلاری کلینتون نشان داد مسائل خارجی برای وی به اندازه مسائل داخلی اهمیت دارد. «اوباماگراهایی» مانند «جیمز مان» خاطر نشان میکنند که سخنرانی آن روز هیلاری کلینتون نشان داد که وی برای مدیریت آمریکا همچنان به شیوه قدیمی اعتقاد دارد و هنوز چشم به دوران جنگ جهانی دوم دارند. تمایل به استفاده از زور در دیدگاههای هیلاری کلینتون به وضوح قابل تشخیص است. اما آیا حد و اندازهای هم دارد. در ژوئن 2014، رابرت کاگان، تحلیلگر مسائل خارجی که از او بهعنوان تئوریسین «نئو محافظهکاران» یاد میشود (البته کاگان از اصطلاح خودساخته لیبرال مداخلهگر استفاده میکند)، در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت که در کل با سیاست خارجی هیلاری کلینتون راحت است.
او در این مصاحبه تاکید میکند: «اگر او همین دیپلماسی را دنبال کند و من فکر میکنم که میکند، باید او را یک نئوکان دانست. هر چند که میدانم طرفداران او از این کلمه در خصوص او بهشدت پرهیز خواهند کرد. آنها سعی میکنند اصطلاح دیگری برای وی پیدا کنند و او را با آن صدا بزنند نه یک نئوکان. » در سال ۲۰۱۱، هیلاری کلینتون کاگان را بهعنوان مسوول امور دیپلماسی خارجی قرار داد تا به او در این خصوص مشورت دهد. میتوان با این توصیفات هیلاری کلینتون را جورج دبلیو بوش ملایم شده دانست، یا اینکه وی یک نسخه خشنتر و بیپرواتر از باراک اوباماست؟
ارسال نظر