دروغ بزرگ
تیلهبازی؛ این یک استعاره جالب است. ولی امروز مشخص شده است که اوباما شطرنج بازی میکند و پوتین شخصی است که تیلهبازی میکند و نادرست نخواهد بود اگر بگوییم درحال حاضر پوتین اکثر تیلههای خود را از دست داده است.
تیلهبازی؛ این یک استعاره جالب است. ولی امروز مشخص شده است که اوباما شطرنج بازی میکند و پوتین شخصی است که تیلهبازی میکند و نادرست نخواهد بود اگر بگوییم درحال حاضر پوتین اکثر تیلههای خود را از دست داده است.
راجرز در غبطه خوردن به پوتین تنها نیست. همانطور که جان استوارت خاطرنشان میکند، فاکس نیوز از ماه مارس به بعد به پوتین عشق واقعی پیدا کرده است: سارا پیلین به این شبکه گفت: «مردم پوتین را شخصی میدانند که با خرسها دست و پنجه نرم میکند و در جستوجوی نفت حفاری میکند. اما به رئیسجمهوری ما به عنوان فردی مینگرند که لباسهای از مدافتاده میپوشد و کلیبافی و لفاظی میکند.» در همان روز رودی جولیانی، مقالهنویس فاکس نیوز گفت در مقایسه با اوباما، پوتین «یک رئیس واقعی» است.
البته این سخن درصورتی درست است که هدایت کشور به سمت ویرانی اقتصادی نوعی از ریاست باشد. این یک انتقاد غیرمنصفانه نیست. از ماهها پیش مشخص است که پوتین همزمان با بازار، قانون مور، طبیعت و ذات بشر میجنگد. او تقریبا همه اقتصاد را به نفت و گاز که در بلندمدت و با خطر ایجاد اختلال در تغییرات آب و هوایی قابل بهرهبرداری است، وابسته کرده است. او نوآوریهای تکنولوژیکی که آمریکا را قادر به تولید بیشتر نفت، گاز، انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری بیشتر میکند و همزمان به کاهش قیمت نفت خام کمک میکند، دستکم گرفته است. او ایمان دارد که مردم اوکراین رهبران خود را سرنگون کردهاند به این دلیل که سازمان سیا از آنها خواسته است چنین کاری انجام دهند و نه بهخاطر تلاش همیشگی انسان برای تحقق بخشیدن به آیندهای بهتر برای فرزندانش. او همچنین میزان ادغام و وابستگی روسیه به بازارهای جهانی و شدت آسیبی را که تحریمها در طول زمان به او وارد خواهد کرد، دستکم گرفته است.
صریح بگویم پوتین متوهم است. او شیفته قدرت خود و روسیه شده است و اکنون به توهم خود در این مورد پیبرده است. بنابراین آیا امکان دارد که برای منحرف کردن افکار عمومی حمله نظامی انجام دهد؟ بله، امکان دارد، اما در این صورت یک قانون دیگر ژئوپلیتیک را نقض میکند: «قانون اول گودال» یعنی اگر در گودال افتادی باید از کندن آن دست برداری. اکنون ما درون گودال هستیم و باید کندن را متوقف کنیم.
این مساله را با نارضایتی عنوان میکنم. درحقیقت، این را با تاسف عمیق میگویم. زمانی که روسیه ضعیف بود، من مخالف توسعه ناتو و خروج یکجانبه از پیمان منع تولید موشکهای ضد موشک بالستیک بودم. میخواستم و هنوز هم میخواهم، که شراکت آمریکا با روسیه به بینظمی جهانی خاتمه دهد، زیرا در بسیاری از مکانهای جهان بدون مشارکت روسیه موثر نخواهیم بود. متاسفانه، ما ناتو را توسعه دادیم و ناخواسته شرایط سیاسیای را فراهم کردیم که در آن سیاست بیگانههراسی و مبتنی بر نارضایتی پوتین شکوفا شد.
اما پوتین از خود بیخود شد. نفت ۱۱۰ دلاری او را مغرور کرد. او فکر میکرد همه اینها بهخاطر او و تصمیماتش، بهخاطر اقتصادی که او و دوستانش ساختهاند و ماهیت ژئوپلیتیک روسیه است. در واقعیت، او همه چیز را براساس استخراج نفت و گاز قرار داد نه نیروی انسانی و استعدادهای آنها. او قیمتها را بالا برد و اکنون قیمتها او را پایین میکشند. در طول این مسیر، پوتین خود را فریفت. در جهانی که پوتین برای خود تعریف کرده است، بهجز سازمان سیا یا «کا.گ.ب» هیچ سازمان اطلاعاتی دیگر وجود ندارد. برای او غیرقابل تصور است که بخش عظیمی از مردم اوکراین به لهستان نگاه میکنند و غبطه میخوردند که این کشور پس از رهانیدن خود از مدار کرملین و پیوستن به اتحادیه اروپا چه عملکرد خوبی داشته است. بنابراین شاید آنها به خود گفته باشند که: «ما هم چنین چیزی را میخواهیم» و مسالهای که آنها را به خیابانها آورد و موجب سرنگونی متحد پوتین در کییف شد، درخواست برای فساد کمتر، شفافیت بیشتر و دولت دموکراتیک بوده است.
پوتین همه اینها را به حساب توطئه سیا-ناتو گذاشت تا از این طریق مردم روسیه را به سمت خود جلب کند و الحاق کریمه و مداخله در اوکراین را توجیه کند. واقعیت این است که پوتین نگران توسعه ناتو به اوکراین نیست. این مساله هرگز محتمل نبوده است. او نگران توسعه اتحادیه اروپا است. او نمیخواهد اوکراین به اتحادیه گمرکی اروپا بپیوندد، قوانین ضدفساد و شفافیت آن را بپذیرد و براساس اصول اروپایی اقتصاد موفقی بسازد که همواره با اقتصاد متکی بر نفت و گاز و غیرشفاف و پوتین مقایسه شود و آن را مورد انتقاد قرار دهد.
مساله دیگر این است که طرز فکر پوتین در جهانبینی قرن نوزدهمی گیر کرده است، یعنی اینکه روسیه محق است و همیشه در مرزهای خود دارای حوزه نفوذ است. اما حوزه نفوذ مانند یک مدرک افتخاری نیست که بتوان آن را از دانشگاه مسکو دریافت کرد و برای همیشه نگه داشت. امروزه حوزه نفوذ را باید به دست آورد و دوباره به دست آورد. زیرا امروزه به لطف تکنولوژی، مردم قادرند آرمانهایشان را به طور موثرتری بیان و سازماندهی کنند. اینها «مردم نفوذ» هستند و خود را در میدانهایی از «تحریر» و «تقسیم» گرفته تا استقلال کییف به اثبات رساندند. احتمالا اوکراین نخستین میدان جنگ تاریخ است که در آن «مردم نفوذ» در برابر متفکر «حوزه نفوذ» قیام کردند.
افول روسیه برای مردم این کشور ناخوشایند است، اما این مساله برای آمریکا هم خوب نیست. در شرایطی که جهان به شدت به همپیوسته و وابسته است، کشورهای دوست از طریق سوءمدیریت اقتصادی (مانند یونان) سریعتر از دشمنان آسیب وارد میکنند و افول رقبا(مانند روسیه و چین) خطرناکتر از طلوع آنها است. اگر روسیه و گستره اقتصادی ۹ منطقه زمانی آن دچار رکود شود و به دلیل درآمدهای اندک نفتی نتواند وامهای خارجی خود را بازپرداخت کند و این مساله منجر به آشفتگی سیاسی و ناتوانی در بازپرداخت بدهیهای بانکهای غربی شود، این فروپاشی در سراسر جهان تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین، مشتاقم شاهد همکاری غرب با پوتین برای کاهش تحریمهای روسیه باشم، اما تنها در صورتی که پوتین واقعا آماده باشد که در مکانهایی مانند اوکراین بخشی از راهحل باشد نه بخشی از مشکل.
ارسال نظر