فرجام راست افراطی در فرانسه
پیشینه حزب
«جبهه ملی» توسط ژانماری لوپن که مردم لقب «شیطان جمهوری» را به او داده بودند، در سال ۱۹۷۲ با جهانبینی ملیگرا و ضدجهانیشدن پیریزی شد. در سال ۲۰۱۱ با کنارهگیری پدر از رهبری حزب، اعضا مارین لوپن را برای جانشینی او انتخاب کردند. مارین تلاش کرد از وجهه منفی حزب بکاهد که البته این مساله گاه بهصورت از ریشه درآوردن برخی اصول حزب و حتی اخراج پدرش از حزب در سال ۲۰۱۵ هم ظاهر شد. دیگر تفاوتهای ماهوی دوران پدر و دختر برای مثال، تصمیم برای اصلاح اتحادیه اروپا بهجای ترک گفتن آن در سال ۲۰۱۹، تصمیم برای حفظ واحد پولی یورو بهعنوان واحد پولی اصلی فرانسه و ادامه حضور در ناحیه شینگن در سال ۲۰۲۱ بودهاند.
وضعیت کنونی حزب در ساختار تصمیمگیری سیاسی
در بحث قدرت باید گفت در ساختار سیاسی، راست افراطی جایگاه محکمی ندارد. بااینحال، در سال ۲۰۱۲، حزب لوپن توانست حدود ۱۸درصد آرا را در دور اول ریاستجمهوری بهدست آورد و سوم شود. در سال ۲۰۱۷، دوم شد و توانست در دور اول ۲۱درصد آرا و در دور دوم حدود ۳۴درصد آرا را کسب کند. لوپن در سال ۲۰۱۷ توانست به مجلس ملی فرانسه راه یابد. انتخابات منطقهای ۲۰۲۱، سنجه خوبی برای محبوبیت حزب راست افراطی قبل از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۲ بهشمار میرفت. باوجوداین، به گزارش خبرگزاری ایبیسی، تعداد بطریهای ضدعفونیکننده از تعداد مشارکتکنندگان در حوزههای انتخابی بیشتر بود. درنتیجه، نهفقط آمار مشارکت غیرواقعی مینماید که آرا نیز نمیتواند مقیاس مناسبی برای پیشبینی انتخابات ۲۰۲۲ باشد. دستاوردهای کنونی حزب در عرصه سیاسی بهلحاظ کمّی عبارت است از: یک کرسی در مجلس سنا، هفت کرسی از ۵۷۷ کرسی در مجلس ملی، ۲۳ کرسی از ۷۹ کرسی در پارلمان اروپا، ۲۹۲ کرسی از ۱۷۵۸ کرسی شورایاران منطقهای (هیچ کرسی از ۱۷ کرسی در شورای منطقهای) و ۴۶ کرسی از ۴۱۰۸ کرسی شورایاران دپارتمانی (هیچ کرسی در شوراهای دپارتمانی از ۱۰۱ کرسی). بااینحال، موضوع مهم این نیست که حزب راست افراطی در انتخابات به چه تعداد کرسی دست مییابد، اساسا پرسش اینجاست که چگونه چنین حزبی ممکن است در فرانسه رشد کند. روشن است مهمترین علت حمایت فرانسویها از لوپنیسم، حفظ ظرفیتی برای «نه گفتن» و ابراز مخالفت به دولتهایی است که بر سر کار آمدهاند.
بااینحال، خود مردم هستند که باید بهای این اهرم را بپردازند و این بها استفاده حزب جبهه ملی از فرصتهایی برای گسترش قدرتش بوده است.
تحرکات حزب راست افراطی
حزب راست افراطی در مدتزمان طولانی فعالیتش اگرچه بهشکل جدی در دایره حکمرانی وارد نشد، اما از راههایی نظیر جذب حمایت از اعضای دیگر احزاب و چهرههای برجسته اجتماعی، طراحی مانورهای هوشمندانه و مهندسی شده رسانهای و جلب حمایت خارجی بینالمللی، درصدد افزایش قدرت و رشد ظرفیت اثرگذاری بر تصمیمات ملی برآمد. برای هدایت جریانها به روش مارین لوپن، لزومی به داشتن کرسی در فلان پارلمان نیست، کافی است روی زمین بنشینید و از ظرفیت جلب توجه فورواردکنندگان استفاده کنید. درواقع، کاربست همین روش آشکار در عرصه عمومی و رسانهای است که نهفقط در ذهن اثرگذاری این حزب بر سیاستهای جاری کشور را تداعی میکند، بلکه سوءظنهایی جدی را درمورد نفوذ بیگانگان بهواسطه این حزب مطرح کرده است. ولی وقتی باردیگر به واقعیت عرصه سیاسی فرانسه که افول سیستم است نگاه کنیم، درمییابیم قدرت گرفتن راست افراطی نیز تغییری ایجاد نخواهد کرد؛ چه رسد به شرایط کنونی که اثرگذاری آن منوط به راه انداختن جنگ روانی تمامعیاری برای اثرگذاری سیاسی است.
درمورد نفوذ نیز اگرچه نمیتوان همه ظنها را باطل دانست، اما وقتی صحبت از بیگانگان میشود، چند نکته را باید درنظر بگیریم: نخست اینکه اگر ما بهعنوان شاهد بیرونی این اندازه اطمینان داشته باشیم حزب لوپن روزنهای، بهویژه برای نفوذ روسیه است، چگونه میخواهیم سکوت سازمانهای اطلاعاتی فرانسه را توضیح بدهیم؟ نکته دوم این است که تمایل پوتین برای نفوذ در فرانسه آشکارتر است یا تمایل اتباع کشورهای اروپای شرقی برای بزرگنمایی خطر روسیه و تلاششان برای اثرگذاری بر سیاستهای فرانسه، تروئیکای اروپایی و همچنین محور بروکسل اتحادیه اروپا؟ نکته سوم، ایدهها و انگارههای حزب راست افراطی فرانسه است که ریشه در جریانهایی فرامرزی دارد و هر جای جهان همتای خود را بیابد، آن را جذب میکند. بنابراین، کاملا درست است که حزب راست افراطی از فرصتها برای گسترش پلهپله قدرت خود استفاده میکند؛ ولی این فرصتها چه در بحث اثرگذاری بر سیاستهای داخلی و چه در بحث نفوذ بیگانگان بسیار محدود بودهاند.
چرایی اعتراضات به حزب راست افراطی
نگرانی مهم درمورد حزب راست افراطی، بیشتر متمرکز بر حوزه اجتماعی است تا سیاسی. جامعه بهسختی هیجانات اعضا و حامیان این حزب را که بهشکل آزارگری و حتی بزه آشکار میشود، تحمل میکند. در جامعهای آزاد و متکثر، زیستن با افکار افراطی نفرت و هراس، فقط خودآزاری است و بروز آن، دیگرآزاری. بنابراین مردم فرانسه در سال ۲۰۱۷، یعنی حتی آنزمان که بهدنبال راه سومی میگشتند بازهم راست افراطی را انتخاب نکردند و حزب تازهتاسیس مکرون در مخالفت مردمی با راست و چپ سُنتی (میانهرو و افراطی)، حدود ۳۰۸ کرسی از ۵۷۷ کرسی مجلس ملی را از آن خود کرد.
در عرصه بینالمللی نیز جهتگیری این حزب خدشهای بر وجهه فرانسه است. در سال ۲۰۱۶، تیری ماریانی، نماینده مجلس ملی فرانسه از حزب راست افراطی، موضع حامی روسیه درخصوص کریمه داشت و شواهدی حاشیهای نظیر ازدواج او با فردی روستبار، موجی از اعتراضات به دولت فرانسه را در کشورهای اروپای شرقی برانگیخت. این کشورها حتی ماریانی را ظاهر کوه یخ نفوذ روسیه در فرانسه میدانستند. اینکه نمایندهای از مجلس ملی فرانسه از «اشغال کریمه» دفاع کند و موضع پشتیبان روسیه داشته باشد، با سیاست فرانسه درقبال روسیه مغایر است و حداقل بهلحاظ اختلافاتی که در روابط آتی فرانسه با کشورهای اروپای شرقی بهویژه در حوزه امنیت برمیانگیزد، منافع کشور را بهخطر میاندازد. بنابراین احزاب شکستخورده چپ با اعتراض به راست افراطی، حیات خود را یادآور میشوند. مکرون نیز انتقاداتی را که متوجه اوست با اعتراض به لوپن منحرف میکند. مهمتر از همه، در فضایی که دوگانه چپ و راست محو شده است، «موجودیت بخشیدن» به راست افراطی با اعتراض به آن، به مشارکت سیاسی رونق میبخشد. باوجود این، بیشک رویکرد حزب لوپن و اعضای آن، در حوزه عمومی، انسجام و وحدت ملی را از بین میبرد و تضاد جدی با سیاست متداول فرانسه و منافع این کشور دارد. بنابراین روشن نبودن اینکه چه کسی اعتراض واقعی به حزب دارد (مخالف موجودیت آن) و چه کسی از اعتراض به حزب استفاده ابزاری میکند (موافق موجودیت آن) مهمترین علت نگرانی فرانسویها و محرک ترس از گسترش تدریجی انگارهها، ایدهها و ارزشهای این حزب است.
آینده حزب راست افراطی در انتخابات و عرصه ملی
حزب راست افراطی در فرانسه به انحای مختلف ابزاری در دست دموکراسی یا ونتیلاتوری برای حفظ حیات و وجهه آن است. پیشرفت تدریجی و بیاثر کنونی آن، طی دو نسل رخ داده است و بیشک کسب چند کرسی بهمعنای توان تغییر افکار عمومی و اثرگذاری بر مردم یا سیاستهای دولتی نیست. ازطرفدیگر، باید میزان استحاله این حزب برای رسیدن به این جایگاه را نیز درنظر گرفت. ضمن آنکه احزاب و جریانهای سیاسی برای اثرگذاری باید نیروی محرکهای داشته باشند که حزب راست افراطی فاقد آن است.
مارین لوپن بهنظر میرسد تواناییای در جذب پوشش رسانهای دارد؛ اما نباید این امتیاز را با «قابلیت انتخاب در سطح ملی» اشتباه گرفت. لوپن فقط چهرهای کمپینساز در انتخاباتهای فرانسه است، یعنی بر فرض، خاویه برتراند از حزب جمهوریخواه که در انتخابات منطقهای درخشید، در سطح ملی هم بتواند اعتبار بیابد، دوئل ریاستجمهوری ۲۰۲۲ بین او و لوپن خواهد بود، نه دوئلی بین برتراند و مکرون که رئیسجمهور است. علت آن است که فرانسویها دیگر تفاوتی بین چپ و راست در کشورشان نمیبینند، تفاوت دموکراسی و اقتدارگرایی را درک میکنند. نکته بعدی آن است که اثرگذاری حزب لوپن بر جریانهای اجتماعی و رسانهای، درشرایطیکه فرانسویها هر راهی را امتحان میکنند، بسیار گذرا است. از همه مهمتر، مردم «اعتماد سیاسی» را از دست ندادهاند، به راهها و چهرهها بیاعتمادند. اعتماد در سال ۲۰۱۷ که مکرون تصدی دولت را بهدست گرفت، بسیار پررنگ نمایش داده شد و حتی «نه» به مشارکت در انتخابات منطقهای ۲۰۲۱، رفتاری از روی بیتفاوتی نبود، پیامی است که «بیایید از ما دلجویی کنید». بنابراین شاید روزی فرانسویها در اوج ناامیدی و دلسردی لوپنیسم را هم بیازمایند؛ اما درحالحاضر، این حزب فقط وجود دارد تا نخست، یکی از ویژگیهای خاص در فرهنگ مشارکت فرانسه، یعنی «نه گفتن» مردم را به دولتمردانی که در مناصب قدرت هستند با حمایت از مخالفانشان محقق کند. دوم بر شکستی دیگر دلالت داشته باشد، شکست در خوداصلاحگری سیستمی که نمیتواند مشکلات موجود را برطرف کند و به چالشهای اساسی پیش روی فرانسهای رو به زوال، آنهم در جهانی درحال گذار پاسخ گوید.