فروپاشی میراث ملا عمر

گروه جهان: «قاری بریال»، رهبر خودخوانده طالبان در ولایت کاپیسا، باید مدت‌ها پیش کشته شده باشد. برادر، همسر و پدر این رهبر طالبان در حمله آمریکایی‌ها در سال ۲۰۰۸ کشته شدند. زمانی که بمب‌ها یکی پس از دیگری همچون تگرگ از آسمان فرو می‌ریخت، بریال با پوشیدن پوستین بره از غائله گریخت. امروز و در زمانی که جناح‌های مختلف طالبان به تضعیف فرآیند صلحی می‌پردازند که از سوی اشرف غنی آغاز شده و بمب‌گذاری‌های متعدد کابل را به لرزه انداخته است، بریال هنوز توبه نکرده است. این رهبر ۲۹ ساله طالبان می‌گوید مرگ ملاعمر، رهبر یک چشم طالبان، در چند سال گذشته برای اعضای ارشد این گروه مسجل شده بود. این فرمانده خودخوانده طالبان می‌گوید مرگ او تاثیری بر اهداف طالبان ندارد.


دو سال پیش رسانه‌های افغانی اعلام کردند بریال به همراه چند فرمانده دیگر طالبان و دو خارجی در حملات آمریکایی‌ها کشته شده است. اما او در 10 اوت 2015 از منطقه‌ای در استان زابل در افغانستان، نزدیک مرز پاکستان، با ایندیپندنت مصاحبه کرد. بریال که همچنان 90 مبارز طالبان را رهبری می‌کند، می‌گوید: «ما به نبرد خود ادامه خواهیم داد تا زمانی که قانون شریعت حاکم شود. من نه برای ملا عمر می‌جنگیدم و نه برای کس دیگر. من به خاطر علتی می‌جنگیدم که این علت هنوز وجود دارد. می‌خواهم در مبارزه کشته شوم.» او می‌گوید در سال‌های اخیر، از 11 - 10 حمله که برای کشتن او و مبارزانش طراحی شده بود، جان سالم به در برده است. بریال می‌گوید: «طالبان ریشه خود را از دست داد. مبارزه بر سر رهبری در این گروه هنوز ادامه دارد. فرماندهانی مانند من مسوولیت دارند. تمام کسانی که برای من می‌جنگند جوان هستند. همگی به جنگ باور دارند. تسلیم نخواهیم شد و به جنگ ادامه خواهیم داد.»


از سخنان این رهبر خودخوانده طالبان می‌توان چنین استنباط کرد که طالبان یک گروه منسجم و متشکل نیست بلکه گروهی است، متشکل از چند جناح که اگرچه ذیل نام طالبان فعالیت می‌کنند اما هر یک ادعای رهبری دارد و خود را مستقل از سایرین می‌داند. با این حال، وقتی روز دوشنبه حملات انتحاری در افغانستان انجام گرفت که گفته شد طی یک سال اخیر چنین حمله‌ای سابقه نداشته، اشرف غنی دولت پاکستان را به دلیل حمایت از طالبان متهم کرد. غنی می‌گوید: «ما می‌دانیم پایگاه طالبان در آنجاست. می‌دانیم که آنها آنجا فعال هستند. باید همه آن فعالیت‌ها متوقف شود.»


به گزارش ایندیپندنت، نام «قاری بریال» در «فهرست قتل» فرماندهان طالبان قرار دارد. ظاهرا رهبری طالبان، گروهی که در زمره نزدیکان ملاعمر بودند، پس از ملاعمر می‌کوشد تا به هر وسیله‌ای مدعیان رهبری را کنار بزند و طالبان را به گروهی منسجم و یکپارچه تبدیل کند که تنها از یک رهبر فرمان ببرد. بریال می‌گوید: «ملاعمر برای ابد زنده نمی‌ماند. کار خود را انجام داده بود و رهبری و نگاه را به ما داده بود. آن نگاه جهاد و مبارزه است.» همان طور که مرگ ملاعمر موجب گروه گروه شدن طالبان شد، روی کار آمدن ملا اختر منصور هم باعث شکاف بیشتر این جریان شد. منصور در واقع مدت‌ها است که رهبری طالبان را در دست دارد. او به پاکستان نزدیک است و گفته می‌شود تحت فشار اسلام‌آباد مایل به مذاکره با دولت افغانستان است.


در استان غزنی، جنوب کابل و نزدیک استان زابل در مرز با پاکستان، «احمد گل» فرماندهی گروهی ۳۵ نفره از طالبان را در دست دارد. بر خلاف بریال که میلی برای آشتی با جریان اصلی طالبان ندارد، «گل» می‌گوید حاضر به مصالحه با این جریان است. او می‌گوید: «باید منتظر بمانیم و ببینیم. من آماده صلح هستم اما باید دستور روشنی - هم دینی و هم سیاسی- از رهبری داشته باشیم.» این رهبر ۳۸ ساله طالبان می‌گوید: «در این صورت، سلاح بر زمین خواهم گذاشت. اکنون نبرد برای کسب قدرت است و شرایط برای گذاشتن سلاح بر زمین مساعد نیست.»


«مالک کاکار»، فرماندار منطقه در زابل است. او می‌گوید 26 عضو خانواده‌اش را در حملات طالبان از دست داده است. با این حال، او هم می‌گوید: «اگر 150 نفر از اعضای خانواده‌ام را هم از دست بدهم و اعضای قبیله‌ام هم کشته شوند با طالبان صلح خواهم کرد. صلح برای کشور حیاتی است. وقتی در دهه 70 سرباز بودم با صلح آشنا شدم.» او برای صلح با طالبان شرطی می‌گذارد که به نظر غیرمنطقی یا بعید است. وی می‌گوید: «اگر طالبان از آنچه کرده‌اند توبه کنند، حاضرم با آنها صلح کنم.»


کاکار، طالبان را به دو گروه «پیر» و «جوان» یا «طالبان قدیمی» و «مبارزان تندرو جوان» تقسیم می‌کند. او می‌گوید از زمان مرگ ملاعمر، دو فرمانده بزرگ طالبان با یکدیگر تماس گرفته و اعلام کرده‌اند که آماده تسلیم شدن هستند اما نسل جوان‌تر- که بیشتر مایل به نظامی‌گری هستند- هنوز مشتاق جنگیدن هستند. طالبان قبلا یک بدن واحد برای جنگ و تصمیم‌گیری بود. اما اکنون این گروه در هرج و مرجی مطلق افتاده است.» برخی کارشناسان می‌گویند با ریشه دواندن داعش در افغانستان، این تصور وجود داشت که طالبان «احتمالا» به‌عنوان نیرویی در برابر داعش خواهد ایستاد. سفر منطقه‌ای برخی رهبران طالبان این گمان را تقویت کرده بود که این گروه دارای رهبری منسجم است. اما با مشاهده شکافی که در این گروه پدید آمده احتمال مقاومت طالبان در برابر داعش هم از میان می‌رود.


کاکار می‌گوید مذاکرات صلح «بسیار دشوار» است و شرح آن برای اعضای خانواده دشوارتر. او می‌گوید: «خانواده‌ام از طالبان نفرت دارند. یتیمان و بیوه‌هایی وجود دارند. تعامل یا درگیری با طالبان باعث شکاف در خانواده‌ام شده است.» «فیروزه» تنها فرمانده پلیس 55 ساله زن در سیستانی، روستایی پر از گِل و لای در منطقه مرجاه در هلمند، 19 نفر از اعضای خانواده خود را در حمله طالبان از دست داده است. ایندیپندنت می‌افزاید: اگرچه با ریشه دواندن داعش در افغانستان، برخی توده‌های مردم طالبان را نیرویی «نجات‌بخش» در برابر داعش می‌نگرند، اما اکثریت مردم هنوز خاطرات تلخ حکومت طالبان را در ذهن دارند. فیروزه می‌گوید: «اگر یک نفر از اعضای خانواده‌ام باقی بماند باز هم به مبارزه با طالبان ادامه می‌دهم.»


این فرمانده زن ۵۵ ساله که بارها نبرد با طالبان را تجربه کرده، می‌گوید نوه‌ها و همسرش تحت فرمان او در جبهه مبارزه با طالبان حضور دارند. در جامعه‌ای سنتی که زن، کنیز مرد تلقی می‌شود وجود یک فرمانده زن که همسر و نوه هایش تحت فرمانش می‌جنگند گسست از سنت به حساب می‌آید. فیروزه می‌گوید: «اگر من با طالبان صلح کنم، اعضای قبیله‌ام چنین نخواهند کرد. هر روز وقتی خانه‌ام را به سوی محل کار ترک می‌کنم یک قبر چند کیلومتر آن سوتر برای دفن فردی کنده می‌شود. خانواده‌ام در این قبرها مدفونند. من با کسانی که خانواده‌ام را زیر خاک‌ها مدفون کرده‌اند صلح نمی‌کنم.»


«باز گل مجاهد»، فرمانده 57 ساله پلیس که در حمله شوروی به افغانستان علیه آنها در دهه 80 می‌جنگید، می‌گوید: «وقتی هزاران آمریکایی در سال 2010 به اینجا آمدند، من نزدیک خط مقدم زندگی می‌کردم. طالبان نزدیک خانه من تیراندازی می‌کرد و خود را در پناه خانه‌ها و غیرنظامیان پنهان می‌کردند. وقتی به اعضای طالبان گفتم از نزدیک خانه‌ام شلیک نکنید عصبانی شدند و پسرم را کشتند. من به آمریکایی‌ها گفتم آنها از داخل و پشت خانه‌ها می‌جنگند.» مجاهد که بعدها با حمایت آمریکا فرمانده شبه نظامیان افغان علیه طالبان شد تا کنون از 7 ترور جان سالم به در برده است. او می‌گوید: «ما چاره‌ای جز آشتی و صلح با طالبان نداریم. فرماندهان طالبان به من گفته‌اند می‌خواهند وارد جناح ما شوند. آنها می‌گویند نبرد به درازا خواهد کشید و دردناک خواهد شد.»


با این حال، این فرمانده شبه‌نظامیان که به فرماندهی پلیس هم رسید می‌گوید اگر من بخواهم با طالبان صلح کنم، نیروهای تحت امرم و قبیله‌ام مخالفت خواهند کرد. این فقط درخواست من نیست. اما من خواهان صلح هستم.» به نظر می‌رسد شکاف موجود در طالبان، آنها را به چند دسته تقسیم کرده، به تدریج آنها را تضعیف و در نهایت احتمالا رو به اضمحلال خواهد برد چرا که آن «چسب» یا «نیروی کاریزمایی» که آنها را حفظ می‌کرد، دیگر وجود ندارد. مرگ ملاعمر بزرگ‌ترین ضربه را بر پیکر این گروه وارد آورد. به گزارش ایندیپندنت، طالبان اکنون وارد دوره پسا ملاعمر شده است. به نظر می‌رسد با تحولات موجود، برخی شعب طالبان سلاح بر زمین بگذارند و وارد نیروهای نظامی شوند چنانکه «باز گل مجاهد» خاطر‌نشان ساخت. برخی جناح‌های آنها همچنان به رهبری مستقل خود - هرچند زیر نام طالبان- ادامه خواهند داد و در مناطق تصرفی شان همچنان به رهبری خود ادامه می‌دهند. برخی نیز به «ملا یعقوب» (فرزند ملاعمر) و ملااختر (جانشین ملاعمر) خواهند پیوست. اما واقعیت این است که طالبان تهدید موجودیتی خویش یعنی داعش را نادیده گرفته و به نظر می‌رسد در صورت حضور جدی خلافت خودخوانده در افغانستان، دیگر طالبانی برای عرض اندام در برابر این گروه وجود نخواهد داشت.