فراز و فرودهای آقای وزیر
حضور زاهدی در آمریکا مهمترین دوران حیات سیاسی او بود. آمریکا بزرگترین کشور صنعتی جهان و نزدیکترین متحد استراتژیک ایران بود. حجم مبادلات تجاری ایران با آمریکا بسیار بالا بود و ایران از مهمترین خریداران تسهیلات نظامی آمریکا، بیشترین روابط سیاسی را نیز با این کشور داشت. افزایش درآمد نفت ایران و برنامههای شاه تا حدودی این روابط را دستخوش برخی تلاطمها میکرد. زاهدی که بیشتر یک واسطه بین دربار شاه با کاخ سفید بود تا یک دیپلمات، وظیفه داشت روابط با آمریکا را در بالاترین سطح خود نگه دارد. «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» از زاهدی برای مقاصد و اهداف خود سود میبردند و او را «پسر خوب» خطاب میکردند.
زاهدی متولد ۱۳۰۷ دوره تحصیلات خود را در بیروت گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد. پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۳۱ به معاونت و نیز خزانهداری کمیسیون مشترک ایران و آمریکا برای بهبود امور روستایی (اصل چهار ترومن) منصوب شد. زاهدی در همین سالها، مدتها مترجم ویلیام وارن نماینده آمریکا برای اجرایی کردن اصل ۴ ترومن بود و با آمریکاییها ارتباط گستردهای داشت. در مذاکرات پدرش با کرمیت روزولت رئیس شعبه خاورمیانه سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا (سیا) و فرمانده عملیات کودتای ۲۸ مرداد نیز نقش مترجم را ایفا کرد. در سال ۱۳۳۶ با «شهناز پهلوی» فرزند محمدرضا شاه ازدواج کرد؛ ازدواجی که به نوعی جایگاه او را در دربار پهلوی ارتقا داد، اما در نهایت بهخواست شهناز از یکدیگر جدا شدند. بهمدت دو سال از اسفند ۱۳۳۸ تا اسفند ۱۳۴۰ سفیر ایران در آمریکا شد. بهدرخواست احمد آرام وزیر خارجه دولت اسدالله علم بهسمت سفیر ایران در بریتانیا رسید. تا سال ۱۳۴۵ در این سمت باقی ماند و پس از آن در دولت امیرعباس هویدا بهسمت وزیرخارجه رسید. در سال ۱۳۴۵ زاهدی یکی از انتخابها برای تصدی نخستوزیری ایران بود.
شاه برای انتخاب زاهدی، هویدا و جمشید آموزگار مردد بود و در نهایت هویدا بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد. اگرچه زاهدی نخستوزیر نشد اما هیچگاه از قدرتش کاسته نشد. زاهدی زمانی که وزیر خارجه در دولت هویدا بود، نه در جلسات کابینه شرکت میکرد و نه اعتباری برای هویدا قائل بود.
زاهدی در آخرین روزهای حضور خود در ایران مشغول فراهمکردن زمینه اقامت شاه در یکی از کشورها بود که موفق شد دولت مصر را قانع کند. زاهدی در ۲۲ بهمن با پیروزی انقلاب و پایان یافتن رژیم پهلوی و برکناری بختیار، سفارت ایران را در واشنگتن ترک کرد و از فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کرد. زاهدی تا واپسین روزهای حیات محمدرضا از نزدیکترین اشخاص و معتمدان او بود؛ در دوران تبعید و بیماری محمدرضا، تنها مقام حکومت سابق بود که شاه مخلوع را همراهی میکرد. زاهدی در سالهای آخر عمرش بارها به خاطر مواضعش جنجالساز شد. مواضع او در قبال برنامههای صلحآمیز هستهای، حضور منطقهای ایران و ترور سردار سلیمانی، بعضا با حملات تند حامیان رژیم گذشته همراه بود.
زاهدی حدود یک دهه پیش از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۶۸ در مقام وزیر خارجه ایران، معاهده «ان. پی. تی» یا «منع گسترش تسلیحات هستهای» را به نمایندگی شاه ایران امضا کرد. او حدود یک دهه بعد در اولین گفتوگوی پس از انقلاب، درباره حق ایران در داشتن انرژی هستهای صلحآمیز گفته بود که استفاده از انرژی هستهای «حق ایران بوده، هست و خواهد بود... این حق متعلق به ایرانیهاست.»
او بهعنوان یک دیپلمات بازنشسته، در زمان ریاست جمهوری جورج بوش هم معتقد بود «مساله هستهای ایران تنها با مذاکره حل میشود و جنگ هیچچیز را حل نخواهد کرد. اگر بمب بیندازند به ایران یا اگر بخواهند تحریم اقتصادی کنند مردم بیچاره آسیب خواهند دید؛ به نظرم حق، مال ایران است و غرب باید بنشیند صحبت کند و با ادامه صحبت به جایی خواهند رسید.» زاهدی در تعاملات ایران و غرب همواره سخن از حقوق «ملت ایران» گفته و در تمام گفتوگوهای رسانهای خود بر این نکته پافشاری کرد و همین موضوع موجب شد مواضعاش در رسانههای داخلی بازتاب وسیعی داشته باشد. توجه بیش از پیش به زاهدی از نامه سرگشاده او به دولتمردان آمریکایی که در قالب آگهی در نیویورکتایمز به چاپ رسید، آغاز شد. او ضمن انتقاد از سیاستهای آمریکا در قبال ایران و منطقه به سیاستمداران آمریکایی یادآور میشود «مردم نجیب ایران زیر سایه تهدیدهای خارجی با هم متحد بوده و از سرزمین مادری دفاع میکنند. تاریخ به متجاوزان خارجی میآموزد که از افکار پوچ خود برای ویرانی ایران دست بردارند زیرا ایران با عراق قابل مقایسه نیست.»
زاهدی پس از شهادت سردار سلیمانی گفته بود: «من افتخار میکنم به قدرت ارتش ایران که سوگند خورده برای مملکتش. با یک ژنرالش بد بودند و ببینید چه کثافتکاریها کردند برخلاف قوانین بینالملل. آنوقت به سایرین میگویند شما تروریست هستید»! او که سلیمانی را «سرباز وطنپرست شرافتمند» میدانست، اعتقاد داشت: «این افسران و این جوانها، این کسان، به قرآن خودشان و به مملکت خودشان سوگند خوردهاند. این آدم برای مملکتش خدمت کرده، برای مملکتش جنگیده، در مقابل اسرائیل، دفاع کرده و برای وجدان خودش رفته تا جایی که موجب نابودیاش شده. من بهش افتخار میکنم؛ اینها خون خودشان را برای مملکتشان دادند.» زاهدی از حضورموفق رزمندگان ایرانی تا سواحل مدیترانه به نیکی یاد کرده و حضور ایران در سوریه را موجه میدانست و در نیویورکتایمز نوشت: «ایران به خاطر حضور خود در سوریه محکوم میشود. ولی اشاره نمیشود که ایران در سوریه بهدعوت دولت قانونی کشور مستقل سوریه حضور دارد؛ حضور ارتشهای مخفی آمریکا و دولتهای غربی در سوریه است که نقض قوانین بینالمللی است.»