نقشه پوتین برای اروپا و قفقاز
محمدحسین باقی: سیاست خارجی روسیه دو بازتاب در هم تنیده دارد: «اتفاقات بد» زمانی رخ میدهد که دیگر به روسیه اجازه داده نمیشود تا از شهروندانش حمایت کند و «اتفاقات بدتر» هم زمانی رخ میدهد که آن همسایگان برای کسب حمایت به جای دیگری نظر دوخته باشند؛ اما شاید روسیه هم برنامههایی برای این همسایگان ناسپاس و دروغین داشته باشد.
محمدحسین باقی: سیاست خارجی روسیه دو بازتاب در هم تنیده دارد: «اتفاقات بد» زمانی رخ میدهد که دیگر به روسیه اجازه داده نمیشود تا از شهروندانش حمایت کند و «اتفاقات بدتر» هم زمانی رخ میدهد که آن همسایگان برای کسب حمایت به جای دیگری نظر دوخته باشند؛ اما شاید روسیه هم برنامههایی برای این همسایگان ناسپاس و دروغین داشته باشد.
مجموعهای از نقشهها- که ابتدا در جولای 2012 از سوی Express Gazeta چاپ مسکو منتشر شد، درست پیش از آغاز بحران فعلی در اوکراین- دوباره منتشر شده و به نظر میرسید این نقشهها طرحهای نهایی مسکو در اوکراین و خارج نزدیک روسیه را نشان میدهد. تردیدآمیز است که این نقشه بیانگر طرح بازی واقعی از سوی پوتین باشد. «اکسپرس گازتا» معتقد است که «متخصصان ژئوپلیتیک گمنام» این نقشه را براساس اطلاعات «اوپن سورس» از موسسات تحقیقاتی و آثار استراتژیستهایی مانند الوین تافلر، زبیگنیو برژینسکی و ساموئل هانتینگتون طراحی کردهاند. در عوض، این نقشه باید بهعنوان تصویری کارتوگرافیک از تحقق آرزوی روسی برآورد کرد که بازتاب امیدها و ناامیدیهای دستکم بخش کوچکی از افکار عمومی روسیه است. براساس این نقشه، ظاهرا برخی در روسیه امیدوارند که تا سال 2035 اروپا از هم بپاشد، به شدت اسلامی شود و از ظهور مجدد آلمان رنج ببرد. زیگموند فروید در کتاب «تفسیر یک خواب» در سال 1899 تحقق آرزو را بهعنوان ارضای امیال سرکوب شده از طریق فرآیند ضمیر ناخودآگاه مانند خوابها، رویاها و توهمات تعریف میکند. این نقشه، رویای روسیهای است که از جایگاه کوچک خود در جهان سرخورده شده و از همسایگان اروپایی خود با به اجرا در آوردن توهمات ژئوپلیتیک به زور اطاعت و رضایت میطلبد.
اروپای غربی
در نگرشی که از دوران کمونیسم به بعد واقعا تغییری نکرده- و شاید با احساس ضدغربی از زمان پایان اتحاد شوروی تقویت شده- روسیه، اروپای غربی را به لحاظ اخلاقی و اقتصادی ورشکسته میداند؛ منحط و نزدیک به فروپاشی. از این رو، تجزیه تقریبا تمام دولتهای مهم اروپایی از بریتانیا آغاز میشود. پس از آنکه اسکاتلند همه پرسی برگزار کرد، ایرلند شمالی به سوی جمهوری رفته و خواهان پیوستن به ایرلند متحد است که بهطور موثری پادشاهی متحده را به انگلستان و ولز تقلیل داده است. به نوشته «اکسپرس گازتا»، بحران اخیر اقتصادی تمرکز زدایی از اسپانیا را تسریع کرده، کاتالونیا و باسک را به سوی استقلال برده و باعث شده سایر نقاط اسپانیا در قالب کنفدرالی همزیستی داشته باشند.
فرانسه نیز بخشی از سرزمینهایش را به باسک میبازد اما مساله مهم «فروپاشی تکثر فرهنگی» به دلیل شکست در وفق دادن «مردمان رنگین پوست» است یعنی مهاجران رسیده از مستعمرات سابق فرانسه. این نقشه نشان میدهد که این وضعیت تا جایی بدتر خواهد شد که فرانسه مجبور به دیپورت کردن اقلیتهای قومی به مناطق جنوب شرقی میشود که «عربنشین» نامیده میشود؛ منطقهای اسلامی در مارسی و پایتخت آن (به دلایلی، جزیره کورس تنها میماند و آلزاس و لورن بار دیگر به دست آلمان میافتد). بلژیک هم رفتنی است و به مناطق قومی- زبانی تقسیم میشود. فلاندرزها در شمال به هلند و اتحادیه هلندی میپیوندند؛ اما این نقشه به شکل بدی والونیای فرانسه زبان را از دست فرانسه دور میسازد.
اروپای مرکزی
ایتالیا هم- بر حسب خطوط اقتصادی- به دو بخش تقسیم میشود: اتحادیه شمال که کشور را تا حوالی مرز توسکانی- لاتزیو در کنترل دارد. روم بخش جنوبی ایتالیا میشود که آنقدر فقیر است که نمیتواند مانع جدایی ساردینیا و سیسیل شود. بوسنی و هرزگوین- محصول دیپلماسی آمریکا- پاکسازی شده و میان کرواسی و صربستان تقسیم میشود. ترکیه بخش بزرگی از آلبانی (عمدتا مسلماننشین آن) را همراه با کوزوو و بخشهای قابل توجهی از صربستان و مقدونیه (که آلبانیای بزرگ را تشکیل میدهند) به دست میآورد. مجارستانِ انتقامجو در نهایت بخشی از سرزمینهایی را که پس از فروپاشی امپراتوری اتریش- مجارستان از دست داد،به دست خواهد آورد و «وجوودینا» را از صربستان و بخشی از ترانسیلوانیا را از رومانی نصیب خود میکند. اما لهستان بیچاره. این دوست جدی سابقا اسلاوی، متحد سرسخت کمونیست، که اکنون میخواهد غربی شود به دلیل بیوفایی به روسیه مادر با تکه تکه شدن مجازات میشود. در غرب، آلمان مدعی پومرن ساحلی و سیلسیا میشود. برلین حتی پروس شرقی را از نو جذب و روسیه را مجبور میکند که از نیمه شمالی سرزمین خود بگذرد. عجیب به نظر میرسد که روسیه مایل به دل کندن از منتهی الیه غرب خود باشد؛ اما این مساله مقدم بر تقدس مرزهای روسیه است: حماقت خروج از زیر چتر امنیتی روسیه را به ورشو مورد تاکید قرار میدهد. مساله آخر در این قسمت از اروپا این است که بخش کوچکی از غرب اوکراین اعلام استقلال میکند.
اروپای شرقی
یک اتحادیه اروپای نامتحد و از همگسیخته، روسیه را قادر میسازد تا کنترل مناطق روسینشین را از دولتهای بالتیک به زور غصب کند. استونی منطقه ناروا را از دست میدهد، لاتویا منطقه دونیسک را از دست میدهد و مسکو هم بلاروس را در قالب منطقهای روسی در میآورد. همچون لهستان، اوکراین هم به دلیل گناه غربگرایی خود مجازات میشود: نه تنها روسیه شرق و جنوب این کشور را به خود ضمیمه میکند بلکه غرب اوکراین هم بهعنوان «گالیسیای مستقل» از آن جدا میشود (که میتواند بخش شرقی لهستان را از آن خود کند). رومانی هم برای جبران از دست دادن و واگذار کردن ترانسیلوانیا به مجارستان، مولدوا را میگیرد، به جز بخشی که به روسیه تعلق میگیرد. بلغارستان هم که از جایگاه سنتی خود به واسطه تسخیر بروکسل از سوی روسیه میترسد از سوی ترکیه مجازات میشود و به دلیل اقلیت بلغاری ترک، بندر بورگاس به ترکیه میرسد.
قفقاز
رویای روسی در قفقاز چیست؟ به راستی، شمال شرق این منطقه شاهد ظهور امیرنشین قفقاز است. شاید این یک عقب نشینی استراتژیک باشد که از دست دادن سرزمینی را به حداقل رسانده و باعث گسترش تجزیهطلبی اسلامی به چچن، اینگوش و داغستان شود.
گرجستان نیز هزینه ایستادگی در برابر روسیه و نزدیکی به غرب را میپردازد: روسیه مستقیما استان تجدیدنظر طلب آبخازیا را ضمیمه میکند و این در صورتی است که گرجیها بپذیرند که خوب بازی کنند، زیرا در این نقشه آنها کنترل اوستیای جنوبی - یک تحتالحمایه روسی در خاکشان- را دوباره به دست میگیرند. اما این پایان مشکلات گرجستان نیست. روسیه، برای برقراری یک راه نجات برای متحد خود ارمنستان، از کریدوری که مستقیم از سرزمین گرجستان میگذرد اخاذی میکند و در عمل آن را به گرجستان غربی و کاختی تقسیم میکند. مقاله اکسپرس گازتا، به این نکته توجه داشت که در نقشه پیشنهادی شان همه چیز به درستی و به دقتی که پیشبینی شده ممکن است رخ ندهد. البته این درست است اما اندکی هم ریاکارانه است. انسانها مقید به اعتماد به این نقشهها هستند. این توهم کارتوگرافیک ترسیم سرخوردگی سیاست خارجی روسیه است با پیشبینی شکست آینده «دشمنان» و پیروزیهای آینده برای خودش. اگر دوست دارید بخندید. هرچند ممکن است این نقشه اکنون مضحک به نظر رسد- در مقایسه با گذشته و سال ۲۰۱۲ - اما بیتردید به نظر میرسد وضعیت روی زمین در این جهت در حال حرکت باشد.
ارسال نظر