تغییر قطببندی جهانی
جان لوید از پایهگذاران «موسسه مطالعه روزنامهنگاری» در دانشگاه آکسفورد و پایهگذار مجله FT جهان دیگر به قطب کمونیسم در مقابل سرمایهداری تقسیم نمیشود اما هنوز با ایدئولوژیهایی که به روشنترین شکل خود را در سیاستهای روسیه و ایالات متحده متجلی میسازند، تقسیم شده است. این شکاف در تضاد با دیدگاههای لیبرال و واقعگرایانه از جهان است. موضع واقعگرایانه ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه دست برتر یافته است. هیچ کشوری به اوکراین کمک نخواهد کرد که کریمه را - پس از الحاق به روسیه در ماه مارس- بازپس گیرد.
جان لوید از پایهگذاران «موسسه مطالعه روزنامهنگاری» در دانشگاه آکسفورد و پایهگذار مجله FT جهان دیگر به قطب کمونیسم در مقابل سرمایهداری تقسیم نمیشود اما هنوز با ایدئولوژیهایی که به روشنترین شکل خود را در سیاستهای روسیه و ایالات متحده متجلی میسازند، تقسیم شده است. این شکاف در تضاد با دیدگاههای لیبرال و واقعگرایانه از جهان است. موضع واقعگرایانه ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه دست برتر یافته است. هیچ کشوری به اوکراین کمک نخواهد کرد که کریمه را - پس از الحاق به روسیه در ماه مارس- بازپس گیرد. هیچ دعوتنامهای برای الحاق اوکراین به اتحادیه اروپا وجود ندارد و این از زمان روی کار آمدن «ژان کلود جانکر» رئیس جدید کمیسیون اروپایی جدی تر شده چرا که او اعلام کرده لااقل تا ۵ سال آینده هیچ درخواستی برای عضویت را رسیدگی نخواهد کرد و ناتو هم عجلهای برای پذیرش کشوری که باید به دفاع مسلحانه از آن در برابر تهاجم روسیه بپردازد، ندارد. هیچ شکی نیست که دیدگاه لیبرالی از جهان مشکلات بسیاری دارد. در واقع، ما اکنون شاهد یک دیدگاه لیبرالی هستیم: عواقب اغراق و دست بالا گرفتن فرجام بهار عربی. رهبران غربی در دام آن چیزی گرفتار آمدند که جامعهشناس «دانیل ریتر» آن را «قفس آهنین لیبرالیسم» نامید. باراک اوباما هم این نکته را در اظهارنظر خود در تظاهرات میدان تحریر در قاهره در سال ۲۰۱۱ بیان کرد. او اظهار کرد: «مردم مصر حقوقی دارند که جهانی است. این حقوق شامل حق تجمع و تشکل مسالمتآمیز، حق آزادی بیان و توانایی تعیین سرنوشت خود.» اما اکنون تقریبا در همه جا وعده آزادی که در بهار عرب متولد شد، باعث تقویت اقتدارگرایی شده است. اما واقعگرایان هم قفس آهنین خود را دارند اما میلههای آن قفس ضخیمتر است. واقعگرای واقعگرایان، پوتین است.
پوتین شاهد تظاهراتی در کییف بود که رئیسجمهوری فاسد را از قدرت کنار زد و این کاملا با پول و توطئه غرب انجام شد. نزد پوتین، قیام شهروندان همیشه به خاطر «تاثیرات بیرونی» است. بیتوجهی او به آنچه شهروندان متحد میتوانند انجام دهند او را پس خواهد زد. شهروندان بیشتر و بیشتر از حقوقی که متعلق به آنهاست آگاه میشوند؛ آنها بیشتر و بیشتر به جریان جهانی اطلاعات وصل میشوند و بیشتر و بیشتر از هزینههای حکومت استبدادی فاسد آگاه میشوند. پوتین در برابر تظاهرات اعتراضی در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ خاموش مانده و اعتراضها را با بیاعتبار کردن و تحقیر ساختن و زندانی کردن رهبران معترضان خنثی کرد. اما، پس از آنچه شد. اقتصاد روسیه رشدی ندارد، تبلیغات بسیار ناسیونالیستی رنگ باخت و این واقعیت شکل گرفت که اقدامات روسیه باعث «از دست رفتن» اوکراین شد چرا که بسیاری از مردم اوکراین را از خود بیگانه ساخت و ضربات این اقدام در داخل احساس خواهد شد. روسیه با واقعیت جدیدی تقابل خواهد یافت: اینکه شهروندانش میخواهند حقوقشان از سوی دولت تضمین شود و رسانهها هم واقعیت را بگویند. سادهلوحانه نیست که باور کنیم این امر اتفاق خواهد افتاد. این واقعگرایانه است.
ارسال نظر