بحران آلترناتیو در خاورمیانه - ۱۹ مرداد ۹۴
ترجمه: محمدحسین باقی
حزب عدالت و توسعه موفق به ترکیب اسلام با مدرنیته شده و از ابزارها و روشهای دموکراتیک برای رسیدن به قدرت بهره برده است. سه پیروزیِ پی درپی انتخاباتیِ این حزب از نوامبر ۲۰۰۲ به بعد بهعنوان تاییدیهای برای اعلام حمایت و پذیرش آن از سوی رأی دهندگان تلقی میشود. هدف الگوی حزب عدالت و توسعه زدودن کلیشههای منفی در مورد اسلامگرایان در برخی از بخشهای غرب است. این استدلال میگوید: اگر ترکها بتوانند یک حزب اسلامگرای میانه رو را از طریق ابزارها و روشهای دموکراتیک به قدرت برسانند پس چرا اعراب نتوانند.
ترجمه: محمدحسین باقی
حزب عدالت و توسعه موفق به ترکیب اسلام با مدرنیته شده و از ابزارها و روشهای دموکراتیک برای رسیدن به قدرت بهره برده است. سه پیروزیِ پی درپی انتخاباتیِ این حزب از نوامبر ۲۰۰۲ به بعد بهعنوان تاییدیهای برای اعلام حمایت و پذیرش آن از سوی رأی دهندگان تلقی میشود. هدف الگوی حزب عدالت و توسعه زدودن کلیشههای منفی در مورد اسلامگرایان در برخی از بخشهای غرب است. این استدلال میگوید: اگر ترکها بتوانند یک حزب اسلامگرای میانه رو را از طریق ابزارها و روشهای دموکراتیک به قدرت برسانند پس چرا اعراب نتوانند.
دستور کار اسلام گرایان عرب و حزب عدالت و توسعه مشابه به نظر میرسد. حزب عدالت و توسعه در ترکیه، در تلاش است تا نظم سکولار کمالیستی را تا حدودی رقیقتر کند (اگر نگوییم به دنبال تغییر آن است) و در این تلاش نهادهای سیاسی رایج در کشور هم به کمکش شتافتهاند. اگرچه حزب عدالت و توسعه از سوی بسیاری از ترکها به رقیق کردن میوه سکولاریسم در این کشور متهم شدهاند اما به رسمیت شناختن این نکته لازم است که «کمالیسم» در درجه اول نهضتی غیر دموکراتیک بود و پیش از اینکه مبنای نظم در ترکیه قرار گیرد هرگز به رضایت و اجماع متکی نبود.
هر رقیق کردنی که حزب عدالت و توسعه به دنبال دستیابی به آن است مستلزم رضایت مردم است و از این رو دموکراتیکتر و معتدلتر خواهد بود. این آسان نخواهد بود چرا که رجب طیب اردوغان چیزهایی از اعتراض مردم در میدان تقسیم استانبول فهمیده است.
این مدل مشکلاتی در بر دارد که به نوبه خود مهم است. اعراب، ترک نیستند؛ هم از نظر قومی و هم به لحاظ خلق و خو و شکاف تاریخی که امپراتوری طولانیمدت عثمانی باعث و بانی آن است، اسلام گرایان عرب را نسبت به الگوی ترکیه بی میل کرده است. با این وجود، مشکلات بسیار عمیقتر از این حرف ها است. موفقیت حزب عدالت و توسعه در خلأ اتفاق نیفتاد. این نتیجه روند تاریخیای بود که قدمت آن به دوران کمالیستها باز میگشت.
تلاشهای کمال آتاتورک برای ایجاد یک جمهوری مدرن در ترکیه با هدف گسست از گذشته انجام میشد که برای او شامل گذشته اسلامیِ عثمانی هم میشد. تمایل او برای غربی کردن ترکیه با نفی برخی از میراث اسلامیِ گذشته این کشور همراه شد همچون خط عربی زبان ترکی. آتاتورک با ترکیبی از عشق و خودکامگی، ترکیه را با استفاده موثر از ارتش به عنوان ابزار قدرت دولتی به سوی تغییر برد.
این روند پس از او هم ادامه یافت. ارتش از طریق مداخلات گاه و بیگاه خود نه تنها به عنوان حافظ میراث کمال سر بر آورد. بلکه خود را به عنوان محافظ «خود خوانده» جمهوری سکولار ترکیه پنداشت که 98درصد از جمعیت آن مسلمان است. این به نوبه خود منجر به ظهور یک طبقه متوسطی شد که علاقه زیادی نه تنها به وضع موجود بلکه به کثرت و همزیستی داشت که هر دو پیش شرط ضروری برای یک فرآیند سیاسی چند حزبی بود. در گذشته، بحرانهای سیاسی دعوت برای مداخله نظامی بود اما از اواخر دهه 1990به این سو ترکیه شاهد پدیده متفاوتی بوده است.
شکست نیروهای سیاسی موجود در کشور منجر به محبوبیت رو به رشد احزابی با برنامههای اسلامی شد؛ اولی «حزبرفاه» بود و پس از آن «حزب عدالت و توسعه» که در هر دو رجب طیب اردوغان، نقش برجستهای ایفا میکرد. در کوتاهمدت، موفقیت حزب عدالت و توسعه نه تنها بهدلیل شکست سایر احزاب سیاسی سکولار بلکه بهدلیل ایجاد نهادهای دیگری هم بود که برای این روند سیاسی ضروری بود مانند پارلمان کارآمد، تعدد احزاب سیاسی، تفکیک قوا و ارتش حرفهای بهمنظور حفاظت از منافع بزرگتر دولت. ریشههای تاریخی ترکیه نیز به جعل این نهادها یاری رساند.
برعکس، اکثر کشورهای عرب فاقد این نهادها بودند. قبل از بهار عربی، تودههای عرب با انتخابات چند حزبی ناآشنا بودند. تا زمان انتخاب محمد مرسی بهعنوان رئیسجمهوری مصر در ماه ژوئن 2012، یاسر عرفات رهبر درگذشته فلسطین تنها رهبر عربی بود که از طریق آرای مردمی انتخاب شده بود. بهطور مثال، انتخابات دورهای ریاست جمهوری در مصر، سوریه و تونس یک نمایش خندهآور بود که تنها یک نامزد- رئیسجمهوری مستقر - روی برگههای رای داشت. در برخی موارد، رئیسجمهوری هرگز به کمتر از 98 درصد از آرای معتبر قانع نبود.
دوم، اینکه مساجد تنها راه یا مکانی بود که در آن شهروندان عرب میتوانند جمع شوند، بحث کنند و در فعالیتهای عمومی بدون دخالت ناروای دولت به انتقاد از مقامها بپردازند. تنها به این دلیل نبود که مساجد آزاد هستند؛ در اکثر موارد از سوی دولت به واعظان پول پرداخت میشد و به این وسیله از نزدیک تحت نظر قرار گرفته و موعظهها و فعالیتهای آنها از سوی دولت کنترل و تعدیل میشد. با این حال، در فقدان سایر راههای سیاسی، مساجد تنها فضاهای عمومی در بسیاری از کشورهای عربی بودند.
سوم اینکه، در اکثر موارد، اسلامگرایان به گروه تازه واردان تعلق دارند. آنها در صف مقدم تظاهرات ضدرژیم نبودند اگرچه آنها اهداف اصلی رژیمهای مختلف عرب بودند. برای مثال، پیشتازی آنها در میدان التحریر زمانی اتفاق افتاد که روشن بود نفسهای «مبارک» به شماره افتاده است. این روند برای دیگر کشورها هم صادق است. با این حال، وقتی آنها تصمیم گرفتند که در این موج سیاسی فرو روند، مهارتهای سازمانی و شبکههای رفاه اجتماعی طولانی مدت آنها کارآمد از کار در آمد. تا مدتها پیش از این، اسلامگرایان در بسیاری از کشورها بهعنوان جایگزینی برای وضع موجود تلقی میشدند. این برتری در مواردی که در آن اعتراضات شکلی طولانی و خشونت بار به خود گرفت مثل مورد لیبی، یمن و سوریه هم دیده میشود.
ارسال نظر