زود دیر می‌شود

نتایج مذاکرات ۲۶ روزه ۱۵۰ عضو سازمان ملل برای کنترل تجارت اسلحه جمعه ۶ مرداد اعلام می‌شود

منبع: اکونومیست

مترجم: مژگان جعفری

در حالی که مذاکرات حدودا یک ماهه بین‌المللی برای محدودسازی تجارت اسلحه در مقر سازمان ملل در نیویورک رو به اتمام است، موافقان و مخالفان این معاهده می‌کوشند برای کسب اقبال عمومی زورآزمایی کنند. مجله اکونومیست در مقاله زیر سعی کرده است با پرداختن به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های این مساله یعنی حقوق فردی برای حمل اسلحه در برخی از کشورها، دلایل موافق و مخالف را از این زاویه مورد بازبینی قرار دهد. اگر شما بکوشید ایده‌های چند شخص را به صورت همزمان در ذهن خود حاضر کنید آن ایده‌ها بی‌معنا به نظر خواهند رسید. با این وجود اندیشمندانی هم چون ریچارد رورتی، دانیال کانمان و دسیدریوس اراسموس با کمال مسرت به شما اعلام می‌کنند که چیزی در انسان‌ها وجود دارد که آنها را به ایده‌هایی متمایل می‌کند که بی‌معنا هستند، این مساله اغلب زمانی رخ می‌دهد که شما ایده‌های غیرمرتبط را به صورت همزمان در ذهن خود حاضر می‌کنید. این مشکلی است که اغلب در حقوق رخ می‌دهد. به عنوان مثال بسیاری از آمریکایی‌ها معتقدند که حقوق ما از خدا یا از طبیعت بسیار انسانی‌مان ناشی می‌شود. این مساله‌ای است که پل رایان (Paul Ryan) در بحث اوباماکر (Obamacare) این ماه مطرح نمود. مردمی که دچار این نوع عقیده سیاسی هستند، باور ندارند که مردم قدرت ایجاد حقوق جدید را دارند، آنها تصور می‌کنند که حقوق از جانب خدا و طبیعت بشر مقدر شده است و تغییرناپذیر است. اغلب افرادی که در میان این طیف از شهروندان آمریکا قرار دارند، همچنین اعتقاد دارند که حقوق ما به طور مشخص همان‌هایی است که در قانون اساسی و اعلامیه استقلال ذکر شده است. یکی از این حقوق، حق خدشه‌ناپذیر حمل سلاح فردی است. این حق در شرایطی چنین مسلم انگاشته می‌شود که در کشورهای کمتر دموکراتیک تری نسبت به آمریکا نظیر بریتانیا، کانادا، فرانسه، هلند و ژاپن مردم حق حمل اسلحه شخصی را ندارند. اما با وجود این تعدادی از کشورهای دموکراتیک که شهروندان خود را از حق حمل اسلحه محروم کرده‌اند آیا باز هم می‌توان گفت که حق حمل اسلحه که در قانون اساسی ایالات متحده ذکر شده است از خدا یا طبیعت انسان مشتق شده است؟ یا این تنها یک نوع خاص از حقوق است، حقی که توسط مردم و از طریق دولت ایجاد شده است، فقط به این دلیل که خواهان این حق بوده‌اند و نه به هیچ دلیل دیگری؟ و اگر اینگونه است چه چیزی مردم را از ایجاد حقوق جدیدی که خواهان آن هستند از طریق دولت‌ها منع می‌کند؟ حقوقی نظیر حق تحصیل و یا حق بیمه خدمات درمانی؟

کلیف استرن که یکی از اعضای جمهوری‌خواه کنگره و (اگر بخواهیم موجز بگوییم) یک مدافع حمل سلاح شخصی است. در مقاله‌ای می‌نویسد: «حمل سلاح نه تنها حقی است که از قانون اساسی ناشی می‌شود، بلکه یک حق اساسا طبیعی است». در پاراگراف بعدی وی می‌نویسد: «با پیگیری مسیر تاریخ ما می‌توانیم حق حمل اسلحه را در یک سلسله وقایع قانونی و سیاسی قرن ۱۷ در بریتانیا مشاهده کنیم، وقایعی که در زمان حال به شکار و حقوق بازی (gaming laws) مربوط می‌شود». جا دارد که بپرسیم اگر قانون حمل اسلحه یک حق ابتدایی طبیعی است چرا در طول ۶ هزار سال تاریخ ثبت شده بشر خفته است و نشانی از آن نیست؟ و چرا فقط و فقط و ناگهان در قرن هفدهم در انگلستان به علت درگیری بر سر مساله حقوق بازی، بیدار می‌شود؟ و چرا ۹۵ درصد از افراد نوع بشر در طول تاریخ به قدری نادان بوده‌اند که از ثمرات این حق طبیعی خود لذت نبرده‌اند؟ البته اگر بخواهیم از انگلیسی‌های واقعی که اولین کسانی بودند که از این خواب باستانی برخاستند، صرف‌نظر کنیم.

شاید حامیان حق حمل اسلحه در آمریکا بگویند که مردم در تمامی دنیا این حق طبیعی را دارند که سلاح حمل کنند، و اگر اینگونه نیست و اگر لذت آنها از حق طبیعی‌شان پایمال می‌شود به این دلیل است که دولت‌های بریتانیا، فرانسه، کانادا، هلند و ژاپن سرکوبگر هستند و آنان را از این حق طبیعی محروم می‌کنند. این مساله در حالی مطرح می‌شود که احتمالا این قبیل افراد معتقدند که حق بیمه خدمات درمانی (که شهروندان این کشورها از آن بهره‌مند هستند) احتمالا حقی جعلی است، که شهروندان در واقع واجد آن نیستند. به نظر نمی‌رسد که این نظرات رضایت بخش باشند. در حقیقت مشکل آنجاست که ما از لغت حق دو معنای متفاوت قلمداد می‌کنیم. در معنای اول حق یک ملاحظه بی‌چون و چرای اخلاقی است که ما در مورد تمامی افراد صرف‌نظر از آن که در چه دولتی زندگی می‌کند رعایت می‌کنیم و در معنای دیگر یک ادعای اجرایی در سیستم قانونی یک کشور است که به حکومت و سایر افراد فرمان‌هایی را می‌دهد که نحوه مشخص رفتار با هر شهروند را تضمین می‌کند. کدام یک از این دو معنا از حق می‌تواند حق بیمه درمانی باشد؟ و کدام حق حمل اسلحه است؟

حق حمل اسلحه تنها حقی نیست که با این پارادوکس مواجه است. همه حقوق در حقیقت اینگونه هستند. در اواسط دهه ۱۹۸۰ حق ارتباط افراد با شرکای جنسی مبتنی بر رضایت طرفین و در هر موقعیتی که آنها مایل باشند، مطرح شد. این مساله در آن زمان توسط دیوان عالی یک شوخی تلقی می‌شد. هم اکنون ۲۵ سال بعد از آن این حق یکی از حقوق واضح و طبیعی در غرب است. اگر حقوق اینگونه و از طریق دیالکتیک میان فرهنگ و تاریخ دچار تکامل می‌شوند، لازم است بپرسیم، اساسا حقوق طبیعی به چه معنا می‌توانند باشند؟

اینها افکار بیهوده و سستی هستند که پس از آخرین اپیزود از جنایات هولناک بی معنا و انبوه در آمریکا ممکن است برای هر شخصی رخ دهند. و دست کم افکار بیهوده‌ای هستند که برای شخص من رخ داده اند. بخش بزرگی از مردم آمریکا صحبت در مورد کنترل اسلحه را هم اکنون و بعد از حجم عظیم جنایاتی که توسط اسلحه رخ داده است، توهین‌آمیز می‌دانند. (نه تنها گمراه‌کننده و بیهوده بلکه توهین‌آمیز). اقتصاددان جاستین والفرز چندی پیش در توییتر نوشت: اجازه بدهید در مورد کنترل اسلحه صحبت نکنیم. باشد؟ برای صحبت کردن در مورد کنترل اسلحه خیلی زود است. همیشه خیلی زود است. البته به جز وقتی که خیلی دیر می‌شود.

آقای والفرز حق دارد، «خیلی زود» مضحک است. اما او در این مورد نیز محق است که خیلی دیر نیز هست. باید بپذیریم که برای کنترل حمل سلاح شخصی در آمریکا بسیار دیر شده است. این مساله دیگر اتفاق نخواهد افتاد. اسلحه‌های بسیاری در بیرون وجود دارند و حق حمل سلاح شخصی در قانون اساسی کاملا تثبیت شده است. کنترل اسلحه در آمریکا به موقعیت عجیبی هم چون مورد ممنوعیت ماری جوانا بدل شده است. اما این موقعیت دو تفاوت اساسی دارد. اول آنکه دولت هنوز به دلایل پوچی به پروژه ممنوعیت ماری جوانا ادامه می‌دهد. (در حالی که در مورد سلاح چنین نمی‌کند) و دوم آنکه اسلحه در واقع تهدیدی قابل توجه برای سلامت عموم مردم است. ( در حالی که ماری جوانا اینگونه نیست). بنابراین کنترل اسلحه را باید در لیست طویل مواردی قرار داد که می‌توانند زندگی افراد زیادی را نجات دهند و جهان را به جای بهتری بدل کنند. اما احتمالا برای این کار بسیار دیر شده است.

تلاش برای ایجاد مصالحه و پیدا کردن راه حل در مناقشات بین فلسطین و اسرائیل، همکاری با اتحادیه اروپا برای جلوگیری از فاجعه اقتصادی، پایان دادن به گرمایش زمین. اینها تنها یکی از چهره‌های بیشمار آمریکا هستند. آمریکا به تلخی دوگانه است. روی تیره آن جایی بدبین و سرشار از نفرت است؛ جایی که مردم دیوانه در آن دسترسی سریع و آسانی به اسلحه‌های نیمه‌اتوماتیک دارند، اسلحه‌هایی که گاه به گاه از آنها برای ارتکاب جنایات وحشیانه استفاده می‌کنند. ما می‌توانیم هر روز بیشتر و بیشتر از سلاح استفاده کنیم و اگر واقع‌بین باشیم هیچ کاری نیست که بتوانیم در مورد آن انجام دهیم.