نویسنده: مارک آر. کندی

مترجم: رفیعه هراتی

میلیونر اهل منهتن با تاثیرگذاری بزرگ‌تر از آنچه تاکنون صحنه سیاسی آمریکا به خود دیده است و با این پیام پوپولیستی که نظام با او رفتار ناعادلانه‌ای دارد، افراد ثروتمند در کنترل واشنگتن هستند و اینکه هیچ‌کس به جز او نمی‌تواند به وضعیت تاسف‌باری که آمریکا در آن قرار دارد، رسیدگی کند. او کل نیروی کمپین‌های مخالفان خود را از میان می‌برد. او طبقه حاکم را پریشان می‌کند و یک نیروی غیرقابل توقف به نظر می‌رسد.


البته اینها تصویر تئودور روزولت است. گاهی فراموش می‌کنیم که او طغیانگر زمان خودش بود. او از خطوط حزب جمهوری‌خواه پیروی نمی‌کرد. روزولت وضعیت موجود را به چالش کشید. او پایبند منافعی که رهبران سنتی این حزب تحمیل می‌کردند نبود. اگر بخواهیم صادق باشیم، او در آلبانی (منطقه‌ای در نیویورک) همان واکنش‌هایی را برانگیخت که اکنون ترامپ در واشنگتن برمی‌انگیزد. دلیل اینکه جمهوری‌خواهان بر روزولت برچسب معاون مک‌کینلی می‌زدند، این بود که او را کنار بگذارند.


آیا ترامپ شایستگی میراث‌داری روزولت را دارد؟ هم روزولت و هم ترامپ دوره‌های اقتصادی را پشت‌سر گذاشتند که افراد کمی کامیاب شدند و بسیاری لطمه دیدند. پیام هر دوی آنها پاسخگویی به نگرانی‌های اقتصادی طبقه کارگر است. روزولت خواستار شکستن انحصاری بود که هسته ماشین جمع‌آوری پول حزب جمهوری‌خواه در دهه ۱۹۰۰ به شمار می‌رفت. امروز ترامپ با صحبت از افزایش مالیات‌ها با طبقه ثروتمندان مواجهه می‌کند. این مساله با متوسل شدن به رای‌دهندگان طبقه متوسط عرف و سنت حزب جمهوری‌خواه را به چالش می‌کشد.


اکنون مردم متوجه شده‌اند که وضع تغییر کرده است و باید چیز جدیدی را امتحان کرد. محبوبیت ترامپ و روزولت از بی‌باکی آنها در تایید این واقعیت ناشی می‌شود.

بنابراین آیا ترامپ وارث میراث روزولت است؟ در اینجا ماهیت آنچه را که روزولت به دست آورد بررسی می‌کنیم و به این مساله می‌پردازیم که ترامپ تا چه حد پذیرای این میراث است.

روزولت این لیاقت را داشت که به دلیل سه اقدام شجاعانه‌ای که انجام داد یکی از مهم‌ترین روسای جمهوری آمریکا نام بگیرد.


۱- انحصار شکنی. روزولت با مواجهه با منافع مستحکمی که هم اقتصاد و هم حزب جمهوری‌خواه را احاطه کرده بود برای شکستن انحصارهایی که در آن زمان حاکم بود، رقابتی را برانگیخت که به قدرت اقتصادی آمریکا جان بخشید. او انحصار شرکت استاندارد اویل متعلق به جان دیویس راکفلر و انحصار خطوط آهن که در اختیار جی‌پی مورگان، راکفلر و جیمز جی هیل بود را شکست. افراد کمی دشواری این کار را درک کردند. روزولت با این کار مخالفت‌های سیاسی را به جان خرید، قدرت بازار را تقویت کرد، محدودیت‌های انحصاری را تسهیل و آمریکا را به مقام رهبری بلندمدت جهان منصوب کرد.


امروزه معادل این شرایط، انعطاف‌ناپذیری سیستم آموزش همگانی است که مانع می‌شود افراد بسیاری به اقتصاد مدرن مجهز شوند. این مساله به معنی تمایل به حمایت از اتحادیه معلمان، دفاع از انتخاب مدرسه و پاداش دادن به بهترین معلمان است. انحصارشکنی روزولت تضمین کرد که بهترین پیشنهادها، پیروز خواهند بود. در نتیجه، کارگران آمریکایی رقابتی‌ترین کارگران جهان به شمار می‌روند. آزادسازی تجارت تضمین می‌کند «بهترین» در صحنه جهانی غالب خواهد شد. به دلیل اینکه آمریکا اقتصاد بازی دارد، کارگران آمریکایی از کاهش موانع دیگر اقتصادها منتفع می‌شوند.


ترامپ اما درباره انتخاب مدرسه سکوت کرده و در صحبت درباره تجارت رویکردی انتقادی داشته است.


2. ناوگان بزرگ سفید و 3. کانال پاناما. شعار روزولت مبنی بر«نرم خویی داشته باش و چوب بزرگی هم در دست» از طریق سرمایه‌گذاری روی چوب پشتیبانی شد. او اقدام شجاعانه‌ای انجام داد و کانال پاناما را ساخت، درنتیجه ناوگان آمریکا که «چوب» روزولت بود توانست به دو اقیانوس دسترسی پیدا کند. او به دنبال تسهیل جریان تجارت بین شرق و ساحل غربی ایالات‌متحده برای بهبود اقتصاد و پیوند دادن شرق و غرب به یکدیگر بود. امروز معادل این مساله پذیرش این موضوع است که گرچه آمریکا همچنان بزرگ‌ترین کشوری است که جهان به خود دیده است، اما موجود عظیم‌الجثه‌ای نیست که به راحتی بتواند متحدانش را «به آتش بکشد» یا کشورهایی که به‌عنوان «بازندگان» ایالات‌متحده را به چالش می‌کشند، نادیده بگیرد. نرم‌خویی بهتر است. اما نقش بی‌بدیل ایالات‌متحده در حفظ صلح نیازمند آن است که این کشور چوب خود را تیز کند و از طریق تحت کنترل درآوردن بدهی‌ها، پایان دادن به افزایش مقررات و اصلاح نظام مالیاتی اقتصاد خود را تقویت کند.


ترامپ مطمئنا در امتحان «نرم‌خویی» رد می‌شود. او آنقدر مشغول تحقیر متحدان و خشمگین کردن رقبای آمریکاست که فرصت نمی‌کند به موضوعات جدی مانند حق، قانون‌گذاری و اصلاحات مالیاتی بپردازد. به نظر می‌رسد ترامپ به لفاظی‌های پوپولیستی اعتیاد و به پیشنهادهای جدی سیاسی آلرژی دارد.


ترامپ درباره این مساله که چین از آمریکا پیشی می‌گیرد ابراز نگرانی می‌کند و مشتاق است که چین را «دشمن» بنامد. او به جای آنکه با تقویت اتحاد اقتصادی با کانادا و مکزیک مانع شود چین، آمریکای شمالی را پشت‌سر بگذارد، خود را با اهریمن جلوه دادن همسایه جنوبی مشغول کرده است. او پتانسیل شراکت ترنس-پاسیفیک و پیمان تجاری و سرمایه‌گذاری ترنس-آتلانتیک را در مستحکم کردن قوانین مبتنی بر سیستم تجاری نادیده می‌گیرد. روزولت با میانجیگری بین روسیه و ژاپن از منافع آمریکا حفاظت کرد، اما ترامپ می‌گوید اگر روسیه کمک ما را می‌خواهد باید به ساز ما برقصد. این گفته شاید شوخی به نظر برسد اما این نوع اظهار نظرها فقط حس ناسیونالیستی پوتین را تحریک می‌کند. ترامپ حقیقت سخنان روزولت را درنیافته است. سیاست، بازی جمع و ضرب است نه تفریق و تقسیم. بنابراین ترامپ به دلیل تعلق خاطرش به تقسیم، سزاوار جانشینی روزولت نیست. او به جای اینکه مردم را به مسیری فرابخواند که بدون ویران کردن دیگران، آنها را بالا ببرد به ترس‌های حقیرانه مردم متوسل می‌شود. روزولت شیفته این مثل بود که: «همیشه این تمایل وجود دارد که باور کنیم صدها مرد کوچک می‌توانند همانند یک مرد بزرگ رهبری کنند. اما این‌گونه نیست.» در اینجا موضوع، ریاست‌جمهوی آمریکا است. باید امیدوار باشیم که مرد یا زن بزرگی را پیدا کنیم که مانند روزولت بتواند اقدامات شجاعانه‌ای برای بازگرداندن آمریکا به مسیر شکوفایی و رهبری انجام دهد و ترامپ این مرد نیست.