بخش چهارم
جاده جدید امپراتور
من یکبار این استدلال را در اتاقی پر از مقامهای چینیِ مسوول برای برنامهریزی مراحل اول BRI مطرح کردم. از من خواسته شد بیایم و تحقیقم را در مورد این ابتکار ارائه دهم. احساس میکردم از من خواسته شده به توماس ادیسون در مورد لامپ اطلاعات دهم اما خواستم ببینم آنها چه واکنشی نشان میدهند. پاسخ؟ نگاههای مبهوت و پرسشگر. بهظاهر، این مفهوم که پروژههای بد ممکن است در نهایت مردم و مکانها را «دلزده» سازد و آنها را «دور» کند در محاسبه آنها نگنجیده بود. در مجموع، ظهورِ خودِ چین با هزینههای زیرساختی چشمگیر دامن زده شده است. رهبران عالی این کشور همگی در سیستمی صعود کرده و پرورش یافتهاند که رشد GDP را ارج مینهد؛ رشدی که آنها یاد گرفتهاند از طریق ساختِ زیرساختها آن را افزایش دهند. این مشوقها کمیت را بر کیفیت ترجیح داده و هزینههای بلندمدتتر را لاپوشانی میکنند. در چین، «شهرهای ارواح» به طور مصنوعی آمار رشد را افزایش داده و سپس بلااستفاده میمانند. همین شیوهای که برنامهریزان چین در داخل پیش گرفتهاند - جایی که آنها با کنترل کمتری بر قدرت خود مواجهند - با چالشهای بیشتری در خارج مواجه است. خطرات در امتداد BRI آنقدر بزرگ و گسترده است که سه کشور از هر چهار کشور شرکتکننده دارای رتبههای بدهی دولتیای هستند که یا به آنها بیتوجهی شده یا رتبهبندی نشدهاند. با افزایش هزینههای مالی و اعتباری پروژههای شکستخورده، چین در حال درک این مساله است که چرا کشورهای غربی منابع خود را از طریق بانک جهانی و دیگر موسسات مالی رویهم جمع کرده و از آنها حفاظت میکنند.
«یورش آسیایی»
یک قرن پیش، جغرافیدان انگلیسی «هالفورد مکیندر» که گاهی از او با عنوان پدر ژئوپلیتیک مدرن یاد میشود پرسید: «آیا آن منطقه وسیع اوراسیا ... که برای کشتیها غیرقابلدسترسی است اما در روزگار کهن به روی عشایر اسبسوار باز بود و امروز هم قرار است با شبکه راهآهن پوشیده شود منطقهای محوری در سیاست جهان نخواهد شد؟» این پیشگویی جنگ جهانی اول را پیشبینی نکرد؛ جنگی که نهتنها اوراسیا را از ریل خود خارج کرد بلکه بهطورکلی ادغام جهانی را هم از ریل خارج کرد. سخنان مکیندر ناگهان بار دیگر قابلقبول به نظر میرسد. به دلیل یارانههای چینی، خدمات منظم راهآهن برای اتصال حدود ۶۰ شهر چین به حدود ۵۰ شهر اروپایی به وجود آمد. اگر چین به پرسش مکیندر پاسخ میدهد، عواقب آن بسیار زیاد خواهد بود. او اعتقاد داشت اوراسیا «محور جغرافیاییِ تاریخ» است و اینکه هرکسی بر قلب آن کنترل داشته باشد، بر دنیا کنترل خواهد کرد. در حقیقت، آنچه مکیندر «جزیره جهانی» میخواند هرگز از اهمیت آن کاسته نشد. دو دهه پیش، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا یعنی زبیگنیو برژینسکی استدلال کرد «بنابراین، اوراسیا صفحه شطرنجی است که بازیِ روی آن مبارزه برای برتری جهانی است». در آن زمان، چین یک قدرت منطقهای بود که در شرق دور محدود شده بود. اکنون چین یک قدرت جهانی است که بهسوی غرب در حال حرکت است.
برای چین، اروپا جایزهای در انتهای این اَبَرقاره است اما چنانکه فصلهای ۳ تا ۵ توضیح میدهد نواحی خطرناکی در مسیر وجود دارد. چالشها از آستانه چین یا از دروازه ورودی چین آغاز میشود. همانطور که هنگام عبور از مرزهای آسیای میانه با پای پیاده آموختم و درحالیکه هنگام عبور از دریای خزر برای رسیدن به مقصد سواره بودم، «ابتکار کمربند و جاده» [همچون] رویای یک دلال است. این ابرپروژه فرصتهای زیادی برای رشوه، عقبگرد و دزدی ارائه میدهد. این چالشها بهندرت به آسیای مرکزی محدود میشود. در حقیقت، مشکل فقط فسادی نیست که چین در نظر دارد به سراغش برود بلکه این است که چگونه میخواهد به آن فساد برسد. راه آن این است: ساخت پروژههای عظیم با شفافیت و پاسخگویی اندک. فساد ویژگی - و نه یک اشکال - طرح BRI است. همانطور که رئیس سابق بانک صادرات - واردات چین در سال ۲۰۰۷ گفت: «ما جملهای داریم: اگر آب بیش از حد شفاف و روشن باشد، هیچ ماهیای نمیتوانید بگیرید.» اینکه به شرکتهای چینی با محدودکردن نظارت و رقابت بیرونی امتیاز یا مزیتی بدهیم شاید هوشمندانه باشد اما میتواند در آینده نتیجه معکوس دهد. وقتی پروژهها به دلیل ملاحظات سیاسی یا فساد بهدرستی انتخاب نشوند و آورده یا سود کافی نداشته باشند، وصولکنندگان تلاش میکنند وامهای خود را پس بگیرند. رسواییها، ذینفعان واقعی این معاملات را برملا میسازد و نفرت عمومی فزونی میگیرد. وقتی آب گلآلود باشد، نمیتوانید کف دریا را ببینید.
روسیه مانعی در برابر امیال و جاهطلبیهای زمینی چین است و دو پای این کشور [روسیه] بر دو سو گشوده است: از یکسو دارای ۱۱ منطقه زمانی در سراسر ابرقاره اوراسیا است و از سوی دیگر پیوندهای عمیقی با آسیای مرکزی دارد؛ هیچ کشوری بهاندازه روسیه از موقعیت مناسبی برای ازبین بردن رویکرد توسعه بهجانب شرقِ چین برخوردار نیست. اما روسیهای که به لحاظ اقتصادی و دیپلماتیک از غرب منزوی شده است گزینههای اندکی در برابر چین دارد. «شی» و «پوتین» در زمانی که در قدرت بودند بیش از ۳۰ بار با یکدیگر دیدار کردهاند و روابط کشورهای خود را سریعتر و بیشتر از هر زمان دیگری بهبود بخشیدهاند. آنها اکنون از یک شراکت استراتژیک صحبت میکنند و این مساله زنگ خطر را در پایتختهای غربی به صدا درآورده است. اما یکی از بارزترین نمادهای شراکت اقتصادی دو کشور - پلی جدید روی رودخانه آمور - به تقسیماتی پایدار اشاره میکند. این دو کشور که کمتر از یک مایل با هم فاصله دارند گویی در دنیاهای متفاوتی هستند. وقتی از آنجا دیدار کردم، چینیها خوشحال شدند که یک خارجی به پروژهشان علاقهمند شده است.