سیاست در پشت درهای بسته
کریستوفر جانسون -اسکات کندی
ترجمه:حسین موسوی
بخش اول
در اواخر ژانویه سال جاری ۱۸ اتحادیه تجارت آمریکایی در نامهای از مقامات چینی به دلیل وضع قانون جدید بانکی این کشور تحت عنوان «امنیت و کنترل بیشتر» شکایت کردند. قانون جدید تحت عنوان به روز کردن فناوریهای بانکی عمل میکندکه برای امنیت بیشتر لحاظ شده است. در ظاهر این برنامه با اهداف امنیت ملی طراحی شده است، زیرا اسنودن، مقاطعهکار آمریکایی فاش کرده بود، مهمترین وسیله جاسوسی در دنیا، همین فناوریهای بانکی بوده که به لو رفتن میزان تجارت و سایر اسرار تجاری چین منجر شده است.
کریستوفر جانسون -اسکات کندی
ترجمه:حسین موسوی
بخش اول
در اواخر ژانویه سال جاری ۱۸ اتحادیه تجارت آمریکایی در نامهای از مقامات چینی به دلیل وضع قانون جدید بانکی این کشور تحت عنوان «امنیت و کنترل بیشتر» شکایت کردند. قانون جدید تحت عنوان به روز کردن فناوریهای بانکی عمل میکندکه برای امنیت بیشتر لحاظ شده است. در ظاهر این برنامه با اهداف امنیت ملی طراحی شده است، زیرا اسنودن، مقاطعهکار آمریکایی فاش کرده بود، مهمترین وسیله جاسوسی در دنیا، همین فناوریهای بانکی بوده که به لو رفتن میزان تجارت و سایر اسرار تجاری چین منجر شده است. اگرچه لابی کردن تجار آمریکایی با چین امری مسبوق به سابقه است و پیشتر نیز نامههایی از این دست دیده شده است؛ اما این نامه با سایر لابیهای تجاری آمریکا فرق دارد. در چین برای امنیت شبکه و فضای سایبری دو نهاد عمده وجود دارد. ابتدا «گروه رهبری فضای سایبری» و دیگری «مدیریت امنیت سایبری.» گروه اول بهطور مستقیم توسط تیم رهبری حزب کمونیست خلق چین اداره میشود و از اهمیت بالایی نسبت به گروه دوم برخوردار است.
تجار آمریکایی نیز اینبار خرق عادت کرده و بهطور مستقیم با رهبران حزب کمونیست خلق چین وارد رایزنی شدهاند.
سلسله مراتب موجود در چین تاکید دارد که حل مشکلات بهوجود آمده باید از مراتب پایین ساختار اداری آغاز شود؛ اما تجار آمریکایی رایزنی را با گروهی آغاز کردهاند که خود تصمیمگیر و هدایتکننده جریانات پایین اداری هستند. در هر صورت، پس از ثبت شکایت تجار آمریکایی و ملاقاتهای چهره به چهره آنان با مقامات چینی، این کشور در اواخر ماه مارس اعلام کرد که اجرای مقررات فناوریهای تازه بانکی به حالت تعلیق در میآید. اما چندی بعد خبرها از این امر حکایت داشت که چین، بیسر و صدا در حال پیشبرد این قانون است. از این رو تجار آمریکایی در ماه آوریل نیز دست به نگارش نامه دومی زدند که در آن خواسته شده بود تا به تجار آمریکایی اطمینان دهند این قانون به مرحله اجرا نخواهد رسید. چند روز بعد دوباره در پاسخ نامه تاکید شده بود این قانون به اجرا در نخواهد آمد.
این پیروزی غیرمنتظره نه تنها آشکار ساخت چقدر صنایع آمریکایی در چین میتواند در ساختار قدرت چین نفوذ داشته باشد، بلکه نشان داد حکومت چین چگونه دست به اداره کشورش میزند. در گذشته بین حزب و مقامات اجرایی چندین فاصله وجود داشت اما این داستان نشان داد چقدر ساختار قدرت در چین مبهم است. حزب کمونیست خلق چین و دفاتر سیاسی کمیته آنها همواره گروههایی بودند که مسوولیت کارها را بر عهده داشتند و خود حزب تنها به تعیین سیاستها و خطمشیها میپرداخت؛ اما دخالت خود حزب در این امر نشان داد ساختار قدرت در چین آنگونه که گفته میشود شفاف نیست و این داستان ما را با یک پرسش مواجه کرد: آیا حکمرانی در چین اهمیت دارد یا نه؟
پشت پرده چه خبر است؟
حزب کمونیست چین همواره رابطهای مبتنی بر عشق و تنفر با حکومت خود دارد. این به آن معنا است که چین همواره به ساختار قدرت دو نگاه دارد. ابتدا آنها نیاز دارند تا برای خود مشروعیت خلق کنند اما در نهایت منافع حزبی خود را نیز از دست ندهند. از زمانی که مائو در اول اکتبر سال ۱۹۴۹، گامهای بلند خود را با شعار دروازههای صلح آسمانی برای تاسیس جمهوری خلق چین برداشت، حزب کمونیست قدرت مطلقه در این کشور بود اما در دهه ۵۰ این ساختار کمی فرق کرد زیرا حزب کمونیست چین در این دهه با تفویض قدرت به برخی از مناطق روستایی، دست به ایجاد لایههای تازه در ساختار حکومتی خود زد. مائو در ۵ سال نخست حکمرانی خود با عنوان «رئیس» شناخته میشد؛اما در باقی دوران حکمرانی خود هیچ عنوان حکومتی برای خود انتخاب نکرد. او اغلب از ساختار اداری ناکارآمد چین گلهمند بود و با تاسیس کمیتههای انقلابی که متشکل از «ارتش سرخ»، «ارتش آزادیبخش خلق» و «حزب کمونیست» چین بودند، سعی داشت تا کمی از پیچیدگیهای بوروکراتیک در این کشور کم کند. کمیتههای انقلابی برای مدت دو سال بخش عمدهای از حکمرانی را در بین سالهای ۶۷ تا ۶۹ بر عهده داشتند. اما پس از این سالها آنها مدام در پی کسب تسلط بیشتر بر ساختار قدرت در چین بودند و ارتش آزادیبخش خلق مجبور شد از قدرت خود کم و در عین حال قدرت را به حزب اعطا کند. اینگونه بود که سازمانهای دولتی فعالیت خود را به همراه زیرمجموعههای خود از سر گرفت.
زمانی که در دهه 70، «دنگ شیائو پینگ» به قدرت رسید، یکی از اهداف اصلی او نفوذ دولت با قدرتی بیشتر از آنچه مائو در نظر داشت، بود. از این رو، در تجدید نظر قانون اساسی در دهه 1982، نقش برتر به شوراهای دولتی ( کابینه چین) رسید و در پی این اصلاح، نقش دیگر سازمانها تقویت و وظایف بیشتری به کنگره ملی خلق و قانونگذاران محلی اعطا شد. دنگ همچنین در ادامه سیاستهای اصلاحی خود به سیستمهای خدماترسانی ارج و قرب بیشتری داد و برای کارمندان دولتی سن بازنشستگی تعیین کرد. در حال حاضر سن بازنشستگی در این کشور 70 سال است. از زمان «جیانگ زمین» که میراثخوار دنگ بود، هر دبیرکل در حزب کمونیست خلق چین، بهعنوان رئیسجمهوری آن کشور شناخته میشود. این طراحی موجب شد که به دولت و قدرت آن مشروعیت بیشتری داده شود. این تلاشها در واقع همان میل و آرزوی واقعی دنگ بود که به دنبال جدایی حزب و دولت بود. این موضوع در سیزدهمین کنگره حزب خلق چین در سال 1987 پیگیری شد و باید گفت این بزرگترین اصلاح از عصر «دنگ» بوده است.
ماجرای «تیانآنمن» در سال 1989 نشان داد که هدف دنگ بهطور کامل تشخیص داده نشده است. حزب مجددا ساختار قدرت را مبهم کرد و با هرگونه عقیدهای که رنگ و بوی غربی داشت مبارزه کرد. در واقع در این سال نشان داده شد که رهبری چین هرگز از صمیم قلب به دنبال جدا کردن دولت و حزب از یکدیگر نبوده است و حزب از دولت در معنای محدود آن حمایت میکند. هنوز پس از جیانگ زمین و وارث او، یعنی «هو جین تائو»، حزب کمونیست خلق چین واضع سیاستها و خطمشیها بوده و سیاستهایش را از طریق دولت به اجرا میرساند؛حتی اگر این سیاستها در پشت درهای بسته پیریزی شده باشد.
ارسال نظر