اکونومیست و پیسیورلد بررسی کردند
اقتصادجهان در سال ۲۰۰۷
اکونومیست بررسی کرد
اقتصاد جهان در سال 2007
گروه بینالملل- یکسال قبل، اقتصاد آمریکا با صدای بلند اعتراض خود را درباره قوانین بیش از حد اقتصادی در کشور اعلام کرد.
وضع قوانین مختلف پس از رسواییهای مالی صنعت دات کام و نیز انزون و ورلدکام در آمریکا سیر صعودی به خود گرفت. نارضایتیها وقتی بالا گرفت که بخش عظیمی از معاملات مالی و اقتصادی به دلیل این قوانین از والاستریت به لندن کوچ کردند. در سال 2007 دور دیگری از وضع قوانین و این بار در بخش مسکن آغاز شده است و بار دیگر آه و فغان سرمایهگذاران و فعالان اقتصاد را درآورد.
بحران وامهای sub-prime میلیونها نفر آمریکایی را در خطر ورشکستگی و از دست دادن خانههایشان به دلیل ناتوانی در پرداخت اقساط این وامها قرار داد و جورج بوش، رییسجمهوری آمریکا را بر آن داشت تا قوانین تازهای را در حمایت از وامگیرندگان وضع کند.
با انتشار طرح کمکهای مالی بانک مرکزی در ماه دسامبر، پرزیدنت بوش گفت: این طرح اطلاعات قابل درک، دقیق و کامل به شهروندان ارائه میدهد تا بتوانند برای خرید خانه وام بگیرند.
با این همه هنوز بحران وامهای sub-prime پایان نیافته است و بزرگترین اقتصاد جهان نتوانسته از آسیب این بحران کاملا خلاصی یابد؛ چنانکه برخی از خریداران خانه مجبور شدند کلید خانههای خود را به دلیل ناتوانی در پرداخت اقساط برای بانکها بفرستند.
بحران وامهای sub-prime غیر از اینکه موجب ورشکستگی مردم و کمشدن حجم پول در بازار شد، ضررهای هنگفتی را متوجه موسسات بانکی و اعتباری کرد. این موضوع همچنین باعث رشد بیاعتمادی میان خود این موسسات شد؛ زیرا هیچ یک نمیدانند دیگری در چه وضعی است و چه میزان خسارت متحمل شده است. نرخهای بهره برای بانکهای بزرگ خیلی سریع افزایش یافت که خود خبر خوبی برای آنها به ویژه نورترن بانک در انگلیس نبود. گرفتن پول ارزان از سایر بانکها در چنین مواقعی نجاتبخش است؛ اما وقتی بانک مرکزی انگلیس تصمیم گرفت تا به نورترن بانک کمک کند، بسیاری از سرمایهگذاران آن را خبر بدی تلقی کردند و تصمیم به خروج پولهایشان در سراسر جهان از این بانک گرفتند. این اولین بار در قرن جدید بود که یک بانک به چنین وضعی دچار میشد.
ترس مردم پس از این بحران افزایش یافت؛ زیرا آنها از میزان پیامدهای منفی این بحران خارج از جهان بانکی مطمئن نبودند. به هر حال بخشی از آنچه مردم احساس میکردند، کاملا روانی بود. آمریکاییها به دلیل تنزل ارزش خانههایشان احساس فقیری میکردند و از طرف دیگر کمپانیهای بزرگ جرات اختصاص بودجه برای اجرای پروژههای بزرگ را نداشتند.
بانکهای مرکزی سراسر جهان به کمک بازارها شتافتند و میلیاردها دلار به سیستم بانکی تزریق کردند تا به این ترتیب بانکها بتوانند به مردم متقاضی وام ارائه دهند؛ هرچند این اقدامات، افزایشی در تقاضای مردم برای خرید خانه ایجاد نکرد، اما بحران را تحت کنترل نگه داشت. اقتصاد ایالاتمتحده هنوز روند کندی دارد؛ اما بسیاری امیدوارند که این کندی به کسادی تبدیل نشود. اما داستان چین متفاوت است. در این کشور هیچگونه علامتی از کسادی اقتصادی وجود ندارد.
اقتصاد این کشور همچنان در حال رشد است؛ به نحوی که به تحویل دار شغلهای کارخانهای در جهان تبدیل شده است، اما در حالی که کارخانهها در چین در امر تولید فعال هستند، در آمریکا و برخی کشورهای اروپای غربی آنها بسته شدهاند. در کشورهای ثروتمند تقریبا تولید کالاهای ارزان متوقف شده است و فقط مارکهای مخصوص و معروف همچنان تولید میشود.
هزینههای بالای تولید در اروپا، باعث شد که بربری، کارخانه تولیدکننده ژاکت که نام معروفی دارد، سال گذشته تصمیم تولید خود را در ولز جنوبی متوقف کند. براساس ارزیابیها، تولید یک ژاکت در اروپا دو برابر هزینه تولید آن در چین است.
و اما موضوع انرژی کثیف یا بحثهای زیستمحیطی یکی از مهمترین مباحث اقتصادی در جهان بود. سفر بان-کی-مون دبیرکل سازمان ملل به قطب شمال برای ارزیابی از شرایط یخهای قطب شمال به موضوع محیط زیست شکل جدیدتر و رسمیتر داد و آن را به کانون بحثها و مذاکرات دولتمردان جهان تبدیل کرد. رشد فزاینده و سریع چین و حجم بالای صرف زغالسنگ در این کشور باعث شده است که همگان نگرانی خود را از حجم تولید آلودگی در این کشور و تاثیر آن بر تغییرات آب و هوایی اعلام کنند. اگر چین به همین میزان مصرف زغالسنگ و به طور کلی انرژی ادامه دهد، به زودی از ایالاتمتحده در میزان تولید گازهای گلخانهای و دیاکسیدکربن پیشی خواهد گرفت.
در کنفرانس بالی کشورها درباره استراتژی زیستمحیطی و تعهد به کاهش تولید دیاکسیدکربن و گازهای گلخانهای مذاکره کردند تا بتواند جایگزین پیمان کیوتو شود که در سال 2012 پایان مییابد. با همه تلاشهایی که سازمان ملل متحد و نیز فعالان محیط زیست کردهاند، کشورهای ثروتمند تاکنون چندان اشتیاقی به کاهش تولید گازهای گلخانهای نشان ندادهاند.
در سال ۲۰۰۷، جهان شاهد جهش قیمت فلزات و نیز غذا بود، اما هیچ افزایشی در هیچ کجای دنیا قابلمقایسه با افزایش ارزش سهام در بازار سهام شانگهای نبود. ارزش سهام خریداریشده در سال ۲۰۰۷ در اندکزمانی به سه برابر افزایش پیدا میکرد. در اولین روز معاملات، ارزش سهام کمپانی پتروچاینا به ۶۰برابر درآمد آن افزایش یافت.
به هر حال ترقی در قیمت فلزات سبب شد تا کشورهای آفریقایی سود زیادی از صدور کالاهایشان ببرند.
ثروتمندترین مرد آفریقا «ایکو دانگوت» ثروت خود را از محل فروش برنج، سیمان، شکر و نمک به دست آورده است که با ثروت فروشندگان نفت برابری میکند.
ارسال نظر