چشم امید طالبان به چین
بنابراین چینیها بهعنوان کشور فعال در مذاکرات صلح بینالافغانی حاضر بودهاند. طالبان اکنون بهرغم مصائب و دشواریهای امنیتی موجود در افغانستان با مشکلات و فروپاشی اقتصادی افغانستان نیز مواجه است. گروه طالبان با درک اهمیت این مسائل و ضرورت بازسازی افغانستان، پیش از سقوط دولت پیشین کابل با مقامات کشورهای خارجی بهویژه چین دیدار داشته که مورد استقبال مقامات پکن نیز قرار گرفته است. افغانستان میتواند یک نقطه انتقالی مناسب در صورت استقرار امنیت و ثبات برای پروژههای اقتصادی چین و پاکستان باشد. از طریق پیوند اقتصاد و سیاست طبق نظریه وابستگی متقابل، تهدیدات امنیتی کاهش مییابد و خطرات ناشی از جنگ و مصائب آن کمتر میشود. منافع اقتصادی در پیوند کشورها، ایجاب میکند که برای تامین امنیت نیز در کنار یکدیگر تلاش کنند.
وزیر امور خارجه، وانگیی پیش از سقوط کابل، در اواخر ماه جولای در تاینجین با مقامات طالبان دیدار و دو طرف روند آشتی و بازسازی در افغانستان را موردبحث قرار دادند. طالبان در آن جلسه موافقت کرد که از اویغورها حمایت نکند. طالبان متعهد شد که اجازه نخواهد داد هیچ نیرویی از سرزمین افغانستان برای فعالیت علیه چین استفاده کند. در اینباره اخباری در اکتبر سال ۲۰۲۱، درباره حذف اویغورها توسط طالبان از مناطق بدخشان به گوش رسید که مدعی بود شبهنظامیان اویغور به استانهایی دور از مناطق همجوار با چین و منطقه سینکیانگ منتقل شدهاند. همچنین داعش خراسان که برای چین و طالبان مستقر در کابل، به یک معضل بدل شده است، این دو را در کنار یکدیگر نگه میدارد.
تحریک طالبان پاکستان - تیتیپی- در هدف قرار دادن نیروهای امنیتی پاکستان، اتباع چینی و پروژههای چینی که از طریق کریدور اقتصادی چین-پاکستان که در پاکستان در حال انجام است، مشارکت داشتهاند. تیتیپی یک شمشیر آویزان روی طرحهای توسعه بزرگ چین در سراسر منطقه افغانستان-پاکستان است. پاکستان و چین از طالبان خواستهاند که روابط خود را با تیتیپی قطع کنند. با این حال، طالبان افغانستان، تیتیپی را نه بهعنوان مساله خود، بلکه بهعنوان مشکلی برای پاکستان میبینند و از اسلامآباد میخواهد که با این گروه که هزاران پاکستانی را در صدها حمله مرگبار کشته است، به یک توافق سیاسی دست یابد. از این منظر ارتباط نزدیک چین و پاکستان میتواند حل این مساله را تسهیل کند. چین و پاکستان سالهاست که به دلایل متعدد به همکاریهای نظامی و امنیتی میپردازند و اگر طالبان، موضوع تحریک پاکستان را مرتبط با اسلامآباد میداند، امید حل این مشکل از طرف چین وجود دارد. چین بهاضافه طالبان میتواند با ایران و روسیه و حتی پاکستان - که آینده مبهم و ناامیدکنندهای با آمریکا دارد- که معمولا مشترکات فراوان سیاسی دارند، همکاری کند. نتیجه اینکه منافع اقتصادی در هم گره خورده است و البته تهدیدات امنیتی مشترک میتواند همکاری میان این کشورها را رقم بزند. یک ماه قبل از سقوط کابل، طالبان حسننیت و تمایل دوستانه خود را نسبت به چین ابراز کرد.
طالبان با پرداختن به بزرگترین نگرانی چین درباره جداییطلبان اویغور که در اواخر دهه ۱۹۹۰ تحت رژیم قبلی طالبان در افغانستان پناه گرفته بودند، درهای این کشور را روبه سرمایهگذاری شده توسط چین در افغانستان - دوره پسا آمریکا - گشود. با توجه به تعهد ظاهری طالبان مبنی بر ایمنی پروژههای سرمایهگذاری شده توسط چین و همچنین وعده آنها مبنی بر فراهم نکردن پناهگاه امن برای جداییطلبان اویغور، به نظر میرسد که با وام گرفتن از فرهنگ سیاست خارجی چین، پتانسیل همکاری برد-برد بین چین و افغانستان وجود دارد. تحت حکومت طالبان، چین با پروژه معدن مس عینک با ارزش ۳میلیارد دلاری، پروژههای اکتشاف نفت و گاز و پروژههای زیربنایی، بزرگترین سرمایهگذار خارجی در افغانستان است. پیشرفت در این پروژهها متوقف شده است؛ اما میتواند با بهبود وضعیت امنیتی تسریع شود. خروج ایالاتمتحده و بیثباتی پس از آن به این معنی است که همسایگان این کشور ازجمله چین بهطور فزایندهای برای حفظ منافع خود بهطور پنهانی عمل خواهند کرد. چین در حال سرمایهگذاری هنگفت در پروژههای زیربنایی افغانستان است؛ با این امید که در نهایت زمینه را فراهم کند. سخنگوی وزارت خارجه چین، ژائو لیجیان فاش کرد که پکن در حال رایزنی از طریق کانالهای دیپلماتیک درباره طرح تمدید کریدور اقتصادی چین-پاکستان در افغانستان است.
افغانستان از طریق بنادر گوادر و کراچی کالا صادر و وارد میکند. بنابراین از طریق کریدور اقتصادی چین-پاکستان بهعنوان طرح مکمل پروژه کمربندراه چین در جنوب آسیا، امکان اینکه شاهراههای تندرو به افغانستان نیز تعمیم داده شود، بسیار است. از نظر استراتژیک، دستیابی چین به افغانستان دوره طالبان ارتباط زیادی با ظهور این کشور بهعنوان یک قدرت جهانی - برخلاف وضعیت ژئوپلیتیک آن در ۱۹۹۶ و حکومت اولیه طالبان- دارد. امروز چین با ارزش ۷/ ۱۴تریلیون دلار فرماندهی اقتصادی میکند و خود را بهعنوان یک قدرت جهانی میبیند. شکست پروژه ملتسازی ۸۴۰ میلیارد دلاری واشنگتن در افغانستان، جهان را به زیرسوال بردن نقش جهانی آمریکا به عنوان هژمون جهانی سوق داده است. خروج رقیب چین از این تلاش ناموفق، فرصتی برای پکن ایجاد کرد که نقش رهبری منطقهای را بر عهده بگیرد. حتی اگر پکن بهطور رسمی مفروضات غرب برای پر کردن خلأ به جا مانده از ایالات متحده در کابل را رد کند، بهعنوان تنها بازیگر بینالمللی که فعالانه در آن مشارکت دارد، ظاهر شده است. اکنون چین بزرگترین کشور سرمایهگذار خارجی است که افغانستان میتواند از آن بهره جوید؛ آنهم در شرایطی که آمریکا دیگر در منطقه حاضر نیست. زمانی اشرف غنی وامهای پیشنهادی از طرف چین را رد کرد؛ اما حالا مقامات طالبان به چین چشم امید بیشتری دارند و چین میتواند از این وضعیت برای حفظ و گسترش منافع اقتصادی خود در منطقه آف-پاک استفاده کند. از این رو چین برای حفاظت از منافع اقتصادی خود در افغانستان نیازمند راهکارهای امنیتی و سیاسی است؛ چراکه امنیت واقتصاد در یک پیوند جداییناپذیرند.