نگاه دیگران-بخش دوازدهم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
بااینحال، با اعمال سایر شاخصهای ارزیابی مکاتب رئالیست/نئورئالیست/نئوکلاسیک، ظرفیت قطر برای نشان دادن قدرت محدود است.قطر تنها ۱۱۴۳۷کیلومترمربع (۴۲۴۷مایل مربع) است. جمعیت قطر در سال۲۰۲۰ بالغ بر ۲۸۷۴۳۸۱ نفر بوده است. بنابراین با استفاده از رویکرد مطلق مبتنی بر معیارهای کمّی، بهعنوان یک دولت کوچک تعریف میشود. با این حال، با توجه به اینکه تنها ۳۰۰هزار نفر از جمعیت آن شهروند قطری هستند، قطر احتمالا یک «خردهدولت» [ یا دولت ذرهای] است. درباره ظرفیتهای نظامیاش هم محدودیتهایی وجو دارد، با ذکر اینکه ۲۰ تا ۳۰درصد از قطریها در نیروهای مسلح عضویت دارند. در عین حال، بهدلیل جمعیت کم، این کشور بهعنوان کشوری با بالاترین تولید ناخالص داخلی سرانه در جهان ظاهر شده است. به همین دلیل، میتوان از طریق رویکرد قدرت رابطهای نگریست که میپذیرد دولتهای کوچک قادر به اعمال قدرت از نظر قابلیتها و روابط هستند. در این زمینه میتوان گفت که قطر «بالاتر از وزن خود مشت میزند.» محققان دریافتند که استفاده عملی از رویکرد قدرت رابطهای در بررسی موضوع قطر مفید است که بر قدرت اقتصادیاش بهعنوان کلید قدرت و نفوذ ملی و منطقهای آن تاکید میکند.
ثروتمند اما با ظرفیت دولت محدود؛ چگونه از قدرت استفاده کنیم؟
بیشتر انواع شناختهشده قدرت، از جمله قدرت سخت، قدرت چسبنده (قدرت اقتصادی) و قدرت تا حدی ظریف به ظرفیت یک دولت، یعنی قدرت اقتصادی متکی هستند. ثروت عنصر تعیینکننده قدرت ظریف است، نظریه جدیدی از قدرت که توسط مهران کامروا بر اساس مطالعهاش از قطر ارائه شد. کامروا توضیح میدهد که پول از طریق مالکیت و کنترل داراییهای اقتصادی ارزشمند در سطح بینالمللی، عمدتا از طریق سرمایهگذاریهای جهانی، باعث ایجاد قدرت میشود. تلاش این نظریه برای مقابله با عامل «محدودیت قدرت نظامی» (اولین مولفه قدرت ظریف، یعنی ایمنی از طریق دفاع مسلحانه فیزیکی)، بااینوجود آسیبپذیری قطر را بهعنوان یک کشور کوچک نشان میدهد. این نوع ایمنی را نمیتوان بهتنهایی توسط قطر تولید کرد، بلکه باید از یک رئیس بانفوذ سرچشمه بگیرد. قطر با توجه به آسیبپذیریاش، فقدان قدرت نظامی و تهدیدهای خارجی موجود، یک استراتژی بقا برای بهدست آوردن یک محافظ مطمئن و ایمن که بتواند با آن روابط قابلاعتمادی ایجاد کند، بسط داد. بنابراین، معاهدهی رسمی با بریتانیا در سال۱۹۱۶ در دوره رهبری شیخ خلیفه به قوت خود ادامه داد، همانطور که یک دیپلمات سابق انگلیسی توضیح داد: «او بیش از یکبار به من گفت که هیچ آمریکایی هرگز قطر را روی نقشه پیدا نخواهد کرد. آنها هیچ علاقهای به آن نداشتند و هرگز از آن دفاع نمیکردند. منافع آنها کاملا با عربستان سعودی بود. روابط عربستان و قطر درست بود؛ زیرا شیخ خلیفه خود را شریک کوچک عربستان میدید، اما روابطشان صمیمی و گرم نبود و انگلیس در کنار او و برای حفظ حاکمیت قطر حضور داشت. […] شیخ حمد که رهبری را به دست گرفت، فلسفهای کاملا متفاوت داشت و رابطه منحصربهفرد با بریتانیا پایان یافت.»
بنابراین شیخ حمد به ایالاتمتحده روی آورد و روابط دوجانبه را پس از ۱۱سپتامبر افزایش داد و منجر به ساخت پایگاه هوایی عظیم «العدید» شد که توانایی عظیمش نشاندهنده اهمیت استراتژیک قطر در زیر چتر امنیتی ایالاتمتحده است. چنین روابط نزدیکی؛ بهویژه حضور نظامی ایالاتمتحده در این کشور این استدلال را تایید میکند که قطر به بهای توانایی خود در ایجاد گزینههای مستقل در سیاست خارجی به اردوی طرف پیروز ملحق شده است. [bandwagon: سیاستی که طی آن کشور نیرومند میکوشد پس از حمله به کشور دیگر، بر قدرت خود بیفزاید و سایر کشورها را تحریک و تشویق کند تا به اردوی او ملحق شوند. شاید بتوان «الحاق به اردوی پیروز» یا «دنباله روی جمعیت شدن و انجام دادن هر کاری که آنها انجام میدهند» را بهکار برد.] بهعنوانمثال، وقایع پس از بهار عربی نشان میدهد که استراتژیهای غرب در قبال منطقه تغییر نکرده و به گفته «کریستوفر دیویدسون» در سال۲۰۱۶ به «منافع قدرتهای با نفوذ و اقمار محلی آنها» مرتبط است؛ اگرچه این ممکن است روابط بین آمریکا و سایر کشورهای غربی را نیز توضیح دهد. این یک پدیده جدید نیست.
بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده نقش کلیدی در شکلگیری نهادهای اقتصادی اروپا ایفا کرد . مشارکت در سازمان همکاری اقتصادی اروپا بهعنوان شرط دریافت کمکهای مارشال به اروپا بود. با توجه به اینکه ایالاتمتحده بهعنوان تامینکننده حیاتی امنیت منطقه از طریق ناتو بود، کشورهای اروپای غربی توانستند بدون ترس از رویارویی مسلحانه با اتحاد جماهیر شوروی، به بازسازی اقتصادی متعهد شوند. اسلوان استدلال میکند که حتی واکنش ایالاتمتحده به «ابتکار سیاست امنیتی و دفاعی اروپایی فرانسه-انگلیس» یک رویکرد «بله، اما...» بود که حمایت کلی از این پیشنهاد را مطرح میکرد؛ درحالیکه تاکید میکند که نباید باعث جدایی اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده، تکثیر داراییهای جاافتاده ناتو یا تبعیض علیه اعضای غیر اتحادیه اروپایی ناتو شود. بنابراین میتوان رفتار «بند واگنی» قطر را شبیه به ائتلافهای بین ایالاتمتحده و سایر متحدان دانست. بااینحال، وابستگی به حسن نیت ایالاتمتحده برای امنیت بینالمللی قطر، بهجای تقویت، ضعف قطر را برجسته میکند.
چالشهای مضاعف برای قطر از باز کردن درهایش به روی انتقاد همتایان آمریکاییاش و تغییر در سیاستهای آمریکا برمیخیزد. تغییرات سیاست برخاسته از دولت ترامپ باعث دگرگونی و تمرکز مجدد استراتژی ایالاتمتحده در خاورمیانه به سمت اسلام رادیکال شد. در نتیجه، واکنش عمومی رئیسجمهور وقت ترامپ به بحران خلیجفارس در مه۲۰۱۷ این بود که «از قطر بخواهد به کمک و تامین مالی و ایدئولوژی افراطیاش پایان دهد»، اگرچه ممکن است روابط سپس به حالت عادی بازگشته باشد. برنامههایی برای توسعه پایگاه هوایی العدید انجام شد؛ زیرا قطر و ایالاتمتحده یک یادداشت تفاهم برای بزرگتر کردن و نوسازی این پایگاه به دنبال «پیشنهاد سخاوتمندانه»ی قطر امضا کردند. این روابط دوجانبه بهجای شناسایی دفاع فیزیکی ارائهشده توسط ایالاتمتحده بهعنوان عنصر قدرت قطر، آسیبپذیری قطر را نشان میدهد.