جاده جدید امپراتور
تا کنون چین و پاکستان از سوءتفاهمهای خطرناک اجتناب کردهاند. اگرچه انتظارات برآورده نشده اما وعدههای جدیدی داده میشود که به مقامهای دو طرف اجازه میدهد تا همچنان خوشبینی را حفظ کنند. پاکستان گزینههای اندکی دارد و باتوجهبه اینکه دوسوم جمعیت این کشور زیر ۳۰ سال است، ساعت جمعیتیاش در حال تیکتیک کردن است. بدون نتایج ملموس، اشتیاق برای سرمایهگذاری چین و مدارا با کارگران چینی میتواند به کینه و نفرت بدل شود. چین با بسیاری از همان چالشهایی مواجه است که ایالات متحده در پاکستان با آن روبهرو بود؛ اما منافع چین مستقیمتر و پایدارتر از آمریکاست. دخالت آمریکا در پاکستان هرگز واقعا برای خود پاکستان نبود، بلکه برای نبرد بزرگتری بود که در آن همکاری پاکستان لازم بود. برای چین، CPEC مستقیمتر و مهمتر است. چین در آن منطقه زندگی میکند و از جغرافیای منزویسازی شکوهمند آمریکا هم دل خوشی ندارد. حتی اگر چین هم چنین بخواهد اما نمیتواند کاملا آنجا را ترک کند؛ چراکه منافعش با آن منطقه گره خورده است. توازن قوا به نفع چین است؛ اما در تلاش برای تعریف CPEC این پاکستان است که تجربه بیشتری دارد. طی قرن بیستم، چین بهاندازهای که ایالات متحده در دوران اوج خود درگیر مساله توسعه خارجی بود، هرگز اینقدر درگیر مساله توسعه خارجی نبود. از زمانی که پاکستان به استقلال رسید، این کشور همواره «له» و «علیه» شرکای خارجی همکاری کرده است. رهبران پاکستان چه خوب و چه بد در جلب حمایت خارجی بدون تعظیم زیاد در برابر فشار خارجی ماهر بودند. در رقابت اساسی میان توسعه و استقلال، آنها جانب دومی را به هزینه اولی گرفتهاند. آنها در برابر تغییر مقاومت کردهاند و این هم اغلب در راستای حمایت از منافع نخبگان بوده است. پاکستان در درون قلمرو خود سابقهای طولانی در بُرد بدون پیروزی دارد. «دهلیز» بهعنوان «تغییردهنده بازی» تبلیغ شده است؛ اما اجازه داده که بازیهای کهن ادامه یابد. فاجعه این است که سیاستهایی که پاکستان برای توسعه در پیش گرفته، مدتهاست که شهره آفاق است. برای نمونه، با وجود دههها توصیه و میلیاردها دلار کمک از سوی کمکدهندگان خارجی، پاکستان نتوانسته بخش انرژی خود را اصلاح کند. اعوجاج و کژاندیشی در این بخش که بهدلیل سیاستهای بد صورت گرفته است، هرسال ۵/ ۶درصد از GDP این کشور را میبلعد. سیگنالهای عمرانخان بیشتر نشانه تداوم است یا تغییر. ائتلاف او مورد حمایت ارتش پاکستان است که بزرگترین مدافع وضع موجود است. شباهتهای آن با روزهای اول پاکستان حتی شخصیتر است. در اکتبر ۲۰۱۸، وزیر نیروی عمرانخان، یعنی عمر ایوبخان، برای کنفرانس کمربند و جاده به «سوژو» چین سفر کرد. او در این کنفرانس گفت: «یکی از مهمترین کشورها در پروژه کمربند و جاده پاکستان است. بزرگراه قرهقوروم که پاکستان و چین را به هم وصل میکند، یکی از محورهای CPEC است.» او اشارهای نکرد که پدربزرگش ژنرال ایوبخان ریاست ساخت آشفتهوار قرهقوروم را بر عهده داشت. همچون ژنرال «خان» که در سال ۱۹۶۱ بر کنگره آمریکا برای حمایت از این کشور و پیش از رویآوردن به چین فشار میآورد، عمر ایوبخان نیز آنجا بود تا به حامیان خارجی خود اطمینان دهد که سرمایه بیشتری با خود بیاورند. چین هم به نوبه خود در حال تکرار همان اشتباهاتی است که قدرتهای پیش از او مرتکب میشدند. این کشور نتوانسته سرمایهگذاریها را مشروط به اصلاحات دشوار سازد. چین بهجای تشویق پاکستان به تعیین اولویتهای سختگیرانه، مایل به انتخاب از میان فهرست گستردهای از پروژهها بود. رویکرد چین به پروژهها در پاکستان بسیار متکی بر تجربه خود چین بوده است. همچون اقتصاددانان غربی که به پاکستان مشاوره میدادند، مقامهای چینی توانایی آنها را دست بالا میگرفتند. مقامهای چینی وقتی میبینند پروژهها در پاکستان به دلایلی متوقف شده که موجب توقف پروژهها در چین نمیشود، متعجب شدهاند. این اشتباهات بسیار چشمگیرتر هستند؛ زیرا چین تصمیم گرفته است که CPEC را پرچمدار BRI سازد.