متحد آمریکا میمانیم
عبدالرحمن الراشد
سردبیر سابق الشرق الاوسط
رابطه میان عربستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس با ایالات متحده روابطی معمولی نیست. این روابط نمونهای است از آن چیزی که دیپلماسی میتواند در منطقه ما به آن دست یابد. کسانی که از ریزهکاریهای این دیپلماسی آگاه نیستند قدر آن را نمیدانند و درک عمیقی هم از سیاست ندارند.
روابط معمولا در متن منافع متقابل شکل میگیرند و مبتنی هستند بر احترام به منشورها و توافقنامهها مانند توافقهای نانوشته؛ این منشورها و توافقنامهها نباید بر اساس تئوریهای افسانهای توطئه یا بر اساس تفسیرهایی فراتر از آنچه قابل تحمل یا وعده داده شده است، نگریسته شود.
عبدالرحمن الراشد
سردبیر سابق الشرق الاوسط
رابطه میان عربستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس با ایالات متحده روابطی معمولی نیست. این روابط نمونهای است از آن چیزی که دیپلماسی میتواند در منطقه ما به آن دست یابد. کسانی که از ریزهکاریهای این دیپلماسی آگاه نیستند قدر آن را نمیدانند و درک عمیقی هم از سیاست ندارند.
روابط معمولا در متن منافع متقابل شکل میگیرند و مبتنی هستند بر احترام به منشورها و توافقنامهها مانند توافقهای نانوشته؛ این منشورها و توافقنامهها نباید بر اساس تئوریهای افسانهای توطئه یا بر اساس تفسیرهایی فراتر از آنچه قابل تحمل یا وعده داده شده است، نگریسته شود. بنابراین، رابطه با واشنگتن مبتنی بر روابط ملیگرایانه، مذهبی یا احساسی نیست. ستونهای این رابطه نفت، تجارت و اجماع سیاسی بر سر چندین مساله- نه تمام مسائل- است؛ مسائل چندی هست که کشورهای عربی با واشنگتن بر سر آن اختلاف نظر دارند و این تفاوتها و اختلافنظرها همچنان ادامه خواهد داشت. بیتردید، روابط اعراب خلیجفارس با آمریکا از نوع رابطه قدرتمند میان آمریکا و - مثلا- بریتانیا نیست اما از نوع رابطه بسیاری از کشورهای اسلامی با آمریکا قویتر است.
آمریکاییها در وجود کشورهای حاشیه خلیجفارس مجموعهای از متحدان منطقهای با ثبات را میبینند؛ متحدانی که اینترتیبات را ارج مینهند. واشنگتن بر سر مسائلی چند با دولتهای حاشیه خلیجفارس به اجماع رسیده است و فهرست بلند بالایی از مسائل هست که میتوانند بر سر آنها به تفاهم برسند. حتی وقتی سعودیها بر سر مسائلی استراتژیک با آمریکاییها دچار اختلاف شدند- مانند پایان دادن به اقتدار شرکتهای آمریکایی بر شرکت نفتی سعودیِ آرامکو- این اختلاف به شکل آبرومندانهای حل شد که به نفع هر دو طرف بود. این را با مناقشات نفتی لیبی و عراق مقایسه کنید که همچنان جدال برانگیز باقی مانده و گاهی برای دههها حل ناشده باقی مانده است.
اگر ما روابط میان عربستان و واشنگتن- که معمار آن در سال 1945 ملک عبدالعزیز آلسعود و پرزیدنت فرانکلین دلانو روزولت بودند- را در چارچوب درست آن قرار دهیم، دقیقا از مزایای آن با اشاره به بحرانهایی که از آن زمان در منطقه با آن مواجه بودهایم، قدردانی میکنیم. توجه داشته باشید که روابط اعراب خلیجفارس با واشنگتن به جنگ جهانی اول باز میگردد. با این حال، در آن زمان، آمریکاییها چندان تمایلی نداشتند که در خارج از قاره خود درگیر مسائل سیاسی و نظامی شوند و فضا را برای قدرتهای اروپایی باز گذاشته بودند. کشورهای خلیجفارس، در همکاری با آمریکا، از دهه 50 بر مشکلات بسیاری فائق آمدند: با موج ناصریسم و بعثیگری در عراق در دهه 60، کمونیستها در جنوب یمن در دهه 70 وحمله به عراق در دهه 90 مقابله کردند. بدون ائتلافهای مهم، برای این کشورها دشوار بود تا بر چنین تهدیداتی فائق آیند. تصادفی نیست که آن دسته از کشورهای منطقه که هنوز روی پای خود ایستادهاند سیاستها و اتحادهای مشابهی دارند. این شامل کشورهای خلیجفارس، اردن و مراکش میشود. غیر از الجزایر، تمام رژیمهای دیگر در منطقه یا فروپاشیدهاند یا کاملا تغییر یافتهاند.وضعیت اقتصادی شبیه به وضعیت سیاسی است. تصادفی نیست که کشورهای خلیجفارس 15 میلیون بشکه نفت در روز تولید میکنند. ایران دومین ذخیره نفتی در خاورمیانه پس از عربستان را دارد. عراق در جایگاه سوم است و حتی برخی میگویند جایگاه اول را دارد.
این نتیجه روابط سیاسی است و نه معاملات خاصِ اقتصادی. البته، همیشه نزاعهایی میان کشورهای خلیجفارس و آمریکا بر سر چندین مساله وجود داشته که فلسطین یکی از آنهاست. این مساله همچنان مشکلساز است اما نتوانسته روابط دو طرف را تخریب کند چرا که اعراب خلیجفارس آگاهند که آن دسته از اعرابی که متحد شوروی بودند نتوانستند به موفقیت یا پیروزی برسند. همچنین نتوانستند به حق، زمین یا امتیازی برای فلسطین برسند. اختلافات دیگری هم بوده مانند عدم اجازه عربستان به آمریکا برای استفاده از خاک این کشور برای حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱. در عین حال، عربستان اطلاعات کافی در جنگ واشنگتن علیه القاعده در اختیار آمریکا قرار داد.
در روابط اخیر میان واشنگتن و اعراب خلیجفارس، مساله هستهای ایران به مساله مناقشه برانگیز تبدیل شده است. این مساله باعث شده روابط طرفین به کمترین میزان خود برسد. بهرغم شکافها اما بعید است که مساله هستهای ایران باعث جدایی آمریکا و اعراب خلیجفارس از هم شود و البته به مرحله بازتعریف هم نمیرسد. این مساله نیازمند تلاشهای دیپلماتیک جدایی است تا رفع و رجوع شود. این اولین باری نیست که واشنگتن مواضعی را اتخاذ کرده که در برابر مواضع ریاض است.به هر حال هر کشوری منافع خود را دارد و باید ملاحظات خود را در رابطه با طرف دیگر در نظر بگیرد.
ارسال نظر