مردمی که با دست خالی به جنگ آوار رفتند
زنده به گور شدن سوریها
با این حال، داستانهای نادری از زنده یافتن هنوز شنیده میشوند. شبکه تلویزیونی سیانان ترک اعلام کرد که یک جوان ۱۷ساله و یک مرد ناشناس از زیر آوار یک بلوک آپارتمانی در استان کاهرامان ماراش ترکیه تقریبا ۱۹۸ساعت پس از اولین زمینلرزه ترکیه و سوریه نجات یافتند. تصاویر نشان میدهد که نیروهای امدادی دو نفر را که روی برانکارد بسته بودند، به آمبولانسهای منتظر حمل میکردند.
همه غافل از سوریه
برای سالها، شمال غرب سوریه خانه میلیونها نفری بوده است که بر اثر جنگ آواره شدهاند؛ بهطوریکه همسایه، همسایه را نمیشناخت؛ برای اینکه از اقصی نقاط مختلف آمده و ناگزیر کنار هم خانه کرده بودند. به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، وقتی هفته گذشته زلزلهای رخ داد و خانهها به ویرانه تبدیل شدند، بسیاری نمیتوانستند با قاطعیت بگویند که چه کسی شناسایی شده و چه کسی هنوز مفقود است. اکنون، درحالیکه جستوجوی پرزحمت برای بازماندگان و قربانیان عمدتا به پایان رسیده و تنها در سوریه تعداد کشتهها به نزدیک ۶هزار نفر رسیده است، ساکنان یکی از شهرکها به نام العطرب در حال تمیز کردن آوارها برای یافتن اموال شخصی هستند. آنها به تلخی از احساس رها شدن توسط دنیا صحبت میکنند. آنها گفتند که برای روزها در غیاب کمکهای بینالمللی، گاهی اوقات مجبور میشدند با دست به دل آوارها بروند؛ زیرا بازماندگان درخواست کمک میکردند. یعظم موسی، ۱۷ساله گفت: او و خانوادهاش پس از زلزله روز دوشنبه، هر روز به آپارتمان ۴طبقه فروریختهای که در آن زندگی میکردند، بازمیگشتند. او گفت: «ساعت ۵ صبح بعد از زلزله، همه را بیرون کشیدیم، مردمی که زنده بودند و مردمی که مرده بودند. آنهایی که از دنیا رفتند، خداوند روحشان را قرین رحمت کند و کسانی که مجروح شدند، خداوند شفایشان دهد.»
پس از زلزله بسیاری در حال بررسی آوارهای خانههایشان بودهاند، به دنبال اسناد هویتی، اسناد ملکی، عکسهای شخصی و هر چیزی که احتمالا میتوانند نجات دهند تا زندگیهای از هم پاشیدهشان را دوباره به هم بچسبانند. امدادگران میگویند که بدون کمک بیشتر از سوی دنیای بیرون، کار چندانی نتوانستند انجام دهند. علی عبید، یکی از اعضای ۲۸ساله کلاه سفیدها، گروهی که تلاشهای نجات در این بخش از سوریه را رهبری میکند، گفت: «ما احساس درماندگی میکردیم، فقط درمانده بودیم. در همان نزدیکی، معترضان روی بتن شکسته و فلز پیچخورده ایستادهاند و تابلوهایی را در دست داشتند که سازمان ملل را محکوم میکرد. اما دریافت کمک به این منطقه آسیبدیده سوریه حتی سختتر از رساندن آن به کشور همسایه ترکیه است؛ جایی که بیش از ۳۱هزار نفر در زلزله کشته شدند. ۱۲سال است که سوریه درگیر جنگ داخلی بوده که کشور را از نظر کنترل به مناطق تقسیم کرده است. منطقهای که العطرب در آن قرار دارد در اختیار مخالفان بشار اسد است که وضعیت آن را پیچیدهتر کرده و کمکهای بینالمللی را در هفته گذشته به میزان قابل توجهی کاهش داده است. عبید گفت: «ما در حال مسابقه با زمان بودیم و در نهایت کار ما بیشتر با دست انجام میشد. ما به یک ساختمان تخریبشده میرسیدیم و مردم داخل آن زنده بودند. ما توانستیم با آنها صحبت کنیم؛ اما تجهیزات لازم برای بیرون آوردن آنها را نداشتیم.» در روزهای اول پس از زلزله، هیچ کمکی از خارج نشد.
به گفته آنها، ساکنان که به حال خود رها شده بودند، با هم متحد شدند و همسایه، همسایه را از زیر آوار بیرون میکشید، سوخت و وسایل نقلیه را به تیمهای نجات محلی اهدا میکردند و مساجد را به مراکز کمک تبدیل کردند. به گفته مقامات سازمان ملل متحد، تنها گذرگاه مرزی که سازمان ملل باید از آن برای رساندن کمک به منطقه تحت کنترل مخالفان استفاده میکرد، در دو روز اول پس از زلزله از کار افتاده بود؛ زیرا جادههای منتهی به آن آسیب دیده بودند. البته روز دوشنبه، سازمان ملل متحد اعلام کرد که دو گذرگاه کمکرسانی دیگر از ترکیه به شمال غرب سوریه بهزودی باز خواهد شد. عبید از کلاهسفیدها گفت: «همه آنها در طول این فاجعه غایب بودند.» او تاکید کرد که سازمان ملل متحد و همه گروههای کمک بینالمللی به رنج بیشتر مردم کمک کردند و اصلا اعتنایی به این منطقه نداشتند. کمبود کمکها بهدلیل خصومت متقابل کشورهای غربی و منطقه با دولت اسد در دمشق تشدید شده است. روزنامه نیویورکتایمز مدعی است که اسد به دنبال کنترل جریان همه کمکهای امدادی به سرزمینهای تحت کنترل مخالفان بوده و آنچه را که وارد میشود بهشدت محدود میکند. روی دیگر سکه هم از این قرار است: نیروهای مخالفی که منطقه را کنترل میکنند از پذیرش کمکهایی که از طرف دولت میآید، خودداری میکنند؛ چراکه دولت را مسوول بحران انسانی طولانی مدت میدانند.
عبید به یاد میآورد: در روزی که زلزله آمد او و سایر امدادگران در حال رانندگی در العطرب بودند که با مردی گریان مواجه میشوند که مسیر را به روی آنها بسته است. آن مرد به آنها گفت که خانوادهاش زیر آوار گیر کردهاند، آنها را از ماشین به پایین کشید. ساختمان چهار طبقه بود؛ اوضاع را که دید او هم شروع به گریه کرد. مطمئن نبود که تیمشان بتواند آنها را نجات دهد. اما عملیات موفقیتآمیز بود. کلاهسفیدها میگویند که وعدههای اولیه کمک از سوی کشورهای غربی و خلیجفارس محقق نشد. منیر مصطفی، معاون رئیس کلاهسفیدها گفت: «ما با بلندترین صدای خود فریاد زدیم: همه این مناطق به تجهیزات نجات نیاز دارند.» او که از اتاق عملیات گروه امداد و نجات صحبت میکرد، به یک صفحه طراحی بزرگ که روی سهپایه نصب شده بود، اشاره کرد که روی آن نام شهرهای آسیبدیده و تعداد تیمهای نجات اعزامشده را نوشته بودند. او گفت: «ما نتوانستیم به ۶۰درصد آن مکانها برسیم.» در سومین روز پس از زلزله، یک تیم پزشکی و نجات ۲۰نفره از مصر وارد شد؛ اما امدادگران هیچ ابزار و تجهیزاتی به همراه نداشتند. یک تیم نجات اسپانیایی چهار نفره در روز چهارم وارد شد؛ اما آنها هم فاقد تجهیزات بودند. مصطفی گفت: «آنها بیشتر از ما به تجهیزات نیاز داشتند. ما که از قبل نیرو برای کمک داشتیم، تجهیزات نداشتیم.» در مقابل در سراسر مرز ترکیه، کمکهای بسیار بیشتری در قالب تیمهای نجات خارجی، تجهیزات و آشپزخانههای سیار سرازیر شده است. اما در شمال غرب سوریه، جایی که ساختوساز کمتر بود و تعداد کشتهها کمتر بود، سازمان ملل متحد کاروان کمکهای اولیه خود را سه روز پس از زلزله و روز پنجشنبه فرستاد. قبل از زلزله برنامهریزی شده بود که برخی از مواد لازم برای سرپناه داشتن و لوازم نظافت به این منطقه ارسال شود. محمد العمر، سخنگوی مخالفان در منطقه گفت که سازمان ملل میخواهد کاروانهای کمکرسانی را نه از طریق گذرگاه مرزی با ترکیه، بلکه از مناطق تحت کنترل دولت سوریه ارسال کند؛ اقدامی که برای آنها غیرقابل قبول است. عمر در پاسخ کتبی به سوالات گفت: «سازمان ملل متحد باید بداند که بهطور کلی هرگونه کمکی که از مناطق تحت حاکمیت دولت برسد، رد میشود.»
در العطرب، آمنه آکوش، ۶۵ساله، به همراه تعدادی از هفتنوهاش ایستاده بود و مشغول تماشای آوارهای ساختمانی بود که قبلا در آن زندگی میکردند. او که شک و تردید در نگاهش موج میزد، گفت: «آنها میگویند هیچکس آن زیر نمانده است.» آکوش به یاد میآورد که حدود ۲۰نفر در ساختمان زندگی میکردند که هر خانوادهای از نقاط دیگر سوریه آمده و از جنگ فرار کرده بودند. خانواده او شخصا آنها را نمیشناختند. حالا او در این فکر است که آیا واقعا همه آنها -چه مرده یا زنده- از زیر خرابهها بیرون آورده شدهاند. خانه آنها که در طبقه دوم زندگی میکردند و ویترین مغازههایی که اجاره کرده بودند، همگی ویران شده است. آنها بهطور موقت به مزرعهای در یک روستای مجاور نقل مکان کردهاند، اما قصد بازگشت و بازسازی دارند. آکوش که یک خالکوبی کوچک رنگ و رو رفته، روی لب پایین خود دارد -مطابق با یک رسم محوشده در میان زنان قبیلهای در سوریه- میگوید: «خانهها برمیگردند؛ اما مردمی که ما از دست دادیم، برنمیگردند.» با پایان یافتن مرحله جستوجو و نجات، بسیاری از کارهایی که در شمال غرب سوریه انجام میشود، توسط خود مردم انجام میشود که مربوط به پاکسازی آوار، باز کردن خیابانها و کمک به مردم برای بازسازی زندگی خودشان است. اما حتی در این مرحله جدید، ساکنان همچنان نیازمند به تجهیزاتی هستند که از ساعات اولیه پس از زلزله برای آن التماس میکردند. اگرچه کمکهای اندکی از ترکیه وارد سوریه شده است، اما بیش از ۱۲۰۰جسد از پناهجویان سوری که در زلزله کشته شدهاند در هفته گذشته از مرز عبور کردهاند. در قبرستان شهر در العطرب، یک گور دستهجمعی برای سوریهایی که در ترکیه جان باختهاند و کسانی که هنوز در زیر آوار پیدا میشوند، حفر شده است. هیچ سنگ قبری وجود ندارد، فقط بلوکهای خاکستری با نام خانوادگی که روی آنها حک شده است یا گاهی اوقات فقط نام شهری که متوفی از آن فرار کرده است. کل خانوادهها کنار هم دفن شدهاند. طاهر بنمحمد، ۵۳ ساله، که دختر و مادرش را در زلزله از دست داده، در مقابل درب یک کارگاه نجاری روبهروی ساختمان آپارتمانش ایستاده بود. در همان زمان یک شرکت حملونقل خصوصی که توسط امداد اسلامی، یک موسسه خیریه مستقر در بریتانیا، تامین مالی شده بود، مشغول پاکسازی آوار بود. او با اشاره به کلاهسفیدها گفت: «خانههای ویرانشده زیادی وجود داشت که نمیتوانستند زلزله به این بزرگی را تحمل کنند.» «کشورها در واکنش به فاجعهای مانند این فلج هستند.» او به تماشای پسرانش نشسته بود که به طبقه دوم عمدتا دستنخورده ساختمان رفتند که اکنون فقط یکی دو متر از سطح زمین بالاتر است. آنها بساط غذا را میخواستند آماده کنند. یک قفسه پر از ظروف و کوزههای زیتون و ترشی را بیرون کشیدند. همسایهها قبل از فروریختن ساختمانشان به آنها کمک کرده بودند، تا فرار کنند؛ اما دقایقی بعد، او دوباره به داخل رفت تا کیفی را که در آن همه اسناد مهم خانواده، از جمله مدرک دبیرستان و دانشگاه فرزندانش را نگه میداشت، بردارد. او کمتر از فقدان کمک خارجی عصبانی بود. او انتظار زیادی از جامعه بینالمللی نداشت، در مقابل از واکنش محلی ستایش کرد. او گفت: «این مردم فقط خودشان را دارند. این از همه کمکهای بینالمللی مهمتر است.»