جاده جدید امپراتور
بیشتر چینیها، مانند بیشتر روسها، ترجیح میدهند در شهرهای غربی روسیه زندگی کنند؛ جایی که مشاغل بیشتری وجود دارد. دستمزدهای رو به کاهش در روسیه بازدارندهای دیگر است؛ بهویژه زمانی که متوسط حقوق در چین میتواند بالاتر باشد. همان شرایطی که روسها را از شرق دور بازمیدارد، جذابیت آن برای چینیها را هم کاهش میدهد. بزرگترین اقدامات روسیه و چین در بخش انرژی بوده است. چین بزرگترین واردکننده انرژی در جهان است و روسیه هم یکی از بزرگترین مالکان و دارندگان انرژی و تولیدکننده نفت و گاز طبیعی است. اشتهای چین برای انرژی با نیاز روسیه به سرمایهگذاری مطابقت دارد و منافع مشترک انرژیشان از طریق معاملات چند دههای توسعه یافته است. در سال ۲۰۱۰، نخستین پروژه بزرگ مشترک زیرساختیشان و خط لوله انتقال نفت از «اسکووورودینو» در روسیه تا «داکینگ» در چین، تکمیل شد.
در سال ۲۰۱۴، پس از یک دهه مذاکرات، گازپروم و شرکت ملی نفت چین قراردادی سیساله و ۴۰۰میلیارد دلاری برای گاز طبیعی منعقد کردند. خط لوله جدید -«قدرت سیبری»- از میدانهای گازی در شرق صربستان تا مرز چین در «هیهه» سه هزار کیلومتر امتداد دارد. این گرانترین و پرهزینهترین پروژه در روزگار شوروی به اینسو بود. با ساخت تقریبا دو کیلومتر در هر روز، کارگران شهامت دماهای زیر صفر و حتی خرسها را داشتند تا اتمام آن در سال ۲۰۱۹ را تضمین کنند. سیاستگذاران روس این خط لوله جدید را بهمثابه شاهدی بر گزینههای خود معرفی کردند. «الکسی پوشکوف»، رئیس کمیته امور خارجی دومای روسیه پس از انعقاد این معامله گفت: «باراک اوباما باید سیاست منزوی ساختن روسیه را کنار بگذارد. این سیاست جواب نمیدهد.» با این حال، چین از فقدان آلترناتیو روسیه بهره برد و چانهزنی سختی بر سر قیمت گاز و مسیر خط لوله با روسیه انجام داد. روسیه از این اهرم بر دولتهای کوچکتری که به صادرات انرژی این کشور وابسته بودند، در برابر چین استفاده نخواهد کرد. عکس آن احتمالا درستتر است: چین گزینههای بیشتری برای خرید انرژی نسبت به گزینههای روسیهای دارد که فقط به دنبال فروش آن است.
در منتهیالیه شمال، چین نیز خواهان کمک روسیه به پکن در ایجاد شرایطی برای دستیابی این کشور به قطب شمال است. در سال ۲۰۱۸، چین نخستین سیاست رسمی خود در قبال قطب شمال را منتشر کرد که تکرار دوباره این ادعا بود که چین «یک قدرتِ نزدیک به قطب شمال» است. این کشور پیشنهاد ساخت یک «جاده ابریشم قطبی» از چین (از طریق قطب شمال) به اروپای شمالی را داده است. چین مشتاق به پرداخت هزینههای آن است. شرکت ملی نفت چین (CNPC) و صندوق جاده ابریشم چین در پروژه گاز طبیعی مایع «یامالِ» روسیه که در دسامبر ۲۰۱۷ آغاز به کار کرد سهم دارند. این همکاری میتواند به ساخت بندری در آرخانگلسک (در دریای سفید) و خط آهنی از این بندر به مرکز روسیه گسترش یابد. احتمال دارد حملونقل تجاری از طریق قطب شمال تا دههها سودآور نباشد و سوءظن درباره انگیزههای نظامی را افزایش دهد.
سیاست تجاری یکی دیگر از راههای ادغام است؛ اما تلاشهای اخیر چین و روسیه بهاندازه مواد و مصالح اصلی «نمایش» بوده است. در سال ۲۰۱۵، پایان مذاکرات برای «مشارکت ترانس پاسیفیک» به رهبری آمریکا آنها را قانع کرد که معامله تجاری خود را دنبال کنند. سه سال بعد، چین و EAEU یک توافقنامه تجارت و همکاری امضا کردند که گمرک و رویههای تجاری را بهبود میبخشید. یک مقام روسی آن را «یک گام مهم به سوی همسویی EAEU و ابتکار کمربند و جادهی چین» نامید؛ اما تعرفهها را کاهش نمیدهد. منافع دفاعی EAEU در بطن ترتیبات اقتصادی عمیقتر و معنادارتر قرار دارد. تاکنون چین بزرگترین شریک تجاریاش بوده و سیاستگذاران EAEU خواهان محدودکردن تاثیر صادرات بیشتر چین بر صنایع داخلیشان هستند. یک رویکرد بسیار جاهطلبانهتر همانا برقراری یک منطقه آزاد تجاری ذیل «سازمان همکاری شانگهای» (SCO) است. این سازمان کار خود را با تمرکز بر مناقشات مرزی و مسائل امنیتی آغاز کرد؛ اما در سالهای اخیر دستور کار و تمرکز اقتصادی گستردهتری داشته است. چین و روسیه سازمان همکاری شانگهای را بهمثابه یک سازوکار ارجح برای هماهنگی میان EAEU و BRI مطرح کردهاند و استراتژی توسعهای سال ۲۰۱۵ این سازمان «توسعه رویکردهای مشترک به ابتکار کمربند اقتصادی جاده ابریشم» در میان اهدافش را خاطرنشان میسازد. اما اعضای EAEU و SCO همپوشانی خوبی ندارند؛ چراکه دومی شامل برخی دولتهای بیشتر میشود. وقتی پاکستان و هند، دو کشور با تعرفههای بالا و تنشهای سیاسی، در سال ۲۰۱۷ به سازمان همکاری شانگهای پیوستند، یک منطقه آزاد تجاری غیرمحتملتر شد.
البته چین میتواند به EAEU بپیوندد. اما تصور آن غیرممکن است که مسکو یا پکن از این سطح از ادغام حمایت کنند. مسکو از بعد سیاسی و اقتصادی بر EAEU سلطه دارد و پذیرش چین به معنای تضعیف آن نفوذ خواهد بود. درواقع، دقیقتر این خواهد بود که بگوییم EAEU به چین خواهد پیوست که به لحاظ اقتصادی و جمعیتی هفت برابر بزرگتر از کل اعضای EAEU است. چین هم به نوبه خود از پیوستنش به قواعد و تعرفههای بالاتر EAEU نفع اندکی به دست میآورد. هنوز چیزهای زیادی هست که موجب جدایی و شکاف میان چین و روسیه میشود. در زیر این همه ستایش و تمجید متقابل و صحبت از شراکت، این دو کشور اساسا نابرابر هستند و چین به لحاظ اقتصادی و جمعیتی برتر از روسیه است. حتی زبانی که آنها برای توصیف مشارکتشان بهکار میگیرند هم تاثیرگذار است. مقامهای چینی از «dui jie» یا «اتصال» میان EAEU و BRI سخن میگویند. مقامهای روسی از کلمه sopryazhenie استفاده میکنند که به معنای «جفت شدن» یا «جفتشدگی» است که نشاندهنده مشارکتی برابرتر است که در تضاد با واقعیت است.