به گزارش اکونومیست، امروز اما این ابهام استراتژیک در حال شکستن است؛ ایالات‌متحده آمریکا می‌ترسد که دیگر قادر نباشد چین را از به زور متوسل شدن برای تصرف تایوان منصرف کند. آدمیرال فیل دیویدسون Admiral Phil Davidson که فرماندهی هند-اقیانوس آرام را بر عهده دارد در ماه مارس به کنگره گفت ترس او از این است که چین تا سال ۲۰۲۷ به تایوان حمله کند.

وقوع این جنگ یک فاجعه خواهد بود که نه تنها در تایوان خونریزی به راه می‌اندازد، بلکه خطر برخاستن دو قدرت هسته‌ای جهان را در پی دارد. این جزیره در قلب صنعت نیمه‌هادی‌ها قرار دارد؛ ۸۴درصد از پیشرفته‌ترین تراشه‌ها توسط ارزشمندترین سازنده تراشه در جهان TSMC تولید می‌شود و درصورتی‌که تولید در TSMC متوقف شود، صنعت الکترونیک جهان متوقف می‌شود که هزینه بسیار بالایی به‌دنبال خواهد داشت. تکنولوژی این شرکت شاید یک دهه از سایر رقیبانش جلوتر باشد و سال‌ها طول خواهد کشید تا آمریکا یا چین به آن برسند.

دلیل بزرگ‌تر اما این است که تایوان صحنه رقابت میان چین و آمریکاست؛ گرچه ایالات‌متحده متعهد به دفاع از تایوان نیست؛ ولی حمله چین به این کشور می‌تواند آزمونی برای قدرت نظامی آمریکا و عزم سیاسی و دیپلماتیک آن باشد. درصورتی‌که ناوگان هفتم نتواند فعال شود، چین یک‌شبه به قدرت برتر آسیا تبدیل خواهد شد. متحدان آمریکا در سراسر جهان متوجه خواهند شد که نمی‌توانند روی آن حساب کنند و صلح آمریکایی فروخواهد ریخت. برای دانستن چگونگی جلوگیری از درگیری در تنگه تایوان با تناقضاتی شروع کنید که صلح را در چند دهه گذشته حفظ کرده است. پکن تاکید می‌کند وظیفه دارد یکپارچگی را حفظ کند، حتی اگر ناچار شود از حمله نظامی استفاده کند. تایوانی‌هایی که قبلا موافق بودند که جزیره آنها بخشی از چین است (البته بخش غیرکمونیستی آن) دولت‌هایی انتخاب می‌کنند که بر جدایی آن از چین تاکید دارند؛ درحالی‌که اعلام استقلال نمی‌کنند. آمریکا نیز تایوان را از تجاوزات چین حفظ کرده است، حتی اگر دولت در پکن را به رسمیت بشناسد. این نظرات متناقض با آنچه میراث‌داران دیپلماتیک فیتز جرالد «وضع موجود» می‌خوانند، همخوانی دارد. در واقع منبع خروشان و جوشانی از تردید و ابهام است. آنچه این اواخر تغییر کرده، برداشت آمریکا از ساخت یک مقر نظامی میان چین و تایوان است که ۲۵ سال از ساخت آن می‌گذرد. نیروی دریایی چین در طول پنج سال گذشته از حدود ۹۰کشتی و زیردریایی رونمایی کرده که چهار یا پنج برابر تعدادی است که آمریکا در غرب اقیانوس آرام دارد. چین همچنین هر سال بیش از صد هواپیمای جنگنده پیشرفته می‌سازد، سلاح‌های فضایی مستقر می‌کند و با موشک‌های دقیق که می‌توانند تایوان، کشتی‌های نیروی دریایی آمریکا و پایگاه‌های آمریکا در ژاپن، کره جنوبی و گوام را هدف قرار دهند، لبریز شده است.  برخی از تحلیلگران آمریکایی نتیجه‌گیری می‌کنند که قدرت نظامی دیر یا زود چین را به استفاده از زور در مقابل تایوان وسوسه می‌کند، نه به‌عنوان آخرین چاره بلکه برای اینکه قدرتش را دارد. چین گفته است که آمریکا می‌خواهد بحران تایوان را جوشان نگه دارد و ممکن است حتی برای جلوگیری از برخاستن چین به‌دنبال جنگ هم باشد. چین این ایده را که هنگ‌کنگ دارای سیستم دولتی جداگانه است، زیرپا گذاشته است که در واقع پیشنهادی مشابه را که برای جلب مردم تایوان به اتحاد صلح‌آمیز طراحی شده است، بی‌ارزش می‌کند. در دریای جنوبی چین در حال تبدیل صخره‌های بایر به پایگاه‌های نظامی است.  گرچه چین به وضوح اقتدارگراتر و ملی‌گراتر شده است، این تحلیل بسیار بدبینانه است، شاید به این خاطر که دشمنی با چین به یک پیش‌فرض در آمریکا تبدیل شده است.

 شی جین پینگ، رئیس جمهور چین حتی هنوز شروع به آماده‌سازی مردم خود برای جنگ نکرده است، جنگی که می‌تواند خسارات جانی و اقتصادی زیادی در تمام طرف‌ها ایجاد کند. حزب کمونیست چین در صد سالگی‌اش ادعای شکوفایی، ثبات و شأن چین در منطقه و نقش در حال رشد آن در جهان را دارد. همه اینها می‌تواند با حمله ای به خطر بیفتد که نتایج آن با نااطمینانی بسیاری همراه است؛ به خصوص درباره اینکه یک تایوان آشوبگر چطور می‌خواهد اداره شود. چرا آقای شی باید خطر این اتفاقات را حالا بپذیرد، زمانی که چین می‌تواند تا وقتی که فرصت بهتری ایجاد شود، صبر کند؟

با این حال این استدلال فقط کمی آسایش ایجاد می‌کند؛ هیچ‌کس در آمریکا واقعا نمی‌داند که آقای شی امروز چه تمایلاتی دارد، چه برسد به اینکه او یا جانشینانش در آینده چه می‌خواهند. احتمال دارد صبر چین در آینده کمتر شود. ممکن است تمایل شی برای خطر کردن بیشتر شود؛ به‌خصوص درصورتی‌که بخواهد با یکپارچگی با تایوان میراث خود را به حد کمال برساند.

اگر اطمینان حاصل شود که جنگ همچنان به‌عنوان قمار بزرگی برای چین باقی می‌ماند، آمریکا و تایوان باید درباره آینده فکر کنند. پایه‌گذاری یک تعادل در تنگه تایوان سال‌ها زمان می‌برد. تایوان باید منابع کمتری به سلاح‌های بزرگ و گران‌قیمت که در معرض موشک‌های چینی هستند، اختصاص دهد و در عوض منابع خود را برای تکنولوژی‌ها و تاکتیک‌هایی اختصاص دهد که حمله را مختل می‌کنند و از پای می‌اندازند.

آمریکا به سلاح‌هایی نیاز دارد که چین را از شروع حمله علیه تایوان برحذر دارد؛ او باید متحدانی چون ژاپن و کره جنوبی را آماده کند و به چین این پیام را برساند که برنامه نبردش موثق است. بازدارندگی معمولا در مورد تلافی جویی شفاف و بی‌پرده است؛ اما این پیام بسیار ظریف تر است؛ چین باید از تغییر موقعیت تایوان با استفاده از زور حذر کند حتی در صورتی که اطمینان داشته باشد که آمریکا از استقلال رسمی تایوان حمایت نخواهد کرد. خطر وقوع رقابتی میان ابرسلاح‌ها بسیار بالاست.

ماندن در شرایط ابهام بسیار دشوار است؛ تندروها در پکن و واشنگتن همواره قادرند آن را مانند یک نقطه ضعف ترسیم کنند و با وجود این نمایش‌های به ظاهر مفید پشتیبانی از تایوان، چون کشتی‌های جنگی آمریکایی که با بنادر جزیره در تماس هستند، می‌توانند به‌عنوان تغییری ناگهانی در اهداف، اشتباه برداشت شوند.

بیشتر اختلافات بهتر است کنار گذاشته شوند؛ اختلافاتی که تنها در جنگ می‌توانند حل شوند، اغلب برای بعد گذاشته می‌شوند و همان‌طور که دنگ شیائوپینگ رهبر فقید چین می‌گفت برای نسل‌های عاقل‌تر گذاشته می‌شوند. به‌عنوان خطرناک‌ترین نقطه جهان در هیچ‌جای جهان چنین آزمونی از سیاستمداری وجود ندارد.