جاده جدید امپراتور
پوتین و شی که به تحسین یکدیگر پرداخته بودند، به سرعت روابط کشورهای خود را بهبود بخشیدند. آنها در دوران حضور خود در قدرت بیش از ۳۰ مرتبه با یکدیگر دیدار کرده و هر بار به نظر میرسد که آنها اعلام میکنند که روابطشان قویتر از قبل شده است. در جولای ۲۰۱۷، پوتین بالاترین نشان دولتی روسیه را به «شی» داد و به دنبال «مشارکت جامع و همکاری استراتژیک» برآمدند. «شی» با ابراز احساسات گفت که چین و روسیه «قابلاعتمادترین شرکای استراتژیک» یکدیگر هستند و اینکه آن روابط «در بهترین شرایط خود در تاریخ» قرار دارد. «شی» هم در بازگشت و برای جبران لطف پوتین، «مدال دوستی» چین را به پوتین در سال ۲۰۱۸ هدیه داد؛ آنها میدانند که غرب نظارهگر است. «وِی فِنگ» وزیر دفاع چین، طی دیدار از مسکو در سال ۲۰۱۸ گفت: «میخواهیم آمریکاییها به روابط نزدیک میان نیروهای مسلح ما پی ببرند.» این روابط عاشقانه فقط در لفظ نیست. در سازمان ملل، چین و روسیه از کرسیهای خود در شورای امنیت برای مقابله با مداخلههای بینالمللی استفاده کردهاند. آنها مواضع مشابهی درباره کرهشمالی، کنترل فضای سایبری و دیگر حوزهها اتخاذ کردهاند که اغلب در تضاد با منافع آمریکاست. مانورهای نظامی مشترکشان در سال ۲۰۱۷ به آبهای اروپا گسترش یافت و سال بعد، روسیه میزبان هزاران سرباز چینی بود و بزرگترین مانور نظامی از زمان جنگ سرد را با این کشور انجام داد. روسیه و چین مبادرت به امضای قراردادهای انرژی کردهاند، پروژههای مشترکی را در قطب شمال راه انداختهاند و حتی شرکت هوافضای مشترکی را اعلام کردند که هدفش رقابت با بوئینگ و ایرباس است. برای مقاومت در برابر تحریمها و دورزدن آن، روسیه ذخایر ارزی خارجی خود را به ارز چینی تبدیل کرده است. با هر معیاری که حساب شود، کنار هم قرارگرفتن روسیه و چین بیش از حد برای روسها سخاوتمندانه است. روسیه تسلیحات هستهای دارد، اما کشوری است با اقتصاد تکمحصولی مبتنی بر صادرات انرژی، ارتشی زنگارگرفته و جمعیتی رو به افول و پیری. رفتارهای غیرقانونی روسیه را در اقصی نقاط دنیا میتوان دید: از ضمیمه کردن شبهجزیره کریمه متعلق به اوکراین گرفته تا حمایت از بشار اسد در سوریه و تا دخالت در انتخابات آمریکا. اما چند سال دیگر، ایالات متحده ممکن است از اینکه با سلاح تحریم، تعرفه و بیانیهها دشمنان تاریخی را کنار هم قرار داده است، دچار پشیمانی شود.
مشارکت عمیقتر چین و روسیه بدترین کابوس تحقق یافته کیسینجر بود. یکی از اهداف پایدار سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد همانا جلوگیری از تسلط یک قدرت واحد بر سرزمین وسیع اوراسیا بوده است. به لحاظ تاریخی، قدرتهای در حال ظهوری که خواهان این امر هستند، موجب برانگیختن نزاع و درگیری شده و جهان را به جنگ با خود برمیانگیزند. چین محتملترین چالشگر است و هشداردهندهترین تفسیر از BRI این است که این نقشه راه چین برای تبدیلشدن به قدرت برتریجو است. «شی» اکنون در قالب سرمایهگذاری و احترامی که پوتین - آن هم پوتینی که به لحاظ اقتصادی و دیپلماتیک از غرب منزوی شده است - مشتاق آن است، کلیدها را در دست دارد. مقامهای روس زمانی که BRI اعلام شد، به آن مشکوک بودند. یک مقام ارشد روس به الکساندر گوبایف، محققی در اندیشکده کارنگی گفت: «ما این ابتکار چین را بهمثابه تلاش دیگری برای ربودن آسیای مرکزی از دست خود درک میکنیم.» مقامهای نهادهای امنیتی روسیه نگرانتر از همتایان خود در نهادهای اقتصادی بودند؛ اما چنانچه گوبایف میگوید سه خطر اقتصادی برداشتهای آنها را دگرگون کرد. آنها نگران بودند که BRI ممکن است معماری تجاری پیشنهادی روسیه برای منطقه را تضعیف کند، خط آهن ترانس - سیبری را با مسیریابی تجاری اطراف روسیه به اروپا دور بزند و بر دسترسی به مواد خام و قراردادهای زیرساختی در آسیای مرکزی چیره شود.
اما به نظر میرسد گزینههای مسکو رو به اتمام است. در سال ۲۰۱۴، در پرتو جنگ اوکراین، روسیه باتوجه به اتکایش به بازارهای انرژی غرب، سرمایهگذاران و فناوری غربی بهشدت منزوی و آسیبپذیر شد. در همین زمان، کرملین نخستین ارزیابی جامع خود از موافقان و مخالفان مشارکت با چین را انجام داد. مشارکت با چین خطرات بلندمدتی به دنبال دارد مانند وابستگیهای جدید به یک شریک بزرگتر اما این تنها مسیر مناسب و در دسترس برای کاهش آسیبپذیریهای روسیه از جانب غرب است. این ارزیابی به این نتیجه رسید که مزیتها، بهویژه در کوتاهمدت، بیش از خطرات است. اگر چین بیش از اندازه تهدیدگر باشد یا غرب بیش از حد استقبال کند، محاسبات مسکو تغییر خواهد کرد. همانطور که رد پای اقتصادی چین گسترش مییابد، رد پای امنیتیاش نیز رشد مییابد. مشاهده خودروهای نظامی چین و ساختوسازهای این کشور در کریدورِ «واخان» در افغانستان و نیز یک پایگاه نظامی و پستهای مرزی چینی نزدیک تاجیکستان نشان میدهد که این توسعهطلبی - چنانچه در فصل ۳ گفته شد - از قبل در جریان بوده است.
سیاستگذاران آمریکایی از این تحولات میتوانند برای دامنزدن به رقابت چین و روسیه استفاده کنند، اما آنها در عوض، عکس این رویکرد را در پیش گرفتهاند. آژانس اطلاعات دفاعی ایالات متحده در گزارشی در سال ۲۰۱۷ به نتیجه رسید که «مسکو و پکن در تضعیف نفوذ جهانی آمریکا نفعی مشترک دارند و فعالانه در این زمینه با هم همکاری میکنند.» «استراتژی امنیت ملی» دولت ترامپ چین و روسیه را به عنوان رقبایی معرفی کرد که «قدرت، نفوذ و منافع آمریکا را به چالش کشیده و میکوشند تا امنیت و شکوفایی آمریکایی را دچار فرسایش سازند.» این خطوط ممکن است موجب تحسین در میان برخی مخاطبان آمریکایی شود؛ اما همچنین خروشی از جانب چین و روسیه هم هست. هیچچیز استراتژیک درباره نزدیک کردن رقبای آمریکا به همدیگر از طریق بیانیهها و مواضع عمومی سفتوسخت وجود ندارد.