همان‌طور که جریان نقدینگی راه خود را به این کشورها باز کرده است، به لطف موج دیپلماسی که در دهه‌های گذشته بی‌سابقه بوده، نشانه‌هایی از صلح پایدار در منطقه عیان شده است. عربستان سعودی و ایران درباره تنش‌زدایی درباره مشکلاتی مذاکراتی داشته‌اند که سابقه‌ای طولانی تا زمان انقلاب۱۹۷۹ ایران دارند. جنگ‌های داخلی در سوریه و یمن در گذر زمان شدت کمتری داشته‌اند و از تلفات آن نیز کاسته شده است؛ زیرا حامیان آنها به دنبال کاهش تنش هستند. پس از توافق ابراهیم میان اسرائیل و برخی از دولت‌های عربی، به‌نظر می‌رسد عربستان سعودی ۷۵سال پس از ایجاد دولت صهیونیستی، در حال بررسی به رسمیت شناختن است. نفوذ جهانی منطقه در حال افزایش است و جدیدترین خبرها حاکی از پیوستن چهار کشور به بریکس است. بریکس به اتاق فکر قدرت‌های غیرمتعهدی تبدیل شده که خواهان جهانی است که غرب در آن قدرت کمتری دارد.

به عقیده اکونومیست، تغییرات دیپلماتیک، فصل جدیدی را در خاورمیانه آغاز می‌کند که همزمان با فرصت‌های جدید، با خطرات جدیدی نیز همراه خواهد بود. رهبران منطقه در حال آزمایش رهنمودهایی هستند که در بسیاری از نقاط جهان متداول است؛ از جمله پذیرش عمل‌گرایی استبدادی به‌عنوان جایگزینی برای دموکراسی و دیپلماسی چند قطبی به جای نظم جهانی فعلی تحت رهبری آمریکا که از زمان ۱۹۴۵ پابرجا بوده است. خبر بد اینکه تهدیدهایی که جهان را در دهه۲۰۳۰ تهدید می‌کند، از جمله گسترش سلاح‌های هسته‌ای، تغییرات شدید آب‌وهوایی و نابرابری اقتصادی، ممکن است در خاورمیانه زودتر از موعد بروز کند. اگرچه خاورمیانه تنها ۶درصد از مردم جهان را در خود جای داده است، با این حال در اقتصاد جهانی نقش بسزایی دارد. به‌عنوان شناخته‌شده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین تولیدکننده نفت، سهم این منطقه از صادرات نفت‌خام ۴۶درصد و در حال افزایش است. سهم این منطقه از صادرات گاز طبیعی مایع که از زمان تعطیلی خطوط لوله روسیه به اروپا، تقاضای زیادی دارد به ۳۰درصد رسیده و همچنان در حال افزایش است. به لطف موقعیت مکانی، ۳۰درصد کل تجارت دریایی (کانتینری) و ۱۶درصد محموله‌های هوایی از مرزهای این منطقه عبور می‌کنند. صندوق‌های ثروت ملی کشورهای منطقه با دارایی به ارزش ۳تریلیون دلار، از بزرگ‌ترین صندوق‌های سرمایه‌گذاری در جهان هستند. در دو دهه گذشته تنش‌های حاصل از جنگ‌ها در خاورمیانه اغلب تا فراسوی مرزها کشیده می‌شد و مسائل مرتبط با پناهندگان حتی بر سیاست‌های اروپا تاثیر می‌گذاشت. در عراق پس از حمله به رهبری آمریکا در ۲۰۰۳ و در چندین کشور پس از بهار عربی در ۲۰۱۱ پروژه‌های دموکراتیک با شکست مواجه شد و به پایان رسید.

از نظر اکونومیست، اکنون اما سه تغییر بزرگ در خاورمیانه قابل توجه است. اول آنکه منطقه باید مسوولیت امنیت را خود بر عهده گیرد؛ چراکه به‌نظر می‌رسد اشتهای آمریکا برای مداخله نظامی از بین رفته است. علاوه بر این، الگوهای تجاری چند قطبی شده‌اند؛ صندوق بین المللی پول تخمین می‌زند که ۲۶درصد از صادرات کالاهای خاورمیانه به چین و هند انجام می‌شود که دو برابر آمار در سال۲۰۰۰ و تقریبا دو برابر سهم آمریکا و اروپا از این بازار است. دوم اینکه، دوران گذار به سوی انرژی‌های جدید، فوریتی برای فرار از الگوی آشنای رونق و رکود نفت را ایجاد کرده است. در حال حاضر کشورهای حوزه خلیج‌فارس انگیزه لازم را دارند که تولید سوخت فسیلی را طی دهه آینده پیش از کاهش دائمی تقاضا افزایش دهند و درآمد حاصل از آن را صرف تنوع بخشیدن به اقتصاد کنند.

تغییر نهایی، ریشه در خستگی عمومی از نابسامانی‌های پیشین دارد. مردم در سراسر خاورمیانه در آرزوی فرصت‌های اقتصادی بهتری هستند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد امارات متحده عربی کشوری با اقتصادی پویا و با ثبات است که جوانان عرب بیشتر از همه آن را تحسین می‌کنند. در عین حال، حرکت به سوی دخالت کمتر غرب در امنیت و تجارت این کشورها، به معنای فشار کمتر به دولت‌های منطقه برای حقوق بشر یا دموکراسی است.

برخی از تغییرات منطقه بادوام و عمیق هستند؛ از جمله آنکه اکنون زنان سهم بیشتری در اقتصاد خلیج فارس دارند. در سرتاسر منطقه، اقتصاد غیرنفتی با نرخ سالم سالانه ۴درصد در حال رشد است و سرمایه‌گذاری چند ملیتی فرامرزی در حال افزایش است. می‌توان تصور کرد که چگونه چرخه مثبتی از ثبات و صلح می‌تواند منجر به سرمایه‌گذاری و تجارت بیشتر شود.

به این ترتیب استانداردهای زندگی را افزایش خواهد داد و رفاه را در منطقه می‌گستراند و در نهایت می‌تواند مارپیچ طولانی مدت شکست در بخشی از جهان با حدود ۵۰۰میلیون نفر را معکوس کند.

به اعتقاد اکونومیست، خاورمیانه برای حفظ حباب خوشبختی فعلی باید بر برخی مشکلات بزرگ غلبه کند. نگرانی‌های فزاینده از تغییرات آب‌وهوایی به این معنی است که یکی از گرم و خشک‌ترین مکان‌های روی زمین ممکن است به واسطه موج گرمایش زمین با شرایط دهشتناک‌تری روبه‌رو شود. در این میان تنها برخی از کشورها می‌توانند هزینه لازم برای سرمایه‌گذاری‌های عظیمی مانند شهرهای بازطراحی‌شده و پروژه‌های نمک زدایی را بپردازند. داستان خاورمیانه جدید به واسطه موفقیت گروهی از کشورها کژتابی‌هایی پیدا کرده است. داستان‌های موفقیت مربوط به کشورهای حوزه خلیج‌فارس و اسرائیل است که تنها ۱۴درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند. این کشورها به تنهایی مسوول ۶۰درصد تولید ناخالص داخلی، ۷۳درصد صادرات کالا و ۷۵درصد سرمایه‌گذاری داخلی چند ملیتی مربوط به آنهاست. از اسرائیل و لبنان تا عربستان سعودی و یمن، اقتصادهای مدرن با کشور‌هایی هم‌مرز هستند که در ناامیدی به دام افتاده‌اند.