جنگ جهانی دوم، ناجی اقتصاد آمریکا - ۲۶ فروردین ۸۷
بخش پایانی
بخش اول این مقاله هفته پیش در صفحه ۳۱ درج شده بود و اینک قسمت پایانی آن ...
مونا مشهدى رجبى
بخش پایانی
بخش اول این مقاله هفته پیش در صفحه ۳۱ درج شده بود و اینک قسمت پایانی آن ... رکود اقتصادى آمریکا که از اکتبر سال ۱۹۲۹ میلادى آغاز شد اقتصاد این کشور را به مرز فروپاشى کشاند. این کشور در سالهاى رکود تمامى اصول و قواعد اقتصادى را بکار برد تا از این ورطه برهد، ولى هیچ یک کارآمد نبود تا اینکه جنگ جهانى دوم این کشور را نجات داد.
رکود بزرگ اقتصاد آمریکا در ماههای پایانی دهه ۱۹۲۰ میلادی و ادامه آن تا اوائل دهه ۱۹۴۰ میلادی با سقوط بازار سهام این کشور در اکتبر سال ۱۹۲۹ میلادی نمایان شد. در این سالها اقتصاد آمریکا در مرز فروپاشی قرار داشت و به تدریج این رکود به کشورهای دیگر جهان کشیده شد.
در نهایت ایالات متحده آمریکا با درگیر شدن در جنگی مرگبار، یعنی جنگ جهانی دوم، این رکود را پایان داد و توانست کشور خود را حفظ کند. یکی از تحلیلگران اقتصاد و جنگ جهانی در مقایسه وضعیت کنونی رکود اقتصاد آمریکا با رکود بزرگ اقتصاد آمریکا در جنگ جهانی دوم گفت: «در سالهای دهه ۱۹۳۰ میلادی اقتصاد آمریکا وارد رکود شد و بازار سهام این کشور سقوط کرد. در این سالها وضعیت اقتصادی اروپا بهتر از آمریکا بود و در این میان آلمان شرایط مناسبتری را تجربه میکرد. این وضعیت ادامه یافت؛ تا اینکه در سال ۱۹۳۶ میلادی آلمان میزبان بازیهای المپیک شد و توانست از این میزبانی درآمد کلانی بهدست آورد. این مساله سبب شد تا آمریکا برای بهرهگیری از اوضاع نسبتا بهتر اقتصادی آن قاره جنگی بزرگ را به رهبری هیتلر راهاندازی کند. این جنگی بود که جهان را زیر و رو کرد و بعد از اتمام آن و ویرانی اروپا، آمریکا به تامین کننده اعتبار لازم برای بازسازی بدل شد.»
وی ادامه داد: «هماکنون نیز وضعیت اقتصاد آمریکا و اقتصاد جهان نسبتا مشابه است. آمریکا در شرایط رکود قرار گرفته است و در مقابل قاره آسیا به خصوص کشورهای چین و هند رشدی چشمگیر را تجربه کردهاند. امسال نیز چین میزبان المپیک است و باید در انتظار حادثهای باشیم که دوباره جهان را متحول کند.»
فروپاشی اقتصادی
سقوط بازار سهام آمریکا نقطه آغاز فروپاشی اقتصادی آمریکا بود و طی سه سال بعد یعنی در فاصله سال ۱۹۲۹ میلادی تا سال ۱۹۳۲ میلادی وضعیت اقتصادی هر روز بدتر و وخیمتر میشد. در سال ۱۹۳۲ میلادی شمار زیادی از کارخانهها و کارگاههای تولیدی آمریکا تعطیل شدند، زیرا برای تولیدات آنها تقاضایی وجود نداشت. در این سال حجم تولید آمریکا نصف تولید این کشور در سالهای آخر دهه ۱۹۲۰ میلادی بود. تعطیلی این کارخانهها مشکل بزرگ بیکاری را نیز به همراه آورد. طبق آمارهای موجود در سال ۱۹۳۲ میلادی نرخ بیکاری در آمریکا ۹/۲۴درصد بود که بیشتر از ۲۱درصد نسبت به سال ۱۹۲۹ افزایش داشته است. در این سالها ۱۵میلیون آمریکایی در اثر تعطیلی کارخانهها بیکار شدند و شمار زیادی از آنها تا سالهای پایانی دهه بیکار باقی ماندند. افرادی که در این دهه توانستند شغل خود را حفظ کنند با کاهش بیسابقه دستمزدها روبهرو شدند و برخی نیز توانستند کارهای پاره وقت با دستمزدهای اندک پیدا کنند. در این سالها وضعیت بانکها نیز بسیار وخیم بود. شمار زیادی از بانکها به دلیل سرمایهگذاری در بازار سهام زیانهای بزرگ را متحمل شدند و دیگر بانکها نیز به دلیل پرداخت وام به افراد و صنعتگرانی که در شرایط فعلی توان مالی بازپرداخت نداشتند در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند.
در فاصله زمستان سال ۱۹۳۲ تا سال ۱۹۳۳میلادی نظام بانکی به مرحله فروپاشی رسید و در مارس سال ۱۹۳۳ میلادی بیشتر از ۵هزار بانک کاملا تعطیل شدند. این تعطیلی سبب شد تا پسانداز میلیونها نفر از بین برود. در این سالها وضعیت کشاورزان نیز بدتر شد و محصولات زیادی از بین رفت.
پاسخ اولیه دولت به رکود
هوور، رییس جمهوری وقت آمریکا بر این باور بود که تلاش برای حفظ اعتماد مردم به بازار سبب میشود تا این مشکل موقتی اقتصاد با سرعت بیشتری حل شود و مردم به سرمایهگذاری و آغاز فعالیتهای اقتصادی ادامه دهند. از نظر وی این اصلی ترین راه حل رکود بود، اما این راه اصلا نتیجه بخش نبود زیرا در سال ۱۹۳۲ میلادی با وجود تلاشهای وی میزان سرمایهگذاری در آمریکا به کمتر از ۵درصد سرمایهگذاریهای انجام شده در این کشور در سال ۱۹۲۹ میلادی رسید.
در این سالها هوور برای ایجاد تعادل بیشتر در بودجه دولتی و حفظ تعادل اقتصادی اقدام به افزایش مالیاتها و کاهش هزینههای دولتی کرد. اما این کار در شرایطی که اقتصاد آمریکا در آستانه فروپاشی قرار داشت تنها سبب شد تا تقاضای مصرفی مردم بازهم کاهش یابد.
تغییر تعرفههای گمرکی و محدود کردن تعاملات تجاری آمریکا با کشورهای جهان یکی دیگر از سیاستهای مخربی بود که اقتصاد را به سمت ویرانی کشانید. در این سالها ارزش تجارت جهانی بیشتر از ۵۰درصد تنزل یافت. در سالهای آغاز رکود رهبران کشورهای دیگر نیز همچون آمریکا اقدام به افزایش تعرفههای گمرکی، افزایش مالیات و دیگر فعالیتهای محدودکننده تجارت کردند. از این طریق ضعف اقتصادی آمریکا به اروپا نیز منتقل شد. گفته میشود در این سالها شمار بیکاران در آلمان نیز رشد کرد. در این شرایط شمار زیادی از مردم آلمان به سمت هیتلر و نظرات وی جذب شدند. وی به مردم اطمینان داد که برای آزادی و رشد اقتصادی این سرزمین و تقویت ارتش کشور تلاش کند.
در این سالها وضعیت اقتصادی کشورهای انگلیس و فرانسه بهتر بود، زیرا دولت از طریق داراییهای خود و تخصیص بیمه بیکاری به افراد بخشی از بار این مشکل اقتصادی را به دوش میکشید. در سال ۱۹۳۲ میلادی، فرانکلین روزولت، در انتخابات ریاست جمهوری این کشور پیروز شد. او برنامه نیو دیل
«New Deal» را پیشنهاد کرد که با کمک آن تا اندازه زیادی مشکل بیکاری و بازار سهام را حل کرد. طبق این برنامه عرضه کالاها کاهش یافت تا هماهنگ با تقاضا شود.
جنگ جهانی دوم، راه حل مشکل
در سال ۱۹۳۹ میلادی با وجود تلاشهای بسیار سردمداران آمریکا و بهکارگیری روشهای مختلف اقتصادی هنوز هم بیشتر از ۱۵میلیون بیکار در آمریکا وجود داشت و مردم در شرایط بسیار سختی زندگی میکردند.
در این زمان بود که جنگ جهانی دوم به سرکردگی هیتلر آغاز شد. از زمانی که این جنگ آغاز شد آمریکا تامین سلاح مورد نیاز تمام کشورهای درگیر جنگ را بر عهده گرفت و در این میان بیشترین سهم را به کشور مهاجم یعنی آلمان اختصاص داد.
در این دوران آمریکا شمار زیادی از کارخانههای تعطیل شده را دوباره راهاندازی کرد تا مواد غذایی و پوشاک موردنیاز افراد درگیر جنگ را تامین کند و برای میلیونها نفری که بیکار شده بودند، فرصت شغلی ایجاد نماید.
از طرف دیگر با راهاندازی کارخانههایی برای تولید سلاح و تجهیزات دفاعی صنعتی دیگر را در کشور فعال کرد. صنعتی که علاوه بر ایجاد شغل و حل کردن مشکل بیکاری میتوانست سودآوری زیادی داشته باشد و جانی تازه به اقتصاد دهد.
با ایجاد فرصت شغلی و افزایش درآمدها به دلیل رشد اقتصادی تقاضا در آمریکا بیشتر شد و صنایع و کارخانههای مختلف تولید خود را افزایش دادند. رشد تولید به دنبال رشد تقاضا در کنار افزایش صادرات و درآمدهای صادراتی تمام بخشهای اقتصاد را به مسیر عادی حرکت باز گرداند و جانی تازه در اقتصاد در حال مرگ آمریکا دمید.
بسیاری بر این باورند که وجود هیتلر در آلمان و رشد محبوبیت وی در میان مردم این سرزمین به دلیل حمایتهای آمریکا از وی بوده است. آمریکا که با شعار مخالفت با کمونیست که ایدهای نشات گرفته از قطب اقتصادی و نظامیآن زمان دنیا یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود، هیتلر را در آلمان و به تدریج در سراسر جهان مطرح کرد تا از یک طرف زمینه را برای تضعیف شوروی فراهم آورد و از طرف دیگر جرقه اولیه جنگی را بزند که میتوانست اقتصاد یا به عبارت بهتر کشورش را نجات دهد. به هرحال آمریکا که در دهه ۱۹۳۰ میلادی برای تامین نیازهای اولیه مردمش نیز با مشکل مواجه بود، بعد از جنگ جهانی نه تنها حجم زیادی از کالاهای خود را به بازار اروپا صادر میکرد و درآمد کلانی از این بخش بهدست میآورد، بلکه برای بیکاران فرصت شغلی ایجاد کرد و صنعتی را در خود پرورش داد که ضامنی برای بقای کشور بود. دو سال بعد از آغاز این جنگ که اروپا را به ویرانی کشاند آمریکا به یکی از اصلی ترین تامینکنندگان اعتبار برای اروپا تبدیل شد و بعد از پایان این جنگ سران آمریکا بسیار دوستانه به کمک اروپا آمدند تا با بهرهگیری از درآمدهایی که به مدد جنگ خانمانبرانداز اروپا به دست آورده بودند این منطقه را بازسازی کنند.
به این ترتیب آمریکا نجات یافت، ولی این نجات اقتصادی را مدیونهزاران و بلکه میلیونها نفری است که در جریان جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند. ازآن سال تا به امروز بررسی هر جنگی ما را به سمت آمریکا سوق میدهد و به تمام پژوهشگران این حوزه نشان میدهد یا تلاشهای آمریکا باعث آغاز جنگ شده است یا اینکه حمایتهای این کشور ضامن ادامه یافتن درگیری بوده است.
منبع: irdiolomacy
ارسال نظر