پلیتیک مهار
فرانسیس فوکویاما استاد دانشگاه جانهاپکینز محمدحسین باقی: کشورهای دموکراتیک وقتی با پوشش شبانهروزی یک گروه رسانهای زرنگ مانند داعش با آن گردنزدنهای وحشتناکش مواجه میشوند همیشه بیش از حد واکنش نشان میدهند. حملات ۱۱ سپتامبر آمریکا را واداشت تا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کند. این حمله تلفاتی سنگین به بار آورد و صدها میلیارد دلار را در تعقیب سیاستهایی که بیتردید وضعیت در این کشور را بدتر کرد هدر داد. در حالی که ما باید داعش را مهار کنیم باید این مساله را هم درک کنیم که این گروه تهدید موجودیتی برای منافع ایالاتمتحده یا دیگر کشورهای دموکراتیک نیست.
فرانسیس فوکویاما استاد دانشگاه جانهاپکینز محمدحسین باقی: کشورهای دموکراتیک وقتی با پوشش شبانهروزی یک گروه رسانهای زرنگ مانند داعش با آن گردنزدنهای وحشتناکش مواجه میشوند همیشه بیش از حد واکنش نشان میدهند. حملات ۱۱ سپتامبر آمریکا را واداشت تا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کند. این حمله تلفاتی سنگین به بار آورد و صدها میلیارد دلار را در تعقیب سیاستهایی که بیتردید وضعیت در این کشور را بدتر کرد هدر داد. در حالی که ما باید داعش را مهار کنیم باید این مساله را هم درک کنیم که این گروه تهدید موجودیتی برای منافع ایالاتمتحده یا دیگر کشورهای دموکراتیک نیست. مطبوعات بینالمللی این واقعیت را مطرح میکنند که داعش چیزی جز یک ببر کاغذی نیست. روی جلد هفتهنامه اکونومیست در شماره ۲۱ مارس هم این عنوان بود: «گسترش ترس، از دست دادن سرزمین»؛ همچنین عملیات ارتش عراق در فلوجه و تکریت که داعش را عقب راند بسیار پوشش داده میشود. داعش با گسترده شدن دامنه نفوذش به خارج از سوریه و اشغال بیشتر بخشهای شمال عراق، در وهله اول همچون یک نیروی عظیم منهدمکننده و غیرقابل توقف به نظر میرسید. اما این گروه در واقع یک سازمان با آسیبپذیریهای فوقالعاده است. کلمه «دولت» درعنوان این گروه بیشتر نشان از اشتیاق این گروه در استخدام شبهنظامیان جدید دارد تا توصیف واقعیتی موجود. دولت بودن به معنای توانایی در ارائه خدمات اساسی عمومی مانند آب، برق، بهداشت و آموزش است؛ چیزهایی که داعش قادر به ارائه آن نبوده و نیست. این گروه محصور در خشکی است و قلمرو آن بیشتر شامل بیابانهای بیحاصلی میشود که در برابر حملات هوایی آسیبپذیر است. آن منابع محدودی هم که دارد - مانند نفت- باید از طریق ترکیه و عراق قاچاق شود و به راحتی نمیتواند در بازار به فروش برساند. داعش تقریبا هیچ حامی خارجی ندارد: چین، روسیه، اروپا، ایالاتمتحده، ایران و در واقع تمام جهان عرب تصدیق میکنند که داعش یک سازمان شرور است. نیروی انسانی این گروه هم از اتحاد غیرطبیعی میان دستهای از جوانان غیرمتجانس و ناراضی خارجی و بعثیهای کاملا آموزش دیده تشکیل میشود که حامیان صدام حسین بودند. پس چرا داعش قدرتمند و شوم به نظر میرسد؟ به این دلیل که همه کشورهایی که پیرامون داعش هستند بسیار ضعیفند. سوریه بهعنوان یک دولت سقوط کرده است. عراق در دوران جدید خود به دست یک رهبر ضعیف (نوری المالکی) اداره میشد که اوضاع را از آنچه بود بدتر کرد. داعش الگوی گستردهتری را دنبال میکند که در آن تروریستها به سرزمینهایی با دولت ضعیف هجوم میبرند مانند بوکو حرام در شمال نیجریه. هیچ راهحل دراز مدتی نیست مگر اینکه قدرتهای منطقهای نهادهای دولتی خود را توسعه داده و توانایی بازپسگیری قلمروهای افتاده به دست داعش را به دست آورند.
هدف اصلی داعش دموکراسیهای خارجی نیست بلکه شیعیان در عراق، سوریه و دیگر بخشهای خاورمیانه است. داعش یک تهدید جدی نظامی برای کشورهای شیعه همسایه خود است. این گروه بهعنوان آهنربا برای مردان جوان و بیکار در کشورهای همسایه عمل میکند؛ مردانی که توان ازدواج نداشته یا از فرصتهای شغلی بیبهرهاند. مورد دومی اعمال خشونتآمیزی مانند حملات شارلی ابدو در پاریس را سبب میشود. بنابراین آنها باید بیشتر بهعنوان جنایتکارانی خطرناک تلقی شوند تا تهدیدی بر امنیت ملی کشورهای خارج از منطقه.
نقطه شروع یک سیاست معقول بر تحقق این مساله استوار است که ایالاتمتحده و دیگر کشورهای دموکرات هیچ دلیل یا نفعی ندارند که از یک فرقه مذهبی در برابر فرقهای دیگر دفاع کنند. جهان خارج در حل و فصل درگیریها در عراق و سوریه نفع دارد. اما اگر بتوان از تجربیات آمریکا در افغانستان و عراق درسی آموخت، آن درس این است که هیچ کس در واشنگتن یا در سایر پایتختهای غربی از عقل و حکمت برای ساخت یک نظم پایدار و سیاسی در خاورمیانه در آیندهای نزدیک برخوردار نیست.
آنچه جهان خارج دارد همانا علاقه به ممانعت از سرریز درگیری به کشورهای دیگر و حمایت از مردم بیگناه در برابر قصابان است تا جایی که در توان دارد. این بدین معناست که سیاست مطلوب ما باید «مهار» باشد. یعنی ایالاتمتحده و دوستانش باید از نیروی هوایی و کمکهای نظامی برای اطمینان از این مساله استفاده کنند که هیچ گروهی آنقدر قوی نشود که بتواند اراده خود را بر منطقه تحمیل کند. یک مدل تاریخی برای چنین سیاستی وجود دارد که «توازن آن سوی دریاها» نامیده میشود. این سیاستی است که بریتانیا بهطور سنتی در برابر اروپا دنبال میکرد. بریتانیا هیچ دوست یا دشمن دائمی ندارد و وزن خود را به سوی آن قدرتی متمایل میکند که بر این قاره مسلط خواهد شد. در طول قرنها، این کشور با اسپانیا، فرانسه، هلند، آلمان و اتحاد جماهیر شوروی مخالفت میورزید. تا زمان جنگهای جهانی در قرن ۲۰، بریتانیا تمایل چندانی برای استفاده از نیروی زمینی نداشت و عمدتا از طریق سیاستهای اقتصادی و قدرت دریایی بر تحولات اعمال نفوذ میکرد. این همان سیاستی است که دموکراسیهای خارجی باید در برابر داعش دنبال کنند. آنها باید از تعیین اهداف سخت و به احتمال زیاد دست نیافتنی مانند «اسد باید برود» یا «بیحیثیت کردن و نابودی داعش» به نفع سیاست متوازن کردن این قدرتها در برابر دیگری اجتناب کنند. آنها نباید دوستان یا دشمنان دائم را به شکل ائتلاف ناتو یا پیمان امنیت ایالاتمتحده - ژاپن توسعه دهند بلکه باید انعطاف پذیری لازم برای همکاری یا مخالفت با احزاب مختلف در زمانهای مختلف را حفظ کنند. در این روند، ما نباید نیروی زمینی داشته باشیم بلکه باید از نیروی هوایی و کمکهای نظامی برای مقاومت در برابر هر بازیگری استفاده کنیم که میخواهد مسلط شود. اگر ما بخواهیم کشورهای منطقه نهادهای قدرتمندی بسازند و مسوولیت امنیت خود را برعهده بگیرند باید از مداخله نظامی عمیق اجتناب ورزیم. حضور سنگین آمریکا در افغانستان و عراق «موجسواری آزاد» را دامن میزند: بهطور اخص، مردم عراق هرگز احساس نمیکردند که باید دولتی قوی یا یک نیروی امنیتی ملی و قوی بسازند چرا که آمریکاییها برای انجام کارهای سخت همیشه آنجا هستند. فرماندهان آمریکایی باید خود را محدود کرده و درک کنند که سهمشان در این نبرد بسیار کوچکتر از آن سهم دولت در بغداد است.
توجیه سیاست «مهار» و «توازن آن سوی دریا» برای مردم در کشورهای دموکراتیک سخت است. این سیاست وعده حل و فصل نهایی مشکل تروریسم را نمیدهد اما این آلترناتیوها- خواه برای عدم انجام کاری یا در غلتیدن به جنگی تمام عیار همچون جنگ آمریکا در افغانستان و عراق- جذابیت کمتری دارد. این باید درسی باشد که ما آشکارا از تجربیات دهه گذشتهمان به دست آوردیم.
ارسال نظر