افغانستان در اردوگاه چین
زلمای خلیلزاد/ سفیر ایالاتمتحده در افغانستان و عراق مترجم: محمدحسین باقی هفته گذشته، اشرف غنی رئیسجمهور جدید افغانستان، در اولین سفر رسمی خود به خارج از کشور به چین سفر کرد. محاسبه آقای غنی- که پکن میتواند کاهش حمایت آمریکا و غرب را جبران کند- یک معمای استراتژیک بلند مدت ایجاد کرده: آیا افغانستان میتواند سرمایهگذاری چینی و کمک امنیتی از سوی این کشور را جذب کند در حالی که از خطرات وابستگی بیش از حد پکن خودداری کند؟ محرک روی آوردن غنی به چین همانا ترکیبی است از واقعیتهای کوتاه مدت و اهداف بلند مدت.
زلمای خلیلزاد/ سفیر ایالاتمتحده در افغانستان و عراق مترجم: محمدحسین باقی هفته گذشته، اشرف غنی رئیسجمهور جدید افغانستان، در اولین سفر رسمی خود به خارج از کشور به چین سفر کرد. محاسبه آقای غنی- که پکن میتواند کاهش حمایت آمریکا و غرب را جبران کند- یک معمای استراتژیک بلند مدت ایجاد کرده: آیا افغانستان میتواند سرمایهگذاری چینی و کمک امنیتی از سوی این کشور را جذب کند در حالی که از خطرات وابستگی بیش از حد پکن خودداری کند؟ محرک روی آوردن غنی به چین همانا ترکیبی است از واقعیتهای کوتاه مدت و اهداف بلند مدت. کاهش کمکهای غرب در زمانی است که دولت افغانستان نه به لحاظ مالی خودکفاست و نه از ظرفیت شکست دادن شورشیان طالبانِ مورد حمایت پاکستان برخوردار است. در کوتاه مدت، جایگزین کمی برای کمکهای بینالمللی جهت حفظ دولت افغانستان وجود دارد. با این حال، در دراز مدت، افغانستان امیدوار به افزایش دو فقره از داراییهای خود برای دستیابی به ثبات واقعی و اعتماد به نفس است: منابع طبیعی و موقعیت استراتژیکش که میان ایران، پاکستان، چین و کشورهای آسیای مرکزی قرار گرفته است. توسعه زیرساختهای افغانستان میتواند این کشور را به یک پُل زمینی منطقهای تبدیل سازد. افغانستان از دسترسی آزادانهای به بازارهای منطقهای و جهانی برخوردار است در حالی که هزینههای حملونقل را از فعالیتهای تجاری منطقهای جمعآوری میکند. حمایت بلند مدت واشنگتن برای به ثمر نشاندن مفهوم پل زمینی کافی نبوده است. اگر چه ایالاتمتحده ۴ میلیارد دلار صرف ساخت جادهها کرده اما این پروژه نیاز به پولی به مراتب بیشتر و ثبات سیاسی بیشتر دارد. بانک توسعه آسیا تخمین میزند که ۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری مضاعف در جادهها و خطوط انتقال و حتی لولهگذاری، راه آهن و ارتقای زیرساختهای منطقهای مورد نیاز است. با این حال، تداوم چالشهای امنیتی توجهات و منابع را از ابتکار عمل منحرف کرده است.
چین شاید تنها قدرت با انگیزه، منابع و اراده ملی باشد که میتواند چشمانداز بلند پروازانه افغانستان را به واقعیت تبدیل سازد. پکن پیش از این، سرمایهگذاریهای قابل توجهی در مس و نفت افغانستان انجام داده از جمله توافق ۳ میلیارد دلاری برای توسعه معدن مس «عینک». چین چشم به گاز طبیعی افغانستان دوخته است. شرکتهای غربی، که فاقد پشتوانه کافی حکومتی از دولتهای خود هستند، نتوانسته یا نخواسته اند سرمایهگذاری قابل توجهی انجام دهند. اگر پکن بخواهد در زیرساختهای این کشور سرمایهگذاری کند، مسیرهای ترانزیتی جدید تجارت چین به سوی غرب و به ایران و خاورمیانه و از جنوب به بندر گوادر در پاکستان را تسهیل میسازد. با وجود این واقعیت که پل زمینی افغانستان، به پاکستان دسترسی به بازارها و محصولات آسیای مرکزی را ایجاد میکند اما فشار آمریکا به تنهایی نتوانسته اسلامآباد را به کنار گذاشتن حمایت خود از شبه نظامیان متقاعد سازد. رهبران غیرنظامی پاکستان بهطور فزایندهای نسبت به حل و فصل و رفع اختلاف میان دولت افغانستان و طالبان «باز» عمل میکنند. اما فقدان کلی پیشرفت برای آشتی ایالاتمتحده را از هزینه بسیار زیاد حمایت نیروهای امنیتی افغانستان نگران ساخته است.
ناسازگاری پاکستان باعث تقویت تعاملات افغانستان با چین شده است. از سال ۲۰۰۱، چین بسیار در حاشیه بوده چرا که آمریکا دست برتر در مواجهه با جبهه ضدتروریسم را بر عهده گرفت. چین منافع اقتصادی خود در افغانستان را دنبال میکند در حالی که از امنیت فراهم آمده به واسطه حضور نظامی آمریکا هم بهره برده است. در عین حال، چین روابط دوستانه با پاکستان را حفظ کرده و از فشار بر ارتش پاکستان برای تغییر مسیر خود سر باز زده است. با این حال، به تازگی نشانههایی وجود داشته که سیاست چین در حال تغییر است. پکن نشان داده که مخالف بازگشت طالبان به قدرت بوده و معتقد است که مشارکت طالبان در نظام سیاسی باید مشروط به نفی خشونت از سوی این گروه باشد. چین حتی پیشنهاد میانجیگری میان کابل و طالبان را داده؛ نشانهای که این کشور دیگر رابطه خود با افغانستان را بهانهای برای گسترش روابطش با پاکستان نمیبیند. پکن همچنین ایده تشکیل مجمعی منطقهای برای آشتی در افغانستان و حمایت از برقراری جلسات سهجانبه میان چین، افغانستان و ایالاتمتحده را مطرح کرده است.
دولت افغانستان تاکنون از تلاشهای چین برای ترویج صلح و آشتی استقبال کرده است. واکنش طالبان که متاثر از نتیجه مذاکرات میان پکن و اسلامآباد خواهند بود، همچنان نامشخص است. با توجه به اینکه چین، بر خلاف آمریکا، اعتماد ارتش پاکستان را طی چندین دهه به دست آورده، پکن در جایگاه بهتری برای ایجاد تغییر در سیاست پاکستان است. منافع امنیتی مهمترین عامل در ارزیابی مجدد چین بوده و پکن دیرهنگام برای مدیریت تهدیدی که افراطگرایان اسلامی نسبت به تمامیت اراضی این کشور وارد میکنند، وارد میدان شده است. تروریستها در استان ناآرام سین کیانگ چین در اردوگاههای پاکستانی در حال آموزش هستند و مهارتهای نظامیشان به واسطه تجربیاتشان در افغانستان به حد بالایی رسیده است. چین نگران است که با عقبنشینی آمریکا، افغانستان به پناهگاه بزرگتری برای افراطگرایان ضدچینی تبدیل شود. این واقعیت که تجزیهطلبی چین در حال تبدیل شدن به انگیزه افراطیها در سطح جهان است از نظر این کشور دور نمانده؛ داعش متعهد به «آزادسازی» سین کیانگ شده است.
کمکهای اقتصادی و امنیتی از سوی چین بدون خطر نیست. نهادهای افغان آنقدر قوی نیستند که تضمین کنند که سرمایهگذاران چینی به تعهدات خود در قراردادهایشان مبنی بر آوردن قطار افغانستان به ریل کار و فعالیت، رعایت معیارهای بینالمللی محیطزیستی و بهداشتی و حفاظت از مراکز فرهنگی عمل کنند. اگر روابط آمریکا با چین رو به وخامت رود، افغانستان ممکن است مجبور به انتخاب شود. تهدید وابسته شدن به چین واقعا «بد» خواهد بود اگر ایالاتمتحده از مشارکت در افغانستان سر باز زند. در واقع، در طول سالهای اولیه جنگ سرد، افغانستان از تزریق همزمان کمکهای خارجی آمریکا و شوروی بهرهمند بود تا زمانی که واشنگتن یک تصمیم سرنوشت ساز گرفت و این کشور را به زیر نفوذ شوروی فرستاد. این نگرانیها به مثابه استدلال علیه گسترش روابط با چین نیست. اما آنها عوامل ژئوپلیتیک را به بازی میگیرند. افغانستان باید اطمینان دهد که روابط نزدیک تر با چین به قیمت مشارکتش با غرب نیست. واشنگتن هم باید نقش خود را با مشارکت در مجامع پیشنهاد شده سهجانبه ایفا کند. اما باید یکبار دیگر از وسوسه ترک افغانستان و در نتیجه واگذاری آن به نفوذ منطقهای چین اجتناب کند.
ارسال نظر