چگونه آمریکا با چین برخورد میکند؟
غول را آرام نگه دار
حسین موسوی: اگر از هر دولتمرد آمریکایی در کاخ سفید یا نیروهای اطلاعاتی این کشور بپرسید که بزرگترین دشمن بالقوه آمریکا کیست، بلااستثنا با یک پاسخ کوتاه روبهرو خواهید شد: «چین» و پاسخ تکمیلی نیز این است که پکن تهدیدی طولانیمدت است که باید آنرا آرام نگه داشت. جمله بالا بخشی از مقدمه کتاب استیفن هلدمن، تحلیلگر و ستوننویس «تورنتو استار» است که میگوید بیشتر مقامات آمریکایی، «چین» را یک تهدید بزرگ میدانند. آنها، پکن را بهویژه به دلیل جاهطلبیهایش خطر بزرگی برای کشورهای منطقه پاسیفیک میدانند.
حسین موسوی: اگر از هر دولتمرد آمریکایی در کاخ سفید یا نیروهای اطلاعاتی این کشور بپرسید که بزرگترین دشمن بالقوه آمریکا کیست، بلااستثنا با یک پاسخ کوتاه روبهرو خواهید شد: «چین» و پاسخ تکمیلی نیز این است که پکن تهدیدی طولانیمدت است که باید آنرا آرام نگه داشت. جمله بالا بخشی از مقدمه کتاب استیفن هلدمن، تحلیلگر و ستوننویس «تورنتو استار» است که میگوید بیشتر مقامات آمریکایی، «چین» را یک تهدید بزرگ میدانند. آنها، پکن را بهویژه به دلیل جاهطلبیهایش خطر بزرگی برای کشورهای منطقه پاسیفیک میدانند. «کیشور محبوبانی»، نماینده سنگاپور در سازمان ملل درباره دیپلماسی آمریکا در حوزه پاسیفیک میگوید: «این دیگر یک راز فاش شده است. از زمانی که چین جاهطلبیهای خود را برای گسترش قدرتش نشان داد آنها بزرگترین خطر برای آمریکا محسوب میشوند.» به گفته استیفن هلدمن، چین در حوزه اقتصاد و دیپلماسی سعی دارد که رقابتش را با واشنگتن ادامه دهد و گاهی هم دوست دارد این کشور را در عرصه بینالمللی به زیر بکشد. این در شرایطی است که برخی کارشناسان میگویند چین به زودی به عنوان «یک ابرقدرتنورس» ظاهر خواهد شد. در این ارتباط گفته میشود که چین در عرصه اقتصادی دومین قدرت جهان است، اما اقتصاد برای چین به عنوان مکملی است تا پکن بتواند جاهطلبیهای نظامی خود را پیش ببرد. گفته میشود که چین توان نظامی خود را با اهداف «ژئو استراتژیک» ایالات متحده تنظیم کرده است و قصد دفاع از حوزه پاسیفیک را دارد. این در حالی است که ایالات متحده چندی است با چرخش از حوزه خاورمیانه به حوزه پاسیفیک توجه بیشتری به کشورهای منطقه پیدا کرده است. جایی که دو دشمن جدید و سابق این کشور در آن حضور دارند. دشمنی قدیمی به نام پیونگیانگ و دیگری دشمنی در حال ظهور به نام چین.
در شرایطی که رابطه آمریکا و چین پیش از این «چیمریکا» تعریف میشد و تضادی بین اهداف دو قدرت جهانی وجود نداشت، اینک اما پکن سعی دارد که از واشنگتن فاصله بگیرد و در عرصه بینالملل امضای مستقل خود را داشته باشد. چیمریکا را نخستینبار «نیل فرگوسن» اقتصاددان اسکاتلندی به کار برد و بازی چین و آمریکا را در عرصه اقتصادی که به یک بازی برد-برد تبدیل کرده بود این واژه را به این دو کشور داد. جایی که منافع دو کشور تضادی نداشت و مکمل همدیگر بودند. اینبار اما چین در چرخش دیپلماتیک واشنگتن دوست سابق و شریک اقتصادی محسوب نمیشود. این کشور تبدیل به یک ابرقدرت نوظهور شده است و آمریکا بهدنبال رقابت با این کشور در عرصههای مختلف است. استیفن هلدمن میگوید: ۱۵ سال توجه بیوقفه اروپا و آمریکا چین را به نقطهای غیرقابل بازگشت رسانده است. این کشور هماینک توان نظامی خود را افزایش داده است و قادر به رویارویی با ایالات متحده است. آنها تنها در سال گذشته ۲۳ ناوجنگی و ۱۳ زیردریایی تهاجمی ساختند. این در شرایطی است که آنها نیروی هوایی خود را به شدت تقویت کردهاند. دریاسالار «ئیجاکوبی» معاون نیروی دریایی ایالات متحده میگوید: «چین پروژههای زیادی در حوزه نظامی و اقتصادی دارد. آنها نخواهند ایستاد و به پیشروی خود در همه حوزهها ادامه خواهند داد.» وی ادامه میدهد: «پکن در حال ساخت موشکهایی است که قابلیت حمل کلاهک هستهای دارد و تا سال ۲۰۱۵ قابلیت رسیدن به خاک آمریکا را دارد. این کشور با ساخت این موشکها میتواند منافع ایالات متحده را به خطر بیندازد.» سایت آکادمیا نیز در این خصوص مینویسد: «در زمان جورج بوش دوم و پس از حملات یازدهم سپتامبر، وی تمام «هم و غم» سیاسیاش را روی خاورمیانه متمرکز کرد و برای همراهی بیشتر چین درخصوص سیاستهای راهبردی خودش در این منطقه از در دوستی با چین در آمد. در سال ۲۰۰۸ اما با روی کار آمدن دولت اوباما سیاست واشنگتن در قبال حوزه پاسیفیک تغییر کرد و چین دیگر برای آمریکا یک شریک پنهان نبود.» به گفته «هانگ مینگ تاء»، نویسنده کتاب سال «USAK»، چین در زمانی که جورج بوش از در دوستی با آنها درآمد توانست توان نظامی و اقتصادی خود را بیش از پیش بهبود بخشد. با روی کار آمدن تیم خارجی باراک اوباما، به رهبری هیلاری کلینتون، واشنگتن در نگاه خود تغییر آشکاری به وجود آورد و چین برای او از رقیب فرامنطقهای به یک دشمن پنهان تبدیل شد.
در سال ۲۰۰۹، کلینتون در دیدار با رهبران «آسهآن» این تغییر راهبرد را گوشزد میکند و سعی دارد تا اختلافات کشورش را با ژاپن رفع کند. چین نزدیکی ایالات متحده را پس از بیانیه واشنگتن در ارتباط با پیغام اوباما به کشورهای «آسهآن» یک نوع تهدید حساب میکند و دشمنیها از پشت پرده به روی صحنه میآید. این تقابل سیاسی تا جایی پیش رفت که چین در صحن شورای امنیت در خصوص موضوع سوریه روبهروی آمریکا ایستاد و طرح ایالات متحده را برای تحریمهای بیشتر سوریه با حق وتوی خود رد کرد. به اعتقاد نویسنده کتاب «تغییر استراتژی آمریکا در حوزه پاسیفیک در زمان هیلاری کلینتون»، این تقابل تاکنون بارها اتفاق افتاده است و از این پس نیز بیشتر خواهد شد.
با این وجود سایت اینترنتی «فارن افرز» از زاویه دیگری به موضوع تقابل با چین میپردازد و مینویسد: زمانی که آمریکا به دشواریهای اقتصادی فلجکنندهای رسید سعی در کمکردن هزینههای خود داشت. مهمترین نکتهای که در این زمینه وجود داشت، هزینههایی بود که «پرزیدنت اوباما» از زمان جورج بوش دوم به ارث برده بود. حضور نظامیان آمریکایی در خاورمیانه و هزینههایی که از این رهگذر به واشنگتن تحمیل میشد را اوباما باید به نوعی رفع و رجوع میکرد. این کشور ابتدا عراق را ترک کرد و در نهایت با دیپلماسی «دخالت منطقی رو به جلو» آمریکا را به عنوان بخشی از حوزه پاسیفیک مطرح کرده است. در آخرین وضعیت تحلیلی که پنتاگون برای سال ۲۰۱۴ به چاپ رسانده بر لزوم ایجاد توازن استراتژیک در منطقه پاسیفیک تاکید و حمایت از متحدان شرقی خود اولویت مهم نظامی پنتاگون تعریف شده است. این تعریف پس از آن در کتاب راهنمای پنتاگون قرار گرفته است که چین در اقدامی یک طرفه حوزه هوایی و دریایی خود را بهرغم مخالفت کشورهایی مانند فیلیپین، ژاپن و کرهجنوبی گسترش داد وبرخی از این کشورها از آمریکا نیز طلب حمایت کردهاند. از جمله ویتنام و فیلیپین خواستار مداخله مستقیم در این خصوص شدهاند. کلاپر، رئیس کمیته نیروهای مسلح در سنای آمریکا در این زمینه اعتقاد دارد که چین و سپس روسیه بزرگترین خطرات برای ایالات متحده به حساب میآیند. به اعتقاد وی، واشنگتن باید برای مهار کشورهایی مثل کرهشمالی و چین در این منطقه حضور قوی داشته باشد تا توازن در این منطقه برقرار شود. در صورت عدم دخالت واشنگتن در این حوزه، نابرابری هستهای در این منطقه بهوجود میآید. کلاپر میگوید: «دو دشمنِ متحدان آمریکا یعنی چین و کرهشمالی هر دو به بمب هستهای دسترسی دارند و همین موضوع باید ایالات متحده را بیش از پیش در قبال دوستانش مسوولیتپذیرکند.» بهرغم این موضوع برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند که چین هرگز به رویارویی مستقیم با ایالات متحده نخواهد پرداخت. به نوشته مجله فوربس، این کشور اگرچه رشد اقتصادی تقریبا پایداری دارد اما هنوز بیشتر مردم این کشور زیر خط فقر هستند و خطر اصلی برای چین، جمعیت و فقیر بودن آن است. به نوشته این مجله، چین تنها میتواند با قدرت سیاسی خود در عرصه بینالملل مانع دیپلماتیک به وجود آورد و خود نیز دیگر جزو شرکای ائتلافات جهانی با آمریکا نخواهد بود. این در شرایطی است که روزنامه تایمز از زاویه دیگری به موضوع تقابل دو کشور پرداخته است و میگوید که پکن قصد دارد با سرمایهگذاریهای فراوان در آمریکای جنوبی و آفریقا عرصه را بر واشنگتن تنگ کند. افزون بر این چین رابطه حسنهای نیز با کشورهای خاورمیانه دارد و به لحاظ سیاسی توانسته است مانع بزرگی برای ایالات متحده به حساب آید.
ارسال نظر