جامجهاننما-بخش سوم
پشت پرده جنگ عراق پس از ۲۰سال
برای «داگلاس فیث»، معاون وزیر دفاع پنتاگون در امور سیاسی، تصمیمات برنامهریزان درباره بعثزدایی در بحبوحه وقوع جنگ، ساده به نظر میرسید. از نظر او، اقدام پیشنهادی برای برکناری تقریبا هدفمند مقامهای بعثی ساده و معقول به نظر میرسید. فیث در مصاحبهای به یاد میآورد: «هیچکس نگفته است که آنها باید کشته شوند، زندانی شوند یا خلع ید شوند.» وی افزود: «جریمه این بود که نمیتوانستید در دولت جدید کار کنید. با توجه به اینکه حزب بعث کارهای وحشتناک زیادی انجام داده بود، این خیلی سخت نبود.» به یاد فیث، این تصمیم در میان بسیاری از پرسشهای سیاسی سختتر دیگر، بحثهای بینِ سازمانی کمی را به خود جلب کرد.
او گفت: «چیزهایی که به یاد میآورم چیزهایی هستند که بحثبرانگیز بودند. من به یاد ندارم که بعثیزدایی در آن مقوله باشد. این مساله توسط یک گروه بین سازمانی مدیریت شد و اتفاق نظر وجود داشت.» گارنر فکر نمیکرد که بعثیزدایی نیز یک مساله مهم برای ایالاتمتحده باشد. پیشبینی او بر اساس تجربهاش طی جنگ خلیجفارس بود، زمانی که کردها و شیعیان قیام کردند و تعداد زیادی از بعثیها را کشتند. همانطور که او در مصاحبهای به یاد میآورد، تصور میکرد که یکبار دیگر، بدترین مقامها را خودشان حذف خواهند کرد. او به یاد آورد که چنین میاندیشید: «بسیاری از افراد بد خواهند مرد.» گارنر با رامسفلد درباره برنامهای سست برای حفظ تکنوکراتها صحبت کرد و رامسفلد موافقت کرد.
بااینحال، موضوع بسیار چالشبرانگیزتر، موضوعی بود که خود فیث در «مگا بریف فور» ارائه کرد: درباره ارتش عراق چه باید کرد. شرکتکنندگان به یاد میآورند که این یکی از سختترین پرسشهای پسا جنگ بود که آنها با آن روبهرو بودند. ارتش عراق بسیار بزرگ بود؛ تخمین زده میشود که حدود نیم میلیون سرباز منظم و نامنظم، علاوه بر افسران شکمگندهای داشت که هزاران ژنرال را شامل میشد. ردههای فعال بیشتر از صفوف شیعیان تشکیلشده بودند که تحت نظارت یک افسر عمدتا سنی و وفادار به صدام بودند. آموزش بسیار ضعیف بود و انضباط بهشدت وحشیانه. این یک پرسش روشن بود که آیا ارتش قابل نجات است یا اینکه بهتر است آن را بهطور کامل منحل کنیم و با ارتش جدیدی جایگزین کنیم که از ابتدا طبق استانداردهای غربی ساختهشده و دیگر بر اساس خطوط فرقهای جدا نشده است. فیث گفت: «استدلالهای قوی در هر دو طرف بحث وجود داشت: هم اصلاح و هم انحلال. برای من واضح نبود که پاسخ درست چیست.»
پس از مطالعه این موضوع، برنامهریزان آمریکایی تصمیم گرفتند ارتش را حفظ کنند، با این فرض که میتوانند از ساختار سازمانی، پایگاهها، پرسنل و تجهیزات آن بهعنوان پایه و مبنایی برای تلاشهای بازسازی استفاده کنند. علاوه بر این، در جنگ خلیجفارس، ارتش عراق بهصورت دستهجمعی تسلیم شده بود. دهها هزار اسیر جنگی در بازداشت نیروهای آمریکایی قرار گرفته بودند و برنامهریزان آمریکایی انتظار داشتند که چنین اتفاقی دوباره رخ دهد و این بار سربازان زندانیشده میتوانستند برای بازسازی بهکار گرفته شوند.
بهعنوان بخشی از آن جلسات مارس، رامسفلد از فیث خواست تا به بوش و شورای امنیت ملی درباره نتیجهگیری گارنر مبنی بر اینکه ارتش ارزش نجات دادن دارد یا خیر توضیحاتی ارائه دهد. همانطور که فیث به یاد میآورد، «ما کار عظیمی برای بازسازی داشتیم و ارتش عراق دارای امکانات، حملونقل و پرسنل بامهارت است.» در میان ردههای آن متخصصان فناوری ارتباطات، راه، ساختوساز و غیره بودند. «اینها همه چیزهایی بود که گارنر تاکید کرد که باید برای بازسازی از آنها استفاده کنیم.»
پنتاگون حتی یک پیمانکار دفاعی در شمال ویرجینیا (Military Professional Resources Inc.) را که به بازسازی ارتش کرواسی در دهه ۱۹۹۰ کمک کرده بود، برای نظارت بر تلاش برای اصلاح ارتش عراق در صف قرار داد. گارنر به یاد میآورد: «من با موافقت رامسفلد و رئیسجمهور برای احیای ارتش آنجا را ترک کردم. فکر ما این نبود که ژنرالها را بازگردانیم - شاید فقط یک یا دو نفر از آنها را بازگردانیم - و سرهنگها را بهخوبی بررسی کنیم؛ اما از درجه سرهنگی به پایین، میخواستیم همه آنها را بازگردانیم.» در دیدار با خبرنگاران در پنتاگون در ۱۱مارس، گارنر گفتوگوهای آن هفته در کاخ سفید را تشریح کرد و به مطبوعات گفت که ایالاتمتحده امیدوار است که به سرعت کنترل را به عراقیها بازگرداند.
او گفت: «ما قصد داریم فورا شروع به تغییر برخی چیزها کنیم و هرروز، چیزهای بیشتری را تغییر خواهیم داد.» او در ادامه توضیح داد که ارتش عراق دستنخورده باقی خواهد ماند و برای بازسازی مورداستفاده قرار خواهد گرفت؛ تا حدی برای جلوگیری از اینکه خیل بیکاران به خیابانها بیایند. او گفت که هدف، بازگرداندن عراق به عراقیها ظرف «چند ماه» بود. در آستانه جنگ، اجماع گستردهای در میان مقامهای ارشد کاخ سفید و پنتاگون وجود داشت: بعثیزدایی بهطور محدود انجام میشود و ارتش عراق دستنخورده باقی میماند. هیچ فرد سرشناسی بر خلاف این بحث نمیکرد.
حقایق روی زمین
تهاجم در ۲۰مارس آغاز شد و تنها ظرف سه هفته ائتلاف به رهبری ایالاتمتحده به بغداد هجوم آورد و دولت عراق سقوط کرد. تقریبا همهچیز طبق برنامه پیش رفته بود؛ شاید حتی بهتر از آن چیزی که برنامهریزان پیشبینی میکردند. اما تصاویر ارسالی از پایتخت به سرعت نگرانکننده شد. غارت گسترده بود و با سوختن ساختمانهای دولتی عراق، ارتش ایالاتمتحده تقریبا نامرئی به نظر میرسید. مقامهای ایالاتمتحده ناآرامیهای داخلی را بهعنوان یک مرحله موقت - حتی نشانهای از قدرت- رد کردند؛ زیرا عراقیها قادر به انتخاب گزینههای شخصی جدید بودند. رامسفلد به خبرنگاران گفت: «آزادی درهموبرهم است و افراد آزاد در اشتباه کردن، ارتکاب جنایت و انجام کارهای بد آزادند. چیزهایی اتفاق میافتد.»
با گذشت روزها، صحنههای بغداد به هم ریخت و گارنر هرگز فرصتی برای عملی کردن برنامههای خود پیدا نکرد. او با چلبی -که توسط فیث، رامسفلد، و معاون رئیسجمهور دیک چنی حمایت میشد و تلاش میکرد کنترل کشور را بهدست خود بگیرد - درگیر شد. (گارنر به یاد میآورد: «ما در ۱۵ آوریل در ناصریه ملاقات کردیم و بلافاصله یکدیگر را تحقیر کردیم و به هم پریدیم.») گارنر همچنین با این مشکل مواجه بود که ایالاتمتحده هیچ برنامهی دقیقی برای نحوه رسیدگی به عراق پسا تهاجم نداشت و همچنین هیچجا نیروی کافی برای حفظ نظم نداشت. مفروضات «کسوف ۲» بسیار خوشبینانه بود و هیچ برنامه اضطراری برای مقابله با یک کشور ناگهان بیقانون وجود نداشت.