پایان عصر عناصر اربعه
محمدحسین باقی/ روزنامهنگار
رویکرد شیخ محمد همچون شیخ خلیفه رویکردی اقتدارگرایانه و از بالا به پایین است. این رویکرد شاید مشابهتهایی با رویکرد چین داشته باشد؛ رویکردی که در آن اقتصاد با سیاست و کنشگری اجتماعی- مدنی معاوضه میشود به این معنا که اقتصاد داده میشود و در ازای آن سیاست و کنشگری آزاد گرفته میشود. درهرحال، او رنگ و لعابی از آزادی را در راستای بهبود وجهه کشورش بهکار گرفته است از جمله دادن آزادی به زنان، دادن آزادیهای دینی به مردم (در این کشور کلیساهای مسیحی و معابد بودایی مجاز به فعالیت هستند). شیخ محمد نگاهی «برونگرا» هم داشته است.
او از تحولات منطقهای غافل نبوده است. از فعالیت نظامی در یمن، لیبی، سومالی و مصر گرفته تا سوریه؛ از مدیریت روابط با عربستان در تحولات یمن گرفته تا مدیریت این رابطه در قضایای مربوط به تحریم قطر؛ از رابطه با همسایگان منطقهای گرفته تا مغازله با اسرائیل. او با گروههای فروملی هم اصطکاکهایی داشته است: از اخوانالمسلمین در مصر گرفته تا حزبالله لبنان. این «اسپارت کوچک» خاورمیانه نیمنگاهی هم به آفریقا داشته و از قاره سیاه غافل نبوده است. این کشور در آفریقا (بهویژه سومالی و جیبوتی) رقبایی مانند ترکیه و قطر دارد. بااینحال، شیخ محمد اگر در داخل «موسولینی مصلح» است اما در عرصه خارجی به «ماکیاول»ی میماند که میداند چگونه از بحرانها بگریزد یا لااقل دامانش کمتر به گرد بحرانها آلوده شود.